استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

نیکسون اکنون به کیسینجر قدرت کنترل درزها و شکاف‌‌های تسلیحاتی را داده بود و همچنان اختیارات دولت در سیاست خاورمیانه‌‌ای را می‌‌فرسود. سه سال بعد، ثابت شد که تامین تسلیحات اهرم مهمی در جعبه ابزار او بود آن‌گاه‌‌که نقش مذاکره‌‌کننده صلح را بر عهده گرفت. دراین‌‌بین، در ۲۳ دسامبر، اتحاد جماهیر شوروی نیز به‌طور رسمی پیشنهاد‌‌های راجرز را به‌عنوان پیشنهاد‌‌هایی «یک‌‌طرفه» رد کرد، باوجود این واقعیت که این پیشنهاد‌‌ها نمایانگر انحراف به سمت مصر و اردن است. مسکو از اقمارِ عربِ خود خواست تا از این امر پیروی کنند؛ هرچند آنها به تشویق اندکی نیاز داشتند. رد طرح راجرز از سوی مسکو باعث شد این طرح در ابتدای راه خود «بمیرد».در واشنگتن، یک مشکل یا لغزش در یک بخش از بوروکراسی معمولا فرصتی را برای رقبا فراهم می‌‌کند تا با ادعای شایستگی بیشتر وارد عمل شوند.

شکست آشکار و علنی طرح راجرز با هشدارهای صریح کیسینجر به نیکسون مواجه شد مبنی بر اینکه اتحاد جماهیر شوروی با امتیازات آمریکا که مصر را از اسرائیل دور می‌‌کرد، متقاعد نمی‌‌شود که مصر را تحت‌‌فشار قرار دهد. نه‌‌تنها تحلیل او پیش‌‌گویانه از آب درآمد، بلکه نیکسون نیز اکنون باید این کار را برای مقابله با پیامدهای زیان‌‌بار ابتکار راجرز انجام می‌‌داد: توفانی از انتقاد از جانب طرفداران اسرائیل در ایالات‌‌متحده و آسیب به اعتبار آمریکا در خاورمیانه؛ بااین‌‌حال، کیسینجر هنوز راهی برای غلبه بر بی‌‌میلی نیکسون به منظور محروم کردن راجرز از مسوولیت‌‌پذیری در خاورمیانه پیدا نکرده بود؛ هرچند در هر حوزه‌‌ مهم دیگری از سیاست خارجی، نیکسون در حال کوتاه کردن دست او بود.

رابین که از طرف راجرز و سیسکو احساس خیانت می‌‌کرد و با دستور دولت متبوعش برای حمله علیه آنها در واشنگتن جسور شده بود، تصمیم گرفت کارزار خود را در بیت‌المقدس برای اقدام نظامی تهاجمی‌‌تر علیه مصر افزایش دهد. استدلال او در گوش‌‌های پذیرا به‌دلیل خشم مایر از راجرز شنیده شد. این بی‌‌تردید کمک می‌‌کرد که او دوباره بتواند به منابع خود اشاره کند که به او می‌‌گفتند «به آنها ضربه محکمی بزن»، این بار با این استدلال که عناصر تاثیرگذار در واشنگتن می‌‌خواستند استراتژی ایالات‌‌متحده برای بمباران هانوی را به میز مذاکره‌‌ای گره بزنند که به نیابت از مصر اجرایی می‌‌شود. علاوه بر این، او می‌‌تواند به این واقعیت استناد کند که جریان ثابتی از مهمات برای کارزار بمباران از سوی پنتاگون و با مجوز کاخ سفید ارائه و تامین می‌‌شد.

به‌عنوان نتیجه مستقیمِ لابی رابین، در ژانویه۱۹۷۰ اسرائیل حملات نفوذی عمیقی به مصر انجام داد، از جمله حملاتی به حومه‌‌ قاهره، با هدف دوگانه و اعلامیِ تحت‌‌فشار قرار دادن ناصر برای پایان دادن به جنگ فرسایشی‌‌اش و تضعیف قدرت او بر مردمش؛ درست مانند بمباران هانوی از سوی نیکسون، این تاثیری معکوس داشت، همان‌طور که راجرز و سیسکو پیش‌‌بینی کرده بودند. ناصر به‌طور مخفیانه به مسکو سفر و تهدید کرد که اگر شوروی در کمک به او ناکام بماند، استعفا می‌‌دهد. تا ماه مارس، برای مقابله با حمله‌‌ اسرائیل، مسکو ارسال پنجاه سیستم موشکی زمین به هوای SA-۳ را با ده هزار پرسنل شوروی برای گرداندن و به کار انداختن آنها آغاز کرد که اینها با صد و بیست جنگنده‌ میگ ۲۱ همراه با خلبانان شوروی تکمیل می‌شد.

