نوبلیستی نوشیده از سرچشمه‌های ادب فارسی

آکادمی نوبل امسال این جایزه را به‌خاطر «درک بی چون و چرا و عمیق او از تاثیرات استعمار و سرنوشت پناه‌جویان در شکاف بین فرهنگ‌ها و قاره‌ها» به او اهدا کرده است. نخستین واکنش وی به این خبر این بود: « این عالی است. این جایزه‌ای بزرگ با فهرستی عظیم از نویسندگان فوق‌العاده است.» وی ادامه داد: « اهدای این جایزه به این معناست که مسائلی مانند بحران پناهندگان و استعمار، که من تجربه کرده‌ام، مورد بحث قرار خواهد گرفت. چراکه اینها چیزهایی هستند که هر روز با آن مواجه هستیم. مردم می‌میرند، مردم در سراسر جهان آسیب می‌بینند و ما باید با مهربان‌ترین شکل با این مسائل برخورد کنیم.»

وی در گفت‌وگوهایی که پیش از این داشته، عنوان کرده بود: «نوشتن از یک لحظه تاریخی گاهی می‌تواند درک و دریافت ما را از آن بازه زمانی عمیق‌تر کند. بر این باورم تاریخی که ما یک داستان را در آن روایت می‌کنیم، چندان مهم نیست. چه از یک دوره تاریخی در گذشته بنویسم چه از امروز، آنچه ارزش دارد تاریخ و رفتاری است که ما با آن داریم. جایی که رویدادهای رمان در آن می‌گذرد از زادگاه زندگی من و دوران رشدم چندان دور نیست؛ آن هم با شنیدن داستان‌هایی از جنگ و گذر روزگار. از این رو، در درجه اول برخی تجربه‌های شخصی داشتم که مرا هدایت می‌کرد. سپس رویارویی با استعمارگری اروپایی بخش مرکزی آموخته‌ها و پژوهش‌های من بود. در مطالعه‌هایم روی موضوع حضور آلمان در شرق آفریقا متمرکز شدم که این هم به من بینشی بیشتر درباره آن دوران داد.»

 پیشینه برنده خوش‌شانس

یکی از ویژگی‌های جایزه نوبل ادبیات نوبل امسال این است که آکادمی در طول سال‌های برگزاری این جایزه و پس از ۳۵ سال، دومین نویسنده آفریقایی سیاه‌پوست را به‌عنوان برنده نوبل ادبیات معرفی کرده است. البته در فهرست برندگان پیشین جایزه نوبل ادبیات نام سه نویسنده آفریقایی دیگر نیز دیده می‌شود که همگی سفیدپوست هستند. «نادین گوردیمر» نویسنده و فعال سیاسی اهل آفریقای جنوبی که در سال ۱۹۹۱ به‌عنوان نخستین زن سفیدپوست آفریقایی برنده جایزه نوبل ادبیات شد، «نجیب محفوظ» نویسنده مصری برنده نوبل سال ۱۹۸۸ و «جان مکسول کوتسی» نویسنده هلندی‌تبار اهل آفریقای جنوبی و برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۲۰۰۳.

«گورنا» در سال ۱۹۴۸ در جزیره «زنگبار» متولد و بزرگ شد؛ اما در اواخر دهه ۶۰ میلادی به‌عنوان پناهنده به انگلستان رفت. او تا زمان بازنشستگی به‌عنوان استاد دانشگاه رشته ادبیات پسااستعمارگرایی در دانشگاه «کنت» واقع در «کنتربری» مشغول فعالیت بود.

گورنا از یک قوم ظلم‌دیده است و ناچار شد پس از پایان دوران تحصیل خانواده‌اش را ترک کند و از تانزانیا بگریزد. در آن زمان او ۱۸ سال داشت. گورنا، تا سال ۱۹۸۴ امکان بازگشت به «زنگبار» را پیدا نکرده بود و در نهایت نتوانست پیش از درگذشت پدرش با او ملاقات کند. وی می‌گوید در دوران زندگی در «زنگبار» دسترسی‌اش به ادبیات زبان «سواحیلی» بسیار اندک بوده و شعرهای عربی و فارسی به‌ویژه «هزار و یک شب» به همراه سوره‌های قرآن نخستین و مهم‌ترین منابع او بوده‌اند. نویسندگی «گورنا» از زمان حضورش در بریتانیا آغاز شده؛ اما در آثار او حس تعلق و ارتباط با مکانی که آن را ترک‌کرده دیده می‌شود که نشانگر این موضوع است که خاطرات از اهمیت حیاتی برای خلق آثار این نویسنده برخوردار است.

