امروز سالروز تولد احمد عاشورپور است

احمد عاشورپور ۱۸ بهمن ۱۲۹۶ در غازیان انزلی چشم به جهان گشود و تحصیلات مقدماتی خود را در این شهر سپری کرد. چنان‌که خود در مصاحبه‌ای بیان کرده بود، وزن و قافیه و ریتم در شعر را در همین دوران و با مطالعه اشعار کلاسیک ایرانی و از جمله دیوان شمس‌تبریزی‌ آموخت. عاشورپور آوازخوانی و ترانه‌سرایی را به شکل غیرحرفه‌ای از دبیرستان آغاز کرد و بعدها به یادگیری موسیقی پرداخت. سال‌های ابتدایی دانشگاه در جمع‌های دوستانه و کنسرت‌های شیر و خورشید سرخ بندرانزلی به خواندن ترانه پرداخت. وی سال‌۱۳۲۲ در رشته مهندسی کشاورزی فارغ‌التحصیل شد. ملاقات احمد عاشورپور با ابوالحسن‌خان صبا در سال‌۱۳۲۲، زمینه‌ساز اولین ترانه‌خوانی‌های وی در رادیوی تازه‌تاسیس ایران شد.

در آن زمان او و معتمد وزیری (از اهالی کردستان) نخستین کسانی بودند که ترانه‌‌‌‌‌های محلی را به عرصه رادیو کشاندند. در دورانی که ترانه‌‌‌‌‌های محلی کمتر از ترانه‌های معمول محبوبیت داشتند، او به خواندن ترانه‌‌‌‌‌های مردمی پرداخت، ترانه‌‌‌‌‌هایی که رنگ و بوی زندگی مردم کوچه و بازار، مردم زحمت‌کش و تهی دستان را داشت.در این دوره از همکاری مرتضی محجوبی و حسین تهرانی برخوردار بود. سپس به دعوت روح‌‌‌‌‌الله خالقی با انجمن ملی موسیقی همکاری کرد. او با رادیو دو دوره بین سال‌های ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۷ و ۱۳۳۶ تا سال‌۱۳۳۸ به همکاری پرداخت. شعر چند ترانه او را جهانگیر سرتیپ‌پور سروده‌‌‌‌‌است.

سال ۱۳۳۲ به‌عنوان خواننده ترانه‌های فولکلور ایران در فستیوال جهانی جوانان در رومانی حضور یافت. بعد از بازگشت از این سفر در انزلی دستگیر و به زندان فرستاده شد و بعد از دو سال‌آزاد و به‌عنوان تبعید به خارک فرستاده شد. عاشورپور سال‌های ۶۲ تا ۷۲ را در فرانسه گذراند. سال‌۱۳۸۱ همکاری با گروه موسیقی نکیسا و کنسرت در تهران را آغاز کرد و سال‌۸۲ کنسرتی در رشت داشت.

محمد رضایی‌راد، فیلم‌نامه‌‌‌‌‌نویس، کارگردان و پژوهشگر که با همکاری حسین حقانی و بابک ربوخه، دو هنرمند گیلانی کتاب زندگی عاشورپور را تدوین کرده‌است، درباره این هنرمند تعریف می‌کند: «... اندکی پیش‌تر، یک عمل جراحی سخت را از سرگذرانده و به‌خاطر بیهوشی طولانی‌مدت کمی حافظه‌اش را از دست داده‌است. در طول مصاحبه چندبار چیزهایی را فراموش می‌کند. هربار که چیزی را فراموش می‌کند، آمیزه‌ای از خشم و حسرت فرا‌می‌گیردش.»