این تزریق چشمگیر نیروهای شوروی به بوته‌‌ درگیری در خاورمیانه به نفع کیسینجر در سیاست‌‌های بوروکراتیک در واشنگتن تمام می‌شد؛ زیرا مساله‌‌ خاورمیانه را در دستور کار ابرقدرت‌ها قرار داد که همان حوزه‌‌ کاری یا قلمروِ کیسینجر است. طولی نکشید که «کانال پشتی» او با دوبرینین جایگزین «کانال جلویی» سیسکو- دوبرینین شد که وسیله‌‌ای برای مذاکرات شکست‌‌خورده‌‌ دو ابرقدرت بود. بااین‌‌حال، کیسینجر اعتراف می‌‌کند که «من در موقعیت مسلط نبودم».کیسینجر به‌‌شدت برای نیکسون استدلال می‌‌کرد که این اقدام شوروی بی‌‌سابقه بوده است: هرگز اتحاد جماهیر شوروی چنین تعهد نظامی‌‌ای به یک کشور غیر کمونیستی نداده بود. از نظر او، ضروری و فوری بود که ایالات‌‌متحده در مقابل شوروی بایستد تا مبادا این‌‌طور تلقی شود که نقش رزمی شوروی در خاورمیانه را پذیرفته است که این امر توازن نظامی و سیاسی را به‌‌شدت تغییر خواهد داد. او استدلال می‌‌کرد که هرگونه امتیاز آینده‌‌ اسرائیل، به‌عنوان پیامد فشار ارتش شوروی تلقی می‌‌شود.

کیسینجر پیروز نشد. نیکسون درگیر مسائل و عکس‌‌العمل‌‌های داخلیِ برخاسته از تصمیم او برای حمله به کامبوج بود و همچنان امیدوار به [برگزاری] یک نشست مثبت میان ایالات‌‌متحده - شوروی بود و بنابراین او راه کمترین مقاومت را در پیش گرفت: او ابتکار جدید راجرز برای آتش‌‌بس فوری و مذاکرات تحت نظارت جرینگ را تایید کرد که با تصمیمی مبنی بر توقف درخواست اسرائیل برای فانتوم‌ها و [جنگنده‌های] اسکای هاوک همراهی می‌‌شد. به شکلی خاص، نیکسون به کیسینجر گفت که فکر می‌‌کند تلاش جدید راجرز با شکست مواجه می‌‌شود. در ۱۸مارس۱۹۷۰، او دوباره با رابین ملاقات کرد و به او گفت: «لحظه‌‌ای که اسرائیل به اسلحه نیاز دارد، از طریق کیسینجر به من نزدیک شوید و من راهی برای غلبه بر بوروکراسی پیدا خواهم کرد.»

کیسینجر موفق شد نیکسون را متقاعد کند که این امر ضروری است که او سیگنال «ضعفی» را که وزارت خارجه در حال ارسال آن است، معکوس سازد. در ۲۶ژوئن۱۹۷۰، در «سن کلمنته» - «کاخ سفید غربیِ» نیکسون - کیسینجر مستقیما حضور نظامی شوروی در مصر را به چالش کشید. هدف از جلسه‌‌ توجیهی او، زمینه‌‌سازی برای حمله به کامبوج بود. اما اولین سوال درباره خاورمیانه بود. کیسینجر با اشاره به خطر تقابل ابرقدرت‌ها در آنجا به «یک پایگاه رزمی شوروی در مصر» اشاره کرد که خطری را ایجاد می‌‌کرد [مبنی بر این] که شرق مدیترانه ممکن است به دریاچه‌‌ شوروی تبدیل شود و سپس گفت: «ما تلاش می‌‌کنیم به‌‌گونه‌‌ای به راه‌‌حل دست‌‌یابیم که رژیم‌‌های میانه‌‌رو تقویت شوند نه رژیم‌‌های رادیکال. ما تلاش می‌‌کنیم حضور نظامی شوروی را دفع کنیم؛ البته نه مستشارانش بلکه خلبانان جنگی و نیروهای رزمی‌‌اش را، پیش از آنکه کاملا مستقر شوند.»

04 (1)