25-01

مس قدیمی‌ترین فلز مورد استفاده بشر است که استفاده از آن به 8هزار سال قبل از میلاد مسیح باز‌می‌گردد. اما بی‌شک این فلز نقش مدرن خود را، در قرن 19، با عنوان یک رسانای الکتریسیته بی‌بدیل به دست آورده است.

نام مستعار و شوخ‌طبعانه «دکتر مس»  برای این فلز به دلیل استفاده گسترده از قیمت و سطح عرضه و تقاضای آن، برای تشخیص آنچه پیش روی اقتصاد قرار می‌گیرد، است. زیرا بازار این فلز به چرخه‌های تجاری جهان بسیار حساس بوده و کاهش در قیمت این فلز به عنوان نماگری قوی از کندی یا رکود اقتصادی و برعکس رشد در تقاضا و قیمت آن به عنوان نشانه‌ای روشن از رونق اقتصادی شناخته می‌شود.

اما برای پاسخ روشن به سوال اشاره شده در بالا باید توجه داشت که امروزه جناب دکتر مس در کنار تقاضا‌های سنتی با موجی از تقاضا‌ها و درخواست‌های عدیده، از نقش‌های جدید مواجه است. بسیاری از خودروسازان متعهد شده‌اند که تمام خودروهای جدیدشان تا دهه 2030 برقی شوند. دولت بایدن در ایالات متحده تولید برق بدون آلایندگی را تا سال 2035 هدف قرار داده است. همچنین اتحادیه اروپا متعهد شده است که به سرعت به سمت انرژی‌های تجدیدپذیر حرکت کند. یک خودروی الکتریکی 5/ 2 برابر بیشتر از یک وسیله نقلیه با موتور احتراق داخلی به مس نیاز دارد. نیروگاه‌های خورشیدی و بادی برای تولید هر مگاوات برق به ترتیب به دو برابر و پنج برابر مس بیشتر در مقایسه با نیروگاه‌های گازی و زغالی نیاز دارند.

به‌طور کلی گزارش‌های جهانی پیش‌بینی می‌کند که تقاضای مس تا سال 2035 تقریبا دو برابر شود و به 50 میلیون تن و تا سال 2050، به بیش از 53 میلیون تن برسد. برای درک بزرگی این رقم از تقاضا در مس، کافی است بدانیم که این مقدار،   از کل مس مصرف شده در جهان در بین سال‌های 1900 تا 2021 بیشتر است. پیش‌بینی می‌شود مس مورد نیاز برای خودروهای برقی، نیروگاه‌های بادی، خورشیدی و باتری‌ها تا اواسط دهه آینده سه برابر شود. این اتفاق در کنار رشد تقاضا از سایر بخش‌ها رخ خواهد داد و تقاضا برای مس را به سطوحی خواهد رساند که قبلا هرگز تجربه نشده بود.

اما متاسفانه در سمت عرضه وضعیت به خوبی رشد تقاضا پیش نمی‌رود.S&P Global در گزارش 2022 خود با عنوان «آینده مس»  از یک کسری عظیم در تولید پرده بر‌می‌دارد و متذکر می‌شود که در خوش‌بینانه‌ترین سناریو، جهان در سال 2035، با کمبود 6/ 1 میلیون تن مس مواجه خواهد شد و کسری‌های عمده از این دهه به بعد آغاز می‌شود. همچنین این گزارش با رهیافت بدبینانه، مقدار این کسری در عرضه را در سال 2035، عدد 9/ 9 میلیون تن تخمین می‌زند.

شاید بتوان تا حدی، منشأ کسری آینده را در واکنش صنعت معدن به فشارهای اقتصادی در پی بحران مالی 2008 دانست. زیرا پس از یک جهش جنون‌آمیز در ارزش سهام فلزات و معادن که در اواسط دهه 2000 آغاز شد، این بخش برای حدود نیم دهه پس از سال 2012 به بازار نزولی طولانی سقوط کرد.

