رصد اجتماعی رشد مهاجران

با توجه به اینکه انگیزه‌های اقتصادی همواره یکی از اولویت‌های اتباع افغان برای مهاجرت به ایران بوده است، التهاباتی که اقتصاد ایران طی سال‌های گذشته به خود دیده است چه تغییراتی در روند مهاجرت افغان‌ها به ایران ایجاد کرده است؟

در سال ۱۳۹۷، هنگامی که آمریکا از برجام بیرون رفت و ریال ارزش خود را در برابر ارزهای دیگر از دست داد، یعنی برای نمونه ارزش ریال در برابر دلار از ۳۰۰۰ تومان به حدود ۱۰ـ۱۲هزار تومان رسیده بود، شمار زیادی از نیروهای کار افغانستانی که در ایران بودند، گفتند دیگر برایشان به‌صرفه نیست که در ایران کار کنند و پول برای خانواده‌هایشان بفرستند و از این رو، به دیار خود بازگشتند. خاطرم هست یکی از نشریات ایرانی در این زمینه کاریکاتور جالبی را به‌زیبایی طراحی و منتشر کرده بود و اتوبوسی را نشان می‌داد که به سوی مرز ایران و افغانستان می‌رفت و از درون آن آوازی بلند بود که می‌خواند: «بیا بریم به مزار ملا ممد جان، دلار شده ده هزار ملا ممد جان!» در آن دوران، به علت برون‌رفت شمار زیادی نیروی کار افغانستانی از ایران، هزینه انجام کارها در بسیاری از مشاغل ناگهان افزایش یافت و دولت تسهیلاتی برای رفت‌وآمد آسان‌تر نیروی کار از کشور همسایه پیش‌بینی کرد تا بتواند قیمت‌های تمام‌شده برخی از کالاها را در بازار کنترل کند.

به نظر می‌رسد اخیرا ورود مهاجران به کشور رشد بیشتری پیدا کرده است. این موضوع ریشه در چه عواملی دارد؟

موج تازه مهاجرت از افغانستان به ایران، دو ویژگی دارد که آن را نسبت به مهاجرت‌های گذشته متمایز می‌سازد. نخست اینکه با توجه به سقوط دولت ملی و روی کار آمدن طالبان و تنگناهای سیاسی و اقتصادی گسترده در این کشور در دو سال اخیر، بسیاری از کسانی که خانه و دیار خود را یک‌شبه ترک گفته و آواره شده‌اند، چاره‌ای جز این نداشته و به‌رغم میل باطنی خود و نه برای به دست آوردن سود مالی، دست به مهاجرت زده‌اند. زبان حال این گروه از مهاجران را شاید حافظ خوب توصیف کرده باشد: «ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم، از بد حادثه اینجا به پناه آمده‌ایم». در واقع، شمار زیادی از مهاجران در روزها و ماه‌های بلافاصله پس از سقوط کابل، شامل طبقه متوسط شهرنشین افغانستان هستند که اغلب تحصیلکرده بوده و در ادارات دولتی و سمت‌های گوناگون مشغول به کار بوده یا در مشاغل خصوصی در بازار به دادوستد سرگرم بوده‌اند.

بسیاری از آنان شامل استادان، دانشجویان، مهندسان، پزشکان، روزنامه‌نگاران، فعالان مدنی و غیره بوده‌اند که از ترس جان مجبور به ترک میهن خویش شدند و با خود سرمایه علمی، فرهنگی و مادی به کشورهای میزبان آوردند. با این‌همه، از آنجا که سازوکارهای مناسب در کشور ما برای پذیرش و اشتغال آنان فراهم نشده بود، بسیاری از ایشان مجبور به مهاجرت دوباره و رفتن از ایران به دیگر کشورهای جهان شده‌اند. برخی نیز در ایران مانده و تن به کارهای خدماتی و غیرتخصصی داده‌اند. در همین حال، با تداوم بحران اقتصادی در افغانستان و سخت‌تر شدن شرایط زیست در این کشور، در ماه‌های اخیر نیز شاهد ورود شماری از مردمان کشور همسایه به ایران برای فرار از گرسنگی و بیکاری هستیم.

بی‌تدبیری طالبان در ساماندهی اوضاع اقتصادی کشور و نرسیدن کمک‌های بین‌المللی به دست مردم، برای آنها چاره‌ای جز پناه بردن به دیگر کشورها نگذاشته است. این امر را باید در کنار حضور پنج‌دهه‌ای شماری از خانواده‌های افغانستانی در ایران دید که بسیاری از متولدان نسل‌های دوم و سوم ایشان هرگز افغانستان را ندیده‌اند و در دامن فرهنگ ایرانی آموزش یافته و رشد کرده‌اند و با فراهم آمدن زمینه تحصیل در ایران، اینک در حوزه‌های گوناگون متخصص شده‌اند؛ با این همه، به علت به‌روزرسانی نشدن قوانین مربوط به تابعیت و کار در ایران، یا باید تن به کارهای عمرانی و خدماتی ساده بدهند یا از ایران مهاجرت کرده و به دیگر کشورها بروند. شاید بتوان این پدیده را «مهاجرت مغزهای جوان افغانستانی» از ایران نامید.