با لبخندی حسرت‌بار می‌گوید؛ «هیچ یادم نمیاد.» قول می‌دهد جلسه بعد که آمدیم- اگر یادش آمد- برای‌مان بگوید و جلسه بعد هنوز به‌یاد نیاورده است. گاهی از دست پیله‌کردن‌های ما کلافه می‌شود، زیرا می‌داند دیگر به‌یاد نخواهد آورد. می‌داند که بسیاری از خاطراتش دارند می‌میرند و او نمی‌تواند آنها را گرد آورد. انگار خیلی دیر سراغش رفته‌ایم. دیر سراغش رفته‌ایم و می‌خواهیم در همین جلسه همه عمرش را برای‌مان بریزد روی دایره. ما حق داشتیم که پیله کنیم و او هم حق داشت که کلافه شود. زود کلافه می‌شد و زود از یاد می‌برد. حسین قلق او را می‌شناخت؛ می‌دانست چگونه باید او را خنداند و او چه زود به خنده می‌افتاد. در کتابی که از آثارش و گفت‌وگویش جمع کردیم و نشر چشمه چاپ کرد (آفتاب‌خیزان، دریا توفان)، تنها ۵۱ ترانه از او ثبت شده‌است.

برای همین تعداد هم حسین حقانی و بابک ربوخه هر سوراخ سمبه‌ای را کاویده بودند (و او از شنیدن برخی از آن ترانه‌های مهجور چقدر تعجب می‌کرد و ذوق‌زده می‌شد). تنها ۵۱ ترانه و شاید چند‌تایی دیگر که جایی ثبت و ضبط نشده و همه این‌ها حاصل عمر ۹۰‌ساله عاشورپور که تنها بازمانده انجمن موسیقی ملی ایران بود و هم‌نشینی صبا و خالقی را درک کرده بود. خواننده‌‌‌‌‌ای که تنها هجده سال‌خواند، از حدود ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۸ با این همه او حافظه موسیقی گیلک زبان‌ها و به‌خاطر ترانه‌های فارسی‌اش محبوب بسیاری از فارسی‌زبان‌ها است (یا بود). سابقه سیاسی‌اش او را از خواندن در پیش و پس از انقلاب محروم کرد.

همین است که او بیش از ۶۰-۵۰ ترانه نخوانده در کنسرتی که بابک و حسین برایش در رشت ترتیب دادند، همچون کودکی هیجان‌زده بود؛ پس از سال‌هایی مدید داشت در سرزمینش و در‌برابر دوستدارانش می‌خواند، پس از یکی از آن کنسرت‌های معدود برایش در شرق مرحوم یادداشتی نوشتم با عنوان؛ «پیرمرد هنوز می‌خواند» فردایش به حسین پیغام داده بود که به من بگوید؛ «پیرمرد خودتی» و راست می‌گفت انگار داشت جوان می‌شد یا دست‌کم می‌خواست جوان شود.

در همان روزها فرهاد مهران‌فر هم به ما اضافه شده بود و داشت فیلمی از او می‌ساخت. فرهاد تعریف می‌کرد که وقتی او را به بلوار انزلی بردند، تا فیلم بگیرند، گفته بود آرزوی بزرگش این است که روزی در همین فضای باز رو به دریا برای مردم آواز بخواند. فرهاد از پشت دوربین گفته بود؛ خب حالا بخوان و او خوانده بود، برای مردمی که نبودند و با حنجره‌ای که دیگر جوان نبود و یکی دو سالی مانده بود تا برای همیشه خاموشی بگیرد.» سال‌۱۳۸۴ کتاب «آفتاب‌خیزان، دریا توفان» ب‍ه‌‌‌‌‌ک‍وش‍ش‌‌‌‌‌ ح‍س‍ی‍ن‌‌‌‌‌ ح‍ق‍ان‍ی‌‌‌‌‌، ب‍اب‍ک‌‌‌‌‌ رب‍وخ‍ه و محمدرضای‍ی‌‌‌‌‌راد در مورد زندگی و آثار احمد عاشورپور توسط نشر چشمه منتشر شد.

 عاشورپور ۲۲ دی ۱۳۸۶ پس از یک عمر تلاش برای بالندگی موسیقی گیلان چشم از جهان فروبست و بنا به وصیتش در خاک زادگاهش بندرانزلی آرام گرفت.