همچنین همه چیز بستگی به این دارد که حرف‌های موافقان و مخالفان با مسوولیت اجتماعی شرکتی را چگونه تفسیر کنیم. مثلاً در تفسیر دیدگاه میلتون فریدمن در مورد مسوولیت اجتماعی شرکتی که می‌گوید بنگاه‌ها فقط یک مسوولیت اجتماعی دارند و آن هم حداکثر کردن سود سهامداران است چند‌دستگی وجود دارد. عده‌ای می‌گویند منظور فریدمن این است که شرکت‌ها «نباید» به فکر کارهای بشردوستانه، محیط زیست، نیروی کار و مصرف‌کنندگان باشند و عده‌ای می‌گویند که فریدمن ابداً مخالف کارهای این‌چنینی بنگاه‌ها نیست و صرفاً می‌گوید که دولت نباید برای بنگاه‌ها مسوولیت اجتماعی بتراشد. اینکه کدام حرف را بپذیریم، ما را در این مسیر قرار خواهد داد که موافق مسوولیت اجتماعی شرکتی باشیم یا مخالف آن. به گونه‌ای دیگر نیز نسبت به مسوولیت اجتماعی شرکتی نگاه می‌شود: اینکه آیا خود بنگاه‌ها، به صورت داوطلبانه، «باید» به کمک‌های بشردوستانه، حمایت از محیط زیست و امثال اینها روی بیاورند یا نه. دقت کنید که این «باید» به معنای اجبار نیست (اجباری بودن «باید» را در تفسیر نظر فریدمن توضیح دادیم). بلکه به این معناست که اگر بنگاه‌ها برای خودشان مسوولیت اجتماعی بتراشند، به سودشان کمک می‌کند یا خیر. گاهی هم به مسوولیت اجتماعی شرکتی از نظر اخلاقی نگریسته می‌شود. یعنی افرادی هستند که این‌گونه بحث می‌کنند که داشتن یا نداشتن مسوولیت اجتماعی شرکتی از نظر اخلاقی چه دلالت‌هایی دارد. عده‌ای از آنهایی که اخلاقی بحث می‌کنند، کاری به این ندارند که دولت باید برای شرکت‌ها مسوولیت اجتماعی بتراشد یا خیر. همچنین کاری هم به این ندارند که نتیجه مالی مسوولیت اجتماعی شرکتی چه خواهد بود. اما عده دیگری هستند که هنگام اخلاقی بحث کردن، به طور مستقیم به اینکه دولت باید در کار بنگاه‌ها دخالت کند یا خیر، می‌پردازند. عده‌ای از اقتصاددانان که طرفدار آزادی فردی هستند این‌گونه بحث می‌کنند که تراشیدن مسوولیت اجتماعی شرکتی برای بنگاه‌ها غیراخلاقی است چراکه آزادی‌های فردی را محدود می‌کند. عده‌ای هم که جامعه را بر فرد ارجح می‌دانند، تراشیدن مسوولیت اجتماعی را برای شرکت‌ها اخلاقی قلمداد می‌کنند.

موضوع بسیار پیچیده‌ای است که به سادگی نمی‌توان در مورد آن نظر داد. برای اینکه بتوانیم استدلال بهتری در مورد آرای موافقان و مخالفان مسوولیت اجتماعی شرکتی داشته باشیم، باید ابتدا ببینیم که این مفهوم ریشه در کجا دارد و از چه زمانی شروع شده است. سپس ببینیم که چه تعاریفی در مورد آن وجود دارد و در نهایت استدلال موافقان و مخالفان را مورد بررسی قرار دهیم. کتاب «کسب‌وکار و جامعه» یا Business and Society که برای اولین بار در سال ۱۹۸۹ به قلم آن بوشولت و آرچی کارول نوشته شد و تا امروز بارها ویرایش و به‌روز‌رسانی شده است، در این مسیر به ما کمک می‌کند. این کتاب در ایران هم با ترجمه محمدجعفر نظری و از سوی انتشارات دنیای اقتصاد، در دو جلد، به چاپ رسیده است. البته باید توجه داشت که دیدگاه این کتاب در موافقت با مسوولیت اجتماعی شرکتی است و در جای‌جای کتاب از آن دفاع می‌کند. با این حال دیدگاه مخالفان آن را هم بیان می‌کند. هرچند در رد نظر مخالفان مسوولیت اجتماعی شرکتی، آن‌طور که خودش می‌خواهد موضوع را توضیح می‌دهد. در ادامه بخش‌هایی از توضیحات این کتاب را که در بررسی موضوع مورد نظر ما مفید است، می‌خوانیم.