برخی معتقدند آمار رسمی که در رابطه با اتباع افغان مقیم در کشور اعلام می‌شود، ‌با واقعیت‌های موجود همخوانی ندارد. نظر شما در این رابطه چیست و مراجع بین‌المللی در رابطه با تعداد مهاجران افغان مقیم در ایران چه اعدادی را اعلام می‌کنند؟

با توجه به اینکه برای همگان امکان گرفتن روادید و ورود قانونی به ایران نیست و حتی شمار زیادی از مردم کشور همسایه امکان گرفتن گذرنامه را نیز ندارند (به‌تازگی یکی از دانشجویان رشته معدن در آن کشور می‌گفت که برای گرفتن گذرنامه مراجعه کرده و طالبان به او گفته‌اند باید مدارکی ارائه دهد که نشان دهد سابقه جهادی دارد وگرنه گذرنامه به او داده نمی‌شود و بسیار نگران بود که در این وضعیت نه می‌تواند درس بخواند، نه کار کند و نه مهاجرت!) بنابراین چاره‌ای ندارند جز آنکه به صورت غیرقانونی از مرزهای کشورهای همسایه گذر کنند. بسیاری از ایشان نیز پس از ورود، توسط نهادهای مربوطه شناسایی و رد مرز می‌شوند و گاه مجبورند چندین بار به قاچاقچیان انسان پول بدهند تا دوباره از مرز گذر کنند. از این رو، امکان شمارش دقیق آنان بعید است که ممکن باشد. دستگاه‌های دولتی ذیربط نیز هر کدام آمارهای گوناگونی ارائه می‌دهند و نمی‌توان گفت کدام‌یک درست‌تر است. با این‌همه، شاید مناسب باشد که آمار ارائه‌شده از سوی وزارت کشور را که مهم‌ترین مرجع رسیدگی به امور اتباع دیگر کشورها در ایران است، ملاک قرار دهیم. وزیر کشور در ۲۴ تیر ۱۴۰۲ شمار اتباع افغانستانی در ایران را حدود ۵میلیون تن اعلام کرد. این رقم با آمارهای سازمان بین‌المللی مهاجرت و کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل تقریبا همخوانی دارد.

روند ورود مهاجران افغان به ایران پس از روی کار آمدن طالبان چه تغییری کرده است؟

به علت سیاست‌های دستگاه‌های تصمیم‌گیر در ایران، در دو دهه اخیر امکان اعطای پناهندگی یا مهاجرت به ایران به صورت رسمی فراهم نبوده است و از این رو، بسیاری از کسانی که نه‌تنها از افغانستان، بلکه از دیگر کشورهای همسایه و منطقه به کشور ما آمده‌اند، ناگزیر بوده‌اند که از راه‌های غیرقانونی وارد شوند.

این امر آسیب‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی بسیاری به دنبال داشته است و به نظر می‌رسد که قوانین و رویه‌های مربوطه نیاز به بازنگری جدی دارند. اما درباره اینکه چه تعداد از مردم افغانستان پس از روی کار آمدن دوباره طالبان در تابستان ۱۴۰۰ به ایران آمده‌اند، باید گفت طبق برآورد کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، از مرداد ۱۴۰۰ تا مهر ۱۴۰۱ حدود یک‌میلیون تن از اتباع افغانستان وارد ایران شده‌اند. اگر این روند از مهر ۱۴۰۱ تا مهر ۱۴۰۲ به همین منوال ادامه داشته باشد، مجموع ورودی مهاجران به ایران حداکثر بالغ بر ۲‌میلیون نفر خواهد بود. در همین حال، شمار بالایی از مهاجران غیرقانونی به کشورشان بازگردانده شده‌اند. به گفته وزارت کشور، تنها در پنج‌ماه نخست سال ۱۴۰۲ بیش از ۲۴۰هزار نفر از اتباع افغانستان به کشور خودشان برگشت داده شده‌اند.

در کنار این آمار، باید توجه کرد که شمار بالایی از افغانستانی‌ها نیز پس از فروکش کردن بحران اولیه در آن کشور و ناتوانی در یافتن کار مناسب در ایران، داوطلبانه به کشورشان بازگشتند. البته در این میان، هزاران تن از متخصصان و دانشگاهیان افغانستان با دریافت پذیرش از دانشگاه‌ها و نهادهای علمی در دیگر کشورهای جهان، در این دو سال از ایران رفته‌اند.جالب است بدانیم که در ۳۶درصد خانواده‌های تازه‌وارد به ایران، زنان سرپرست خانواده هستند. همچنین از نظر ترکیب قومی، مطابق آمار کمیساریا، ۳۸درصد مهاجران از قوم هَزاره، ۳۵درصد تاجیک، ۱۱درصد پشتون، ۳درصد ازبک و ۱۱درصد از دیگر اقوام افغانستان بوده‌اند.

