دفاتر این شرکت که در چند طبقه در بلندای برج مرکز تجارت جهانی سه گسترده شده‌‌‌اند، بیشتر شبیه پارک تفریحی هستند تا محل کار:

اتاق بازی، باشگاه ورزشی، سالن غذاخوری و مناظر شگفت‌‌‌انگیز، نوشیدنی تخفیفی و کشوهایی پر از شیرینی‌‌‌های خوشمزه برای غافلگیر کردن کارکنان، فقط بخشی از ویژگی‌‌‌های این سازمان است. از آنجا که بیرون می‌‌‌آیید آرزو می‌‌‌کنید ‌ای کاش در مدرسه بیشتر به ریاضیات اهمیت داده بودید. چیز دیگری که بعد از خروج از آنجا ذهنتان را مشغول می‌کند یکی از نقاط قوت دورکاری پس از پاندمی برای روسایی است که از ایده دورکاری خوششان نمی‌‌‌آید. اگر تعداد کمتری به دفتر بیایند، حداقل آن ‌‌‌همه فضا لازم نیست.  کارکنان می‌توانند پشت میزهایی بنشینند که متعلق به کسی نیست و شرکت می‌تواند کمی پول پس‌‌‌انداز کند. مشکل اینجاست که میز کار اشتراکی با دو چیز کاملا در تضاد است: یکی عمیقا در روان انسان جای گرفته و دیگری نتیجه مستقیم پاندمی است.  اولین چیز، قلمروطلبی است. این کلمه معانی ضمنی منفی با خود دارد. چیزی که در ذهن تداعی می‌کند آدمی است که فکر می‌کند باید اطلاعات را احتکار کند و بازخورد برایش معادل فضولی و مزاحمت است از آنهایی که به وسایلی که در یخچال اداره می‌‌‌گذارند، قفل می‌‌‌زنند. اما فارغ از این معانی ضمنی ناخوشایند، قلمروطلبی یک غریزه طبیعی است. افراد دوست دارند فضایی داشته باشند که آن را متعلق به خود بدانند.

به نظر می‌رسد قلمرو شخصی با احساس تعلق همبستگی دارد. مطالعه‌‌‌ای که در دهه۱۹۷۰ به بررسی دوام‌‌‌آوری دانشجویان سال اول دانشگاه که هم‌‌‌اتاقی داشتند پرداخت، نشان داد افرادی که سال تحصیلی را به پایان رساندند دو برابر آنهایی که ترک تحصیل کردند بالای تختشان را با تزئینات شخصی پوشانده بودند. در دفتر کار هم، کارکنان با هر چیزی از عکس و فایل‌‌‌های شخصی گرفته تا خرده‌‌‌نان و دستمال‌‌‌کاغذی مچاله، قلمروشان را مشخص می‌کنند.  

مطالعه‌‌‌ای که پیش از پاندمی توسط الیسون هیرست، از دانشگاه آنگلیا راسکین درباره رفتار بین کاربران میز کار اشتراکی صورت گرفت، افراد را به دسته «ساکنان» و «خانه‌‌‌به‌‌‌دوشان» تقسیم کرد. ساکنان که اغلب زودتر می‌‌‌آمدند یا قدیمی‌‌‌تر بودند، به هوای داشتن فضایی آشنا و همسایه‌‌‌هایی که می‌‌‌شناختند و دوستشان داشتند، سعی می‌‌‌کردند هرروز سر همان میز همیشگی بنشینند. خانه‌‌‌به‌‌‌دوش‌‌‌ها که غالبا دیر هم می‌‌‌رسیدند، مجبور بودند وقت زیادی تلف کنند تا میزی برای نشستن پیدا کنند. نشستن پشت میزی که معمولا توسط شخص دیگری اشغال می‌‌‌شده هم به شدت افراد را معذب می‌‌‌کرد. شرکت‌ها می‌توانند با ترغیب افراد به رزرو میز، از قسمتی از این اتلاف زمان برای پیدا کردن میز جلوگیری کنند. همچنین می‌توانند با ملزم کردن کارکنان به اینکه هر شب میزشان را کاملا خالی کنند، از طبقاتی شدن سازمان هم جلوگیری کنند. در این مدل ‌‌‌افراد قلمرو خود را دارند، اما به‌‌‌جای میز، کمدشان قلمروشان است.  

اگر قلمروطلبی را مشکل دیرینه میز کار اشتراکی در نظر بگیریم، مشکلی جدیدتر از پاندمی نشات می‌گیرد. کارفرمایان باید عمیق‌‌‌تر و جدی‌‌‌تر به این مساله بیندیشند که اصلا چرا افراد باید رنج رفت‌‌‌وآمد هر روزه به محل کار را به خود بدهند؟  هیچ پاسخ یکتایی برای این سوال وجود ندارد. اداره محل انجام آن دسته از کارهای تعاملی با همکارانی است که لازم است نزدیک همدیگر باشند. این کار روشی برای شیوع فرهنگ ‌‌‌سازمانی است؛ درست مثل کرونا. نظرسنجی کارکنان آمریکایی در سال ۲۰۲۲ که توسط شرکت گنسلر، انجام گرفت نشان داد که شایع‌‌‌ترین دلیل حضور در دفتر، تمرکز روی کار بود. اما در حال حاضر مضمون شایع این است که حضور در اداره دیگر حالت بدیهی کار نیست و محل کار باید جذاب باشد. هرچند این وضعیت به مذاق نسخه ارزان‌قیمت میز کار اشتراکی که در آن فضای شرکت آب می‌رود و افراد هرجایی که بتوانند میزی گیر بیاورند می‌‌‌نشینند خوش نمی‌‌‌آید.  بااین‌‌‌حال باید در نظر داشته باشید که اگر هم‌‌‌تیمی‌‌‌ها به‌‌‌صورت تصادفی در ساختمان پخش‌‌‌وپلا شوند، همبستگی و اتحاد آسیب می‌‌‌بیند. از آن‌‌‌طرف هم اگر به‌‌‌قدر کافی اتاق جلسات برای پوشش تقاضای موجود وجود نداشته باشد، تعامل سخت‌‌‌تر می‌شود. ممکن است فرهنگ شرکت قوی‌‌‌تر شود، اما صرفا از این نظر که همه احساس کنند در حقشان بی‌‌‌انصافی می‌شود. از همه اینها گذشته اگر یک‌‌‌دفعه بغل‌‌‌دست کسی که موقع خندیدن صدای تراکتور درمی‌‌‌آورد سردرآورید، انجام کاری که نیاز به تمرکز دارد سخت‌‌‌تر می‌شود.

نتیجه‌‌‌گیری نامطبوع برای ناخن‌‌‌خشک‌‌‌ها این است که میز کار اشتراکی زمانی موثر و کارآمد است که افراد فضای زیادی در اختیار داشته باشند. به‌‌‌عنوان نمونه در دفاتر سیسکو در منهتن که به‌‌‌تازگی بازسازی شده‌‌‌، هیچ‌‌‌کس یک میز مشخص ندارد (حتی رئیسان)، ولی یک خروار حق انتخاب وجود دارد و افراد تشویق می‌‌‌شوند که در طول روز بارها جایشان را عوض کنند. دفتر قلمرو همه است. در شرکت هادسون در نیویورک هم تمام کارکنان میز خود را دارند. اما این امکان را هم دارند که هر طور دلشان می‌‌‌خواهد جایشان را عوض کنند. فضا فراوان است و در آخرین طبقه‌‌‌اش تقریبا به اندازه میزهای اختصاص داده‌‌‌ شده به افراد، در اتاق‌‌‌های جلسات جاهای خالی وجود دارد.

نتیجه اینکه شما می‌توانید از میز کار اشتراکی یا برای صرفه‌‌‌جویی در هزینه‌‌‌ها استفاده کنید یا برای خلق انعطاف‌‌‌پذیری و ایجاد حس تعلق؛ اما نمی‌توانید هردو کار را با هم انجام دهید.

منبع: Economist