گورنا در نخستین رمان خود «خاطرات کوچ» که به سال ۱۹۸۷ تعلق دارد، از یک خیزش شکست‌خورده سخن می‌گوید و مخاطب را در فضای آفریقا نگه می‌دارد.

او در اثر دوم خود، یعنی «مسیر مسافران» که در سال ۱۹۸۸ به نگارش درآمده است، جنبه‌های مختلف واقعیت زندگی کردن در خارج از میهن را روایت می‌کند. «دوتی» اثر سوم این نویسنده که به سال ۱۹۹۰ تعلق دارد، به داستان یک زن سیاه‌پوست مهاجر می‌پردازد که در شرایط سخت در دهه ۵۰ میلادی در انگلستان زندگی می‌کند. «بهشت» چهارمین رمان گورنا که در سال ۱۹۹۴ نوشته شده است و از آثار قابل‌توجه این نویسنده محسوب می‌شود به دنبال سفر او به شرق آفریقا در حوالی سال ۱۹۹۰ خلق شد. این کتاب روایتگر داستان عاشقانه غم‌انگیزی است که در آن شاهد رویارویی جهان‌های گوناگون و اعتقادات مختلف هستیم.

در رمان‌های گورنا خبری از توصیف‌های کلیشه‌ای نیست. او سعی دارد در آثار خود نگاه مخاطب را به شرق آفریقا که از لحاظ فرهنگی بسیار متنوع است، جذب کند؛ بعدی از شرق آفریقا که برای بسیاری از نقاط جهان ناشناخته است.

برنده نوبل ادبیات امسال، تاکنون ۱۰ رمان و چندین داستان کوتاه منتشر کرده که مضامین مرتبط با پناهندگی در بسیاری از آثار او به چشم می‌خورد.


واکنش‌ها

هرسال پس از اعلام برنده نوبل ادبیات، ماراتن ترجمه آثار او آغاز می‌شود و ظرف چند ماه فوجی از کتاب‌های نویسنده به فارسی به چاپ می‌رسد؛ برگردان‌هایی که اغلب کیفیت آنها فدای سرعت انتشار می‌شوند. در ادامه نظر برخی از نویسندگان و مترجمان را در گفت‌وگو با «ایسنا» و «خبر آنلاین» درباره این پدیده و برنده امسال می‌خوانید.

p32- (2)

مژده دقیقی، مترجم: دنیای ادبیات خیلی وسیع است و ما مترجم‌ها نیز به‌صورت انفرادی کار می‌کنیم؛ سازمانی هم برای دادن نظم به این کارها وجود ندارد. بنابراین هر کسی با دنیای ادبیات بنا به وسع و میزان دسترسی‌اش آشنایی دارد. من هنوز از این نویسنده کاری نخوانده‌ام، ولی ظاهرا خیلی نویسنده معروفی نیست. اما به هر حال، یکی از امتیازات «نوبل» این است که می‌گردد و استعدادهای کمتر شناخته‌شده را از جنبه‌هایی پیدا می‌کند که دیگران نمی‌بینند. جایزه همیشه شاخصه و ملاکی است برای اینکه توجه مترجم را به کار کسی جلب کند. البته بد نیست، خیلی هم خوب است. وقتی کسی برنده «نوبل» می‌شود، ترجمه‌های شتاب‌زده صورت می‌گیرد. اما اینکه از کاری در جامعه‌ای استقبال شود، به عوامل زیادی بستگی دارد؛ اینکه سلیقه مخاطبان چیست و چه چیز را می‌پسندند، چه عواملی در کار آن نویسنده هست که بتواند دغدغه جامعه ما باشد من باید کارهای او را بخوانم، تا کار کسی را نخوانم، نمی‌توانم بگویم به سراغ ترجمه آثارش می‌روم یا خیر. درست است که با کار این نویسنده آشنایی ندارم؛ ولی چون عنوان شده است که درباره مسائل پناهندگان و به انگلیسی می‌نویسد، توجهم جلب شده است که آثارش را بخوانم.

p32- (6)

