نویسنده: پائول داونز مترجم: شهلا زمانی اسکوئی منبع: New York Times من همیشه تعداد زیادی ایمیل از خوانندگانم دریافت می‌کنم. چند هفته پیش نامه‌ای از شخصی به نام مایکل بلاچ دریافت کردم که نوشته بود: «من دانشجوی سال آخر مدیریت کسب‌وکار و علوم سیاسی در دانشگاه کالیفرنیا هستم. سه ماه پیش موسسه‌ای اینترنتی به نام «با انجمن خود مشورت کنید» را تاسیس کردم. این موسسه به صورت رایگان به صاحبان کسب‌وکارهای کوچک و کم‌درآمد در جوامع دانشگاهی، مشاوره می‌‌‌دهد. ما اعتقاد داریم که با کمک به بهبود عملکرد این شرکت‌ها می‌توانیم منافع پایدار و قابل‌ملاحظه‌ای را برای تجارت آنها و موسسه خودمان ایجاد کنیم. اگرچه در هفته‌های اخیر پیشرفت خیلی خوبی داشتیم و توانستیم شعبه‌هایی را در دانشگاه‌هایی مانند استنفورد،‌هاروارد، ییل، نتردام، UVA، UNC، UMich و... ایجاد کنیم، اما احساس می‌کنم اعضای انجمن، محیط کسب‌و‌کار کوچکی را که در آن فعالیت‌ می‌کنیم، کاملا درک نکرده‌اند. بعد از خواندن مقالات شما در نیویورک تایمز، تصمیم گرفتم در صورت امکان مستقیما با شما صحبت کنم و از تجربیات منحصربه‌فرد و بی‌نظیر شما استفاده کنم تا اعضای موسسه ما بتوانند آمادگی لازم برای دادن خدمات بهتر به مشتریان را کسب کنند.» من و مایکل تلفنی با هم صحبت کردیم؛ مکالمه‌ای که با تبریک من برای شروع به کار موسسه آغاز شد. موسسه وی اهداف بسیار والایی داشت و مایکل کارهایی را که تصمیم داشت در این سازمان انجام شود، مطرح کرد. او می‌خواست به نابرابری درآمد و بازسازی اقتصاد آمریکا رسیدگی کند و در عین حال، راهکارهایی را برای عمل به مسوولیت اجتماعی، در اختیار شرکت‌های بزرگ قرار دهد. مایکل تصمیم داشت این کار را با به‌کارگیری دانشجویان کسب‌و‌کار برای ارائه مشاوره رایگان به کسب‌و‌کارهای محلی انجام دهد. من با درخواست وی موافقت کردم و ما شروع به مذاکره در مورد آماده‌سازی دانشجویان داوطلب برای پذیرش شرایط آشفته راه‌اندازی یک کسب‌وکار کردیم. من اطلاعات زیادی در این مورد که دانشجویان در دانشگاه‌ چه چیز می‌آموزند، ندارم و زمان زیادی از راه‌اندازی کسب‌و‌کار خودم می‌گذرد. اما بر حسب تجربه شخصی، می‌خواهم ایده‌ای را که همه باید درباره کسب‌و‌کارهای کوچک بدانند، ارائه بدهم: کسب‌وکارهای کوچک، به ویژه کارآفرینانی که می‌خواهند بنگاه تازه‌ای را تاسیس کنند، از لحاظ مادی و زمانی، منابع بسیار محدودی دارند.هر آنچه درباره تامین مالی از طریق سرمایه‌گذاری مخاطره‌آمیز و راه‌اندازی‌های نرم‌افزاری می‌شنوید فراموش کنید، چون مواردی غیرمعمولی هستند. از صحبت با مایکل دریافتم که او بیشتر علاقه‌مند به کار کردن با صاحبان کسب‌و‌کارهایی است که سعی در راه‌اندازی یک فروشگاه کوچک، مغازه فتوکپی یا مثلا یک کافی‌شاپ را دارند. اکثر افراد این‌گونه کسب‌و‌کارها را با پول خود تاسیس می‌کنند و زمان زیادی را به راه‌اندازی این فروشگاه‌ها اختصاص می‌دهند. وقت صاحبان این کسب‌وکارها صرف تلاش برای سر پا نگه داشتن این بنگاه‌ها می‌شود. برای چنین افرادی، گذراندن حتی ۱۰ دقیقه برای یک دانشجوی کارآموز رشته مدیریت، زمان زیادی است و هر چقدر هم که نیت خوبی از این کار داشته باشید، یک راهنمایی غلط به او کمک نخواهد کرد. تجربه اداره شرکت به مدت بیش از دو دهه، مرا با انواع ورودی‌های ناخواسته از افراد خارج از شرکت مواجه کرده است. وقتی به این ورودی‌ها توجه کردم آموختم که آنها را باید به دو گروه تقسیم کنم: ۱) مشاوره ۲) کمک حقیقی. این دو بسیار متفاوتند. مشاوره‌ای که با نیت خوب داده می‌شود، اگر قابل‌اجرا باشد، اغلب فوق‌العاده خواهد بود. اما مشاوره‌دهنده هیچ تعهدی در قبال آن ندارد. این‌طور به نظر می‌رسد: «شما باید یک پروژه دشوار را با اهداف عالی اجرا کنید!!!» من همیشه به خاطر این مشاوره‌ها سپاسگزار بودم؛ زیرا حس می‌کردم به رفاه و پیشرفت من کمک می‌کنند. اما از آنجا که مسوولیت‌های پرباری را بر دوش داشتم، به ندرت خودم می‌توانستم چنین مشاوره‌هایی ارائه دهم. کمک حقیقی کمتر اتفاق می‌افتد؛ اما بسیار مفیدتر است. معمولا این کمک‌ها بعد از صرف مدت زمان با صاحب کسب‌و‌کار و تلاش زیاد خود کمک‌کننده برای درک این مساله که چه اتفاقاتی در کسب‌و‌کار در حال وقوع است، اتفاق می‌افتد. کمک حقیقی این‌طور به نظر می‌رسد: «شما در بعضی موارد ضعیف هستید و من تصمیم دارم یک کار خاص برای شما انجام دهم.» به عبارت دیگر، کمک کننده حقیقی، نه تنها تجزیه‌ وتحلیل منظم و متفکرانه انجام می‌دهد، بلکه منابع لازم برای اجرایی کردن دستورالعمل‌ها را هم فراهم می‌کند. در کسب‌وکار خودم، بزرگ‌ترین ضعفی که داشتم تسلط نداشتن بر امور مالی بود. مفیدترین کمک حقیقی را از طرف شریکم دریافت کردم که مرا در نصب نرم افزار حسابداری QuickBooks راهنمایی کرد. وی زمانی را با من گذراند تا نحوه کار با این نرم افزار را به من یاد بدهد. این کار چندین ماه به صورت کار نیمه‌وقت روزانه زمان برد. بعد از منظم کردن حساب‌ها توانستم حسابداری را استخدام کنم تا حساب‌ها را نگه دارد. البته هنوز فاصله زیادی تا به دست آوردن سود واقعی داشتم؛ اما همین کار باعث شد تا در مسیر درست برای دستیابی به موفقیت قرار بگیرم. وب‌سایت «با انجمن خود مشورت کنید» خدمات خود را در قالب ۴ مورد زیر معرفی می‌کند: «بازاریابی، امور مالی، محیط‌زیست و منابع انسانی.» من و مایکل درباره اینکه این فهرست از کجا آمده صحبتی نکردیم؛ اما می‌توان تصور کرد که این فهرست منعکس‌کننده کارهایی است که دانشجویان در طول ترم تحصیلی خود انجام داده‌اند. احتمالا آنها درک علمی از این مفاهیم دارند و اکنون می‌خواهند این مفاهیم را در کسب‌وکار واقعی اعمال کنند. اما آیا مشکل اصلی صاحبان کسب‌وکارهای کوچک اینهاست؟ بر اساس تجربه‌های شخصی، من سریعا مسائل مربوط به محیط زیست را از لیست خارج می‌کنم؛ چراکه مشتری‌های من به اینکه ما حافظ محیط زیست هستیم یا خیر، اهمیتی نمی‌دهند. همچنین من گزینه بازاریابی را به فروش تغییر می‌دهم، که مساله‌ای متفاوت اما مرتبط است. توجه به امور مالی و منابع انسانی همیشه مفید است؛ اما نه به شکلی که در دانشگاه‌ها تدریس می‌شوند. تجربه شخصی من در مورد مسائل مالی در ساده زیستی، کمک خواستن از اقوام و هر از گاهی ایجاد توازن بین کارت‌های اعتباری‌ام خلاصه می‌شد. مدیریت منابع انسانی هم معمولا ساده است، به جز مواقعی که کارهای خاصی مانند دستور اخراج کارمندان به دلیل کار اشتباهی که انجام داده‌اند یا تعدیل نیرو به دلیل شرایط بد اقتصادی پیش می‌آید. هر کسب‌و‌کاری متفاوت است و مشکلات آن هم به مهارت‌های خاص صاحب شرکت بستگی دارد. من امیدوارم مشاوره‌دهندگان که با صاحبان کسب‌وکارها کار می‌کنند، بتوانند حوزه‌های ضعف آنها را شناسایی کنند و سپس کمک حقیقی و نه صرفا یک مشاوره معمولی به آنها ارائه کنند.