این اتفاق منجر به تصمیم شرکت‌های بزرگ برای کاهش هزینه‌های خود شد که بخشی از این تصمیم سقوط بودجه‌های اکتشافی بود. هزینه بخش اکتشافات این شرکت‌ها از حدود 41/ 1 میلیارد دلار در سال 2012، به‌طور پیوسته کاهش یافت و به 5/ 522 میلیون دلار در سال 2016 رسید. این بودجه در سال 2021 در زیر فشار تقاضا با اندکی رشد به حدود 820 میلیون دلار بازگشت، اما همچنان 6/ 41 درصد کمتر از میزان آن در سال 2012 است. این در حالی است که اکتشافات جدید در مقایسه با چند ده سال قبل اغلب با عیار پایین‌تر و هزینه تمام شده استخراج نیز، به مراتب گران‌تر است به‌طوری که میانگین هزینه‌های اکتشاف به ازای هر پوند مس در دهه 70 میلادی کمتر از یک سنت بوده و از سال 2010 تا 2019 به بیش از هشت سنت در هر پوند افزایش یافت. از طرفی آژانس بین‌المللی انرژی تخمین می‌‌زند که برای ورود معادن جدید به چرخه تامین، حداقل 16 سال از کشف تا تولید تجاری زمان نیاز است و در اغلب موارد این زمان به دلیل تاخیر در صدور مجوز‌ها و سایر موارد غیرفنی، ممکن است بسیار طولانی‌‌تر شود. این دلایل در کنار ترجیح مدیران شرکت‌‌های معدنی برای بازدهی ایمن و کوتاه‌‌مدت منجر به سرمایه‌‌گذاری ناکافی در معادن و اکتشافات جدید شده است. این عوامل سبب شده‌اند که با وجود این تقاضای تقریبا قطعی، دهه گذشته یک دهه از دست رفته برای مس باشد چرا که شرکت‌های معدنی در این دهه، بسیاری از درآمدهای خود را از اکتشافات و توسعه پروژه‌های بزرگ و جدید مس خارج کرده‌اند. آنچه امروزه از بخش تولید، بار عرضه را بر دوش می‌کشد تماما مربوط به اکتشافاتی است که بیش از 20 سال از عمر آنها گذشته است. اما سوال اساسی که اینجا مطرح می‌شود این است که اگر عرضه متناسب با تقاضا رشد نکند چه اتفاقی رخ می‌دهد؟

بی‌شک پاسخ این سوال آسیب به تقاضا خواهد بود، چرا که اگر عرضه وجود نداشته باشد، ممکن است از بین رفتن تقاضا رخ دهد در نتیجه تولید و توسعه تکنولوژی نمی‌تواند در سطوح مورد نیاز برای پاسخ به نیاز‌های فناورانه جامعه بشری رشد کند.

ممکن است جهان بخشی از این کسری در عرضه را از طریق بهبود نرخ بازیافت از معادن موجود و بخشی دیگر را از جمع‌آوری و بازیافت مس استفاده شده در تجهیزات دور ریخته شده فعلی تا حدودی جبران کند و این شکاف عمیق بین عرضه و تقاضا دوام نیاورد. چرا که نیاز‌های فناورانه و رقابت‌های خونین بین پیشقراولان جنگ صنعتی در جهان انگیزه‌ای بسیار قوی برای تسریع سرعت بازیافت و یافتن راه‌حلی مناسب برای این بحران است.

اما نکته آخر اینکه، آنچه در کشاکش این جنگ عرضه و تقاضا مشهود به نظر می‌رسد این است که تقاضا برای فلزات و مواد معدنی که پیشران و سوخت آینده جهان ما هستند، در نهایت چارچوب‌های نظم‌‌ جهانی جدیدی را پی خواهند ریخت. زیرا کشورها برای تامین منابع مس، لیتیوم، نیکل و سایر مواد خام حیاتی دیگر که تولید آنها هم، نسبت به نفت بسیار متمرکز‌تر است ولع و عجله دارند. نظمی که جغرافیای آن با نظم نفتی امروز جهان بسیار متفاوت خواهد بود و این مطلب دقیقا نکته کلیدی است که تکلیف تمام تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران این حوزه کشور را تا حدود بسیار زیادی در مواجهه با آینده مشخص می‌کند.