اندیشه نو برای تهران

پیروز حناچی
دبیر شورای عالی شهرسازی و معماری کشور

شهر تهران با سابقه حدود 200 ساله از پایتختی، جلودار تحولات شهرسازی و شهرنشینی در ایران شده است. اهمیت و نقش تهران در شکل‌دهی به انگاره‌های توسعه دیگر شهرهای کشور بر کسی پوشیده نیست. شهردار تهران، فقط یک مدیر شهر که به سازماندهی امور شهرداری می‌پردازد، نیست. انتخاب شهردار تهران یعنی برگزیدن یک اندیشه که جلودار تحولات شهرهای ایران در سال‌های بعد خواهد شد، امید آن است که مدیریت شهری جدید بتواند افق‌های روشنی برای آینده شهرهای ایران نمایش دهد. افقی که اکنون به دلیل انتخاب راهبرد‌های نادرست گذشته مخدوش شده است. چالش‌های اصلی شهر تهران از منظر توسعه پایدار و بسیار فشرده شامل؛ چالش زیست‌محیطی که در سر آن، بلعیدن آب چهار سد و چهار رودخانه پیرامون تهران و بحرانی کردن دشت‌های ورامین، کرج، شهریار و قزوین و زیستگاه طالقان و فرونشست زمین‌های پیرامون تهران است بدون آنکه امکان چرخه مجدد مصرف این حجم از فاصلاب میسر شود.

بسیاری از کشور‌های توسعه‌یافته برسر افزایش درصد بازگشت آب مصرف شده به چرخه مصرف باهم رقابت جدی دارند. همچنین چالش آلودگی خاک و آلودگی هوا که هر روز شهروندان تهرانی با آن دست و پنجه نرم می‌کنند و بدون شک بازنده این مبارزه بر همگان آشکار است. چالش دوم، چالش اجتماعی و جمعیتی است. جمعیت تهران و مجموعه شهری پیوسته با آن از مرز 15 میلیون نفر گذشته است. تمرکز این جمعیت در منطقه البرز جنوبی و جاذبه قدرتمند آن برای ازدیاد بیش از پیش، یک چالش بزرگ فرا روی همه سندهای توسعه ملی است. مساله تهران، از مساله کرج و اسلامشهر و شهریار و فیروزکوه و دماوند و... جدا نیست. تحولات جمعیتی در پی خود آثار اجتماعی متناظری دارد، آثار اجتماعی‌ای که رشد حاشیه‌نشینی و عمیق‌تر شدن شکاف بین دارا و ندار و دامن زدن به تمرکز بیشتر بخشی از چشم‌انداز مخدوش آن است.

امروز کسی نخواهد پذیرفت که بدون توجه به پیرامون تهران و دامن زدن به تمرکز بیشتر در مجموعه شهری تهران با زیاد کردن تونل و بزرگراه و پل مشکل ترافیک تهران حل خواهد شد. آلودگی ناشی از تردد خودرو، آلوده شدن هوا به خاطر تلاش معاش است. در این میان راه بین خانه ارزان در پیرامون شهر و شاغلان درون کلان‌شهر نیز بر گره ترافیک تهران افزوده است. ساختار جمعیت شهر تهران دائما در حال تغییر است: افزایش میانگین سنی، کاهش بعد خانوار و رشد آن به سمت منفی شدن. در نتیجه این تغییرات پاره‌ای از محلات مرکزی شهر کم‌کم از ساکنان و از روح زندگی تهی می‌شوند و گسترش بافت‌های فرسوده شهر از بازسازی آنها پیشی خواهد گرفت، بافت‌های فرسوده‌ای که دیگر فقط محله‌های قدیمی نخواهند بود!

شهرداری تهران در مرکز تحولات داستان مجموعه شهری تهران ایستاده است! سند مجموعه شهری تهران نقش پایتخت و شهرهای پیرامون را در توسعه ملی شفاف‌تر کرده است. یکجا شدن مراکز سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری، دانشگاهی و درمانی در یک شهر بزرگ پیامدهای بعدی را برای تهران و شهر‌های اطراف آن پدید خواهد آورد. در چند سال گذشته روند ساخت و تجهیز بیمارستان‌های فوق تخصصی در تهران با چه مدلی هدایت شده است؟ آیا بسیاری از ماموریت‌های حال حاضر تهران که از عوامل جاذب سفر در مقیاس ملی به این کلان‌شهر است، قابل انتقال به دیگر شهر‌ها نیست؟ چالش سوم از منظر توسعه پایدار، وضعیت اقتصادی شهر تهران و فضاهای پیرامون آن است. مجموعه تهران قطب اقتصادی بزرگ کشور است که سهم بزرگی در تبادلات مالی و پولی، تولید و مصرف ثروت ملی دارد. گویا نزدیک به 40 درصد گردش مالی کشور در تهران و فضاهای پیرامون آن روی می‌دهد.

تمرکز این حجم بزرگ از دارایی ملی در تهران وجوه مثبت و منفی بسیاری دارد که در دو حوزه اجتماعی و زیست‌محیطی به بخشی از آن اشاره شد. آیا تمرکز این حجم سرمایه در تهران که بخش بزرگی از آن بدون هیچ برنامه اقتصادی برای تولید ثروت و چرخش درست سرمایه است به معنای اتلاف منابع نیست. نقش شهرداری تهران برای جذب سرمایه‌های ملی و انباشت و رکود آن در تهران چگونه بوده است؟ حجم عظیمی از واحد‌های مسکونی خالی، رشد فروشگاه‌های بزرگ در محله‌ها، خیابان‌ها و کوچه‌های تهران چه کمکی به اقتصاد ملی و فرهنگ کار و بازرگانی کرده است؟ چرا رویکرد شهرداری تهران طی چند سال گذشته به شدت به دنبال توسعه «مال»ها بوده است؟ این «مال»ها مرکز فروش تولیدات کدام کارخانه‌های ملی هستند؟ و کدام فرهنگ را برای تهران به سوغات آورده‌اند؟

ساخت و سازهای سال‌های گذشته تهران در بخش مسکن و تبدیل شهر تهران به یک کارگاه بزرگ ساختمانی که نتیجه آن نزدیک به نیم میلیون واحد مسکونی خالی از سکنه در تهران است با کدام منطق اقتصادی جور در‌می‌آید. آیا جایگاه و نقش شهرداری تهران در هدایت این سرمایه ملی به درستی ایفا شده است؟ از چالش‌های دیگری که در پی تحولات بنیادین ذکر شده روی می‌دهد، بحران هویت، نابسامانی ساخت و سازها و ریخت و قیافه شهرها، تهی شدن روح محله‌ها و واحدهای سکونتی از «روح زندگی» و پاره شدن شیرازه فرهنگی و اجتماعی را می‌توان نام برد. در حوزه حمل‌و‌نقل و ترافیک نیز تسلط خودرو‌محوری در همه جای شهر، حجم بالای سفرهای درون‌شهری،‌ سفرهای غیر‌ضروری به تهران، جوابگو نبودن پوشش سیستم حمل‌ونقل‌ همگانی و یکپارچه نبودن آن،‌ آمار بالای تصادفات درون شهری،‌ بی‌نظمی در رفت و آمدها و اغتشاش و همچنین بسامان نبودن مراکز تولید سفر و پراکندگی بیش از حد آن در گستره شهر از جمله مسائل کلیدی مطرح است.

آرزوی شهری باهویت ایرانی - اسلامی آیا نسبت به 30 سال پیش دست‌نیافتنی‌تر نشده است؟ انتخاب شهردار فقط انتخاب یک شخص مدیر نیست، شهرداری تهران یک پروژه نیست که یک مدیر پروژه قوی و مجرب لازم داشته باشد. شهرداری تهران به یک اندیشه نو و یک همت عالی نیاز دارد. شاید شهرداری تهران بتواند و ان‌شاءالله می‌تواند پیش‌درآمد یک دگرگونی بنیادین در کل کشور شود. این اتفاق برای تهران و دیگر کلان‌شهر‌ها و به تبع آن شهر‌های میانی و کوچک کشور یک الزام است و البته کمک متولیان ملی را در تحقق می‌طلبد. از گذشته باید درس آموخت و باید از آنها که نمی‌دانند مفهوم شهر ایرانی، زندگی و فرهنگ اسلامی و قانون چیست و در شکل‌دهی به چالش‌های پیش‌گفته دستی داشته‌اند دل کند. به آینده سرزمین و فرزندانمان و به عشق وطن بیندیشیم. آنچه رای‌دهندگان را با انگیزه به پای صندوق رای آورد، عبور از گذشته و روزآمد کردن تحولات مدیریتی است. کارزار امروز مردان امروز و سازندگان فردا را طلب می‌کند. از پوست دیروز باید به درآمد و نسل نوی مدیران کشور را باور کرد. تهران را به صاحبان فردا بسپاریم. سرایی را که صاحب نیست، ویرانی است معمارش/ دلی بی‌عشق، می‌گردد خراب آهسته آهسته (صائب تبریزی)