پیمان خاکسار، مترجم: بعید می‌دانم امسال هم از ترجمه آثار برنده «نوبل» ادبیات استقبال شود؛ چون فقط ما نیستیم که فهمیدیم انتخاب‌های «نوبل» خیلی عجیب و غریب و بی‌منطق است؛ خواننده هم دیگر این را متوجه شده. به هیچ عنوان مشکل از بازار ترجمه ایران نیست، بلکه از انتخاب‌های خیلی غافل‌گیرکننده و بی‌منطق «نوبل» است؛ چون پارسال هم وقتی با لوییز گلیک مصاحبه کردند، مصاحبه‌کننده گفت که کمتر کسی شما را می‌شناسد و او خندید و گفت که تقریبا هیچ‌کس مرا نمی‌شناسد. درواقع آکادمی یک میلیون یورو پول دارد و می‌گوید که به هر کس دلمان بخواهد، می‌دهیم. آنقدر افراد بزرگی در دنیای ادبیات وجود دارند که نوبل نگرفته‌اند که حدوحساب ندارد و در عین حال، آن‌قدر افرادی هستند که نوبل گرفته‌اند؛ اما وقتی نگاه می‌کنیم، می‌گوییم «خدایا اینها کی‌اند؟ واقعا این نوبل گرفته» تا سال‌های قبل ممکن بود که این جایزه را پیگیری کنم؛ اما امسال حتی پیگیری هم نکردم، چون می‌دانم چنین وضعی دارد و نمی‌خواهند روندشان را عوض کنند. البته من در حال حاضر بدون شناخت از نویسنده برنده «نوبل» ۲۰۲۱ صحبت می‌کنم، ممکن است نویسنده خیلی خوبی هم باشد؛ اما بعید می‌دانم.

p32- (7)

ابراهیم دمشناس، داستان‌نویس: از قرار معلوم باز هم نوبل دادند و به ادبیات فارسی ندادند. طرح این مساله خواه ناخواه ما را می‌کشد به اینکه ما کدام نویسنده را داریم که جهانی‌ است یا در حد نوبل؟ سوالی که به نظر می‌رسد گمراه‌کننده است. از این‌رو که ما را از نقد ‌سازوکار نوبل، به دور باطل کدام نویسنده و دامنه متغیر تعریف جهانی بودن پرت می‌کند. روی سخنم اینجا متوجه خود جایزه نوبل است که پرداختن در فضای آن  به مساله ارزش‌گذاری ادبی، به راه بادیه رفتن است. نوبل در مقام جایزه یک عمر زیست ادبی، نهادی است «به رسمیت شناس.»‌ سازوکاری شدیدا و صریحا سیاسی و مدیریتی. مبنای آن هم اروپاییدن است: اروپستن و اروپستانی. می‌توان به‌ویژه از زمانی که به وول سوئینیکا، نمایش‌نامه‌نویس آفریقایی، جایزه دادند این کنش و منش را پررنگ دید: توجه به ادبیات‌هایی که می‌توانند ضمیمه ادبی اروپا شوند؛ ادبیات‌های پسااروپایی که طبعا طراحی اروپایی دارند به‌طور عینی ادبیات پسااستعماری. در این میان ادبیات‌های کلاسیکی چون فارسی با یک قرن ادبیات مدرن، دیگر محل التفات آنان نیست؛ شاید به این دلیل‌ که از منظری تاریخ ادبیاتی آن الگو را نقض می‌کند و به چالش می‌کشد: نفی فضل تقدم اروپایی و اروپامحوری.

p32-10

اسدالله امرایی، مترجم: در نظر داشته باشید که این نویسنده چند جایزه معتبر دیگر هم گرفته است و طبیعتا اعضای آکادمی نوبل برای انتخاب برنده ده، بیست، سی، چهل نمی‌کنند. آثار را می‌خوانند و کارها را می‌بینند. می‌دانید که جایزه نوبل ادبیات به یک اثر داده نمی‌شود و هرچند ممکن است یکی از کارهای نویسنده‌ای که انتخاب می‌شود شاخص‌تر از باقی آثارش باشد؛ اما این جایزه به یک عمر فعالیت ادبی او تعلق می‌گیرد. برای کارشناسان آکادمی خود کار مهم است؛ اما به‌طور مشخص درباره این نویسنده، علت ناشناس‌بودنش در ایران به گمان من حاصل عدم اقبال ما به نام‌های شرقی و عربی است. اینکه بازاری برایشان وجود ندارد و مترجمان چندان به سراغشان نمی‌روند. درحالی‌که اینها نویسندگان خوبی هستند.

ما همین داستان را درباره انتخاب اولگا توکارچوک به‌عنوان برگزیده جایزه نوبل ادبیات ۲۰۱۸ هم داشتیم. درحالی‌که همان زمان هم گفتم اینکه شما کسی را ندیده‌اید، دلیل بر ناشناخته‌بودنش نمی‌شود. درواقع بحث‌های این‌چنینی همواره مطرح می‌شود و هیچ بعید نیست که نویسنده‌ای که انتخاب می‌شود در ایران شناخته‌شده نباشد. برای ترجمه آثار این نویسنده باید ببینم اوضاع چگونه است. اگر به گونه‌ای باشد که قرار باشد چیزی از آن حذف کنم، به سراغش نمی‌روم؛ چون خیانت‌نکردن به اعتماد خواننده برایم مهم است.