وضعیت رسیدگی‌ و خدمات رفاهی به اتباع افغانستان در ایران طی دهه‌های گذشته چه تغییراتی را به خود دیده است؟

سیاستگذاران ایرانی در دهه ۱۳۶۰ بر پایه باورهای دینی و انسان‌دوستانه، سیاست درهای باز را دنبال کرده و پذیرای حضور خواهران و برادران افغانستانی در ایران در دوران اشغال کشورشان توسط شوروی بودند. این سیاست در دهه‌های ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ تغییر جدی کرد و رویکرد سیاست درهای بسته و ضرورت بازگشت مهاجران به کشورشان دنبال شد. اما از دهه ۱۳۹۰ رویکرد واقع‌بینانه‌تری دنبال شده و همراه با فراهم آمدن زمینه آموزش‌و‌پرورش دانش‌آموزان افغانستانی در مدارس ایران به صورت رایگان یا با پرداخت شهریه، اعم از آنکه خانواده‌هایشان به صورت قانونی یا غیرقانونی آمده بودند، امکانات بهداشتی و درمانی نیز با تسهیلات بیشتری در اختیار خانواده‌های مهاجر قرار گرفته است. نمونه خوب آن را می‌توان در واکسیناسیون مهاجران در دوران همه‌گیری کرونا مشاهده کرد. امکان استفاده از بیمه خدمات درمانی نیز برای بسیاری از خانواده‌ها که اقامتشان رسمی است فراهم شده است.

با‌این‌حال نمی‌توان منکر شد که برخی خلأهای قانونی باعث شده نارضایتی‌هایی در جامعه ایران نسبت به رشد ورود مهاجران افغان به ایران به وجود آید. از لحاظ اجتماعی این موضوع چه مشکلاتی برای جامعه ایران به وجود آورده است؟

مهاجرت یک واقعیت در جهان امروز است. در دهه‌های اخیر، صدها میلیون نفر از مردمان جهان به سرزمین‌های دیگر مهاجرت کرده‌اند. همه ما دوستان و بستگانی داریم که در دیگر کشورهای جهان زندگی می‌کنند. این مهاجرت‌ها دلایل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی دارند. کشورهای توسعه‌یافته در دهه‌های اخیر کوشیده‌اند تا با برنامه‌ریزی و تدوین قوانین و سیاست‌های مناسب، از ظرفیت تازه‌واردان به کشورشان استفاده بهینه کنند. آنان برنامه‌های مفصلی برای ادغام جامعه مهاجر و جامعه میزبان تدارک دیده‌اند تا آسیب‌های اجتماعی کاهش یابد.

به نظرم ایران یکی از خوش‌شانس‌ترین کشورهای مهاجرپذیر است. مردمانی که به سرزمین ما می‌آیند، با ما هم‌زبان، هم‌مذهب و هم‌فرهنگ هستند. تا کمتر از دو سده پیش، مرزی میان سرزمین‌های ما نبود و همگی در یک حوزه تمدنی مشترک کنار یکدیگر می‌زیستیم. بسیاری از مفاخر فرهنگی ما که میراث مشترک فرهنگی مردمان منطقه نوروز هستند، در سرزمین امروزی افغانستان به دنیا آمده و زیسته‌اند. شما وقتی در هرات هستید، گویی خود را در مشهد می‌بینید و بلخ پیوندهای بسیار با شیراز دارد. حتی قندهار در ضرب‌المثل‌های ما جای ویژه‌ای دارد. بسیاری از شهرهایی که در شاهنامه فردوسی از آنها یاد می‌شود، در سرزمین‌های همسایه جای دارند و مهاجرانی که از آن شهرها به دیار ما آمده‌اند، سده‌هاست که با اسطوره‌های فرهنگی مشترکمان بزرگ شده‌اند.

معماری ما، سبک زندگی ما، خلقیات و باورهای ما همگی بسیار شبیه‌اند. این پیوستگی تاریخی و فرهنگی می‌تواند سرمایه مهمی برای پیوند امروز مردمان ما باشد و از آسیب‌ها کاسته و فرصت‌های تازه‌ای برای همکاری و همزیستی فراهم آورد. این در حالی است که در سال‌ها و ماه‌های اخیر بارها موج‌های ایران‌هراسی و افغان‌هراسی در جامعه ما شکل گرفته و به رویکردهای ستیزه‌جویانه دامن زده است. این مهم‌ترین آسیب اجتماعی و امنیتی به شمار می‌رود. اگر دانشگاهیان دو کشور با یکدیگر بکوشند و گفتمان‌های همدلانه با تاکید بر پیوندهای میان دو جامعه را فراهم سازند، می‌توان دید که زمینه رشد و پیشرفت نسل آینده هر دو کشور در کنار همدیگر فراهم خواهد شد. پیوستگی میان ایرانیان و افغانستانی‌ها بی‌تردید می‌تواند زمینه‌ساز تقویت پیوندهای فرهنگی با دیگر کشورهای منطقه نیز شود.