مسوولیت اجتماعی شرکتی

در سه دهه گذشته، مردم کاوش‌های بی‌سابقه‌ای در کسب‌وکار به عمل آورده‌اند و اتهاماتی نسبت به کسب‌وکارها مطرح شده است: مواردی همچون کم‌توجهی به مصرف‌کننده، بی‌توجهی به مختل کردن نظم اجتماعی، رفتار غیراخلاقی و بی‌تفاوتی نسبت به مسائل اقلیت‌ها و محیط آنها. همچنین موضوعاتی درباره اینکه کسب‌وکار نسبت به جامعه چه مسوولیت‌هایی دارد مطرح می‌شود. این نگرانی‌ها باعث ایجاد منازعات بی‌سابقه‌ای پیرامون مسوولیت اجتماعی شرکتی یا CSR (Corporate Social Responsibility) شده است.

مسوولیت اجتماعی شرکتی یک موضوع داغ میان متخصصان مدیریت و اقتصاد است و هر سال رونق بیشتری می‌گیرد. نمونه‌ای از این رشد شکل‌گیری سازمانی با نام کسب‌وکار برای مسوولیت اجتماعی (BSR) بود. این سازمان بر آن است که بر نیاز فوری یک اتحادیه تجاری ملی که تقویت‌کننده سیاست‌هایی مسوولانه در سازمان‌ها باشد پاسخ گوید. این سازمان شرکت‌های نامداری همچون لوی استراس، سیسکو سیستمز، جنرال‌الکتریک، والمارت و صدها سازمان دیگر را در فهرست اعضای خود دارد. بیانیه ماموریت BSR بیان می‌کند که «این سازمان به دنبال خلق یک جهان عادلانه و پایدار با همکاری شرکت‌هاست تا روش‌های تجاری، نوآوری‌ها و همکاری‌های تجاری را مسوولانه‌تر سازد».

یک دیدگاه قدیمی در خصوص CSR بیان می‌کند که «مسوولیت اجتماعی شرکتی به صورت جدی تاثیر اقدامات یک شرکت بر جامعه را مورد توجه قرار می‌دهد». یکی دیگر از تعاریف اولیه این است که «مسوولیت اجتماعی ... یعنی اینکه یک شخص تاثیر اقدامات خود بر کل سیستم اجتماعی را در نظر بگیرد و خود را مسوول تاثیرات کارهای خود بر هر نقطه‌ای از آن سیستم بداند». مسوولیت اجتماعی شرکتی بر پایبندی و پاسخگویی تاکید می‌کند. پاسخگویی اجتماعی شرکتی بر اقدام و فعالیت تاکید می‌کند. عملکرد اجتماعی شرکتی بر بروندادها و نتایج تاکید می‌کند. رشد این ایده‌ها باعث شده است که جامعه رضایت بیشتری از کسب‌وکار پیدا کند. اما این رضایت اگرچه تعداد عوامل منجر به انتقادگری کسب‌وکار را کاهش داده‌اند، همزمان باعث افزایش انتظارات شده‌اند که نتیجه آنها افزایش انتقادات است. برونداد پایانی این فرآیند آن است که با وجود بازی متقابل مولفه‌های مثبت و منفی ذکرشده، سطح کلی عملکرد اجتماعی کسب‌وکار و رضایت اجتماعی در درازای زمان افزایش پیدا می‌کند. اگر کسب‌وکارها نسبت به انتظارات اجتماعی پاسخگو نباشند به گردابی وارد می‌شوند که نتیجه آن بدتر شدن رابطه بین کسب‌وکار و جامعه خواهد بود. سونامی رسوایی کلاهبرداری‌های شرکتی که در سال‌های ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ آغاز شد به‌طور جدی نگرانی کسب‌وکارها نسبت به جامعه را زیر سوال برد و این نگرانی همچنان پابرجاست.

پیشینه CSR

مفهوم پاسخگویی کسب‌وکