امپراتور کارآفرینی(35)

نویسنده: پیتر جونز

مترجم: غلامرضا کیامهر

تجربه‌های شخصی من نشان داده که بعضی از کارآفرینان بنا به دلایلی چند در ارتباط با ایده‌هایی که به ذهنشان خطور می‌کند، دچار مشکل و دردسر می‌شوند. این کارآفرینان را می‌توان به دو دسته به شرح زیر تقسیم کرد: * دسته اول کارآفرینانی هستند که از شدت شیفتگی نسبت به ایده خود هیچ انتقاد سازنده، توصیه خیرخواهانه و حتی نداهای برخاسته از ضمیر ناخودآگاه خود را برنمی‌تابند و با تعصب و یکدندگی تصمیم به عملی کردن ایده خود می‌گیرند و کاری هم به کار عواقب و نتایج آن ندارند.

دسته دوم با حرکت در جهتی برخلاف کارآفرینان دسته اول، در همان مراحل اولیه‌ای که ایده‌ای به ذهنشان می‌رسد شخصا علم مخالفت با آن را برمی‌دارند و ایده خود را حتی بی‌رحمانه‌تر از منتقدان منفی‌باف به باد انتقاد می‌گیرند و در مقابل هر ساز مخالفی که علیه ایده آنها نواخته شود، به راحتی سرتسلیم فرود می‌آورند و حس اعتماد خود را نسبت به ایده‌ای که نطفه آن در ذهنشان بسته شده، به کلی از دست می‌دهند.

به نظر من هر دو گروه این کارآفرینان به شدت راه خطا می‌پیمایند. چون راه عاقلانه و میانه این است که یک ایده جدید قبل از عملیاتی شدن به اصطلاح خوب چکش کاری شده، به دور از افراط و تفریط یا تعصب‌ورزی‌های ناشی از خودشیفتگی، جنبه‌های مثبت و منفی آن همراه با تهدیدها و فرصت‌های موجود در بازار خوب مورد بررسی و مداقه قرار گیرد و زمانی که از هر جهت نسبت به پختگی ایده اطمینان حاصل کردید، با دل وجرات و ریسک‌پذیری منطقی آن را عملی سازید در غیر این صورت، با شجاعت و شهامت آن را کنار بگذارید و به خلق ایده‌های جدید دیگر بپردازید. این شیوه‌ای است که کارآفرینان نوع tycoon از آن پیروی کرده و به موفقیت دست یافته‌اند.

کارآفرینان باید با سعه صدر به منتقدان خود و کسانی که حرفی برای گفتن درباره ایده‌های آنان را دارند فرصت دهند تا نظراتشان را آزادانه ابراز کنند، چون همین انتقادها و اظهارنظرها است که به آنها امکان می‌دهد نقاط تاریک و روشن ایده‌های خود را شناسایی کنند. شما باید به کسی که ایده‌ شما را به چالش می‌کشد به چشم یک مشتری بالقوه برای محصول یا خدماتی نگاه کنید که قصد تولید و عرضه آن را به بازار دارید و از این بالاتر شما باید خود را در جای سرمایه‌گذاران یا دوستان و همکارانی بگذارید که در آینده می‌خواهند روی ایده‌ شما سرمایه‌گذاری یا در پیشبرد اهداف با شما همکاری کنند.

چنین سعه صدری نسبت به ایده‌ها، شما را از آزادی عمل لازم برای شناخت هر چه بیشتر و روشن‌تر چشم‌انداز ایده‌ای که قصد پیاده کردن آن را دارید برخوردار می‌سازد.

توصیه دیگر من به شما این است که در زمان مناسب به سراغ آدم‌های مناسب و صاحب‌نظر بروید و زیر وبم ایده خود را با آنها در میان گذارید. آدم‌هایی که مورد احترام شما هستند، آدم‌هایی که به فهم و شعور و تخصص و دانش و معلومات آنها اعتماد دارید. از کسانی که درآینده ممکن است مشتریان بالقوه شما باشند و کسانی که نبض بازار را در دست دارند درباره ایده خود نظرخواهی کنید، اما همه این نظرخواهی‌ها را زمانی باید انجام دهید که ایده شما از هر جهت پخته و تکامل یافته باشد و به قدر کافی درباره چشم‌انداز آن تحقیق و پژوهش انجام داده باشید چون تنها در این صورت است که آدم‌های وارد و صاحب‌نظر طرف مشاوره شما می‌توانند به طور کارشناسی درباره ایده‌ای که در سر دارید، اظهارنظر کنند.

البته منظور من این نیست که درک و برداشت شخصی خود را که بعد از مطالعات و تحقیقات بسیار درباره ایده خود به آن دست یافته‌اید، به کلی کنار بگذارید و تسلیم نقطه‌نظرات و دیدگاه‌های دیگران شوید، بلکه منظورم این است که تصمیم‌گیری نهایی درباره اجرا کردن و نکردن ایده خود را به بعد از زمانی که نظرات موافق و مخالف را دریافت و جمع‌بندی کرده‌اید و اطمینان دارید که دیگر موضوع ناگفته‌ای درباره آن ایده برایتان باقی نمانده است، موکول کنید.

والت دسینی بنیانگذار پارک (مجموعه تفریحی) معروف (DISNEY LAND) آمریکا به توصیه کسانی که او را از احداث یک پارک تفریحی جدید برحذر می‌داشتند و به او می‌گفتند به دلیل وجود تعداد زیادی از این گونه پارک‌های تفریحی سرمایه‌گذاری روی چنین پروژه‌ای مقرون به صرفه نیست، اعتنایی نکرد، چون او به گونه‌ دیگر درباره آن پروژه می‌اندیشید و چون درس خود را به خوبی آموخته بود می‌خواست به گونه‌ای کاملا متفاوت از پارک‌های تفریحی موجود، پروژه‌ خود را اجرا کند و چنین هم کرد و حاصل کار او شهرت جهانی یافت.

خود من هم زمانی که ایده اجرای شوی تلویزیونی (Amenieam Imventor) به ذهنم خطور کرد، حتی پس از آن که دو تن از مدیران برجسته تلویزیون درباره موفقیت ایده من ابراز شک و تردید کردند، از روشی مشابه روش والت دسینی پیروی و ایده خود را با موفقیت عملیاتی کردم. در تاسیس یکی از شرکت‌هایم به نام(GENERATION TELECOM) نیز به دلیل آنکه جنبه‌های مختلف آن را خوب سنجیده و ارزیابی کرده بودم، همین روش را در پیش گرفتم و توصیه‌های مدیر مالی خود که ورود به آن کسب و کار را به صرفه و صلاح من نمی‌دانست، نادیده گرفتم و موفق هم شدم. جی.کی. رولینگ (J. K.ROWLING) و استیو جابز (STEVE JOBS) هم که بیشتر در این کتاب آنها را به شما معرفی کردم، در اجرای ایده‌های خود از همین روش پیروی می‌کردند؛ یعنی آنها اول چند و چون ایده خود را در معرض بحث و بررسی و انتقاد افراد آگاه و صاحب‌نظر قرار می‌دادند، اما در نهایت همان کاری را می‌کردند که خود به درستی و حقانیت آن اطمینان داشتند. آنها در کار خود به موفقیت‌های بزرگی هم دست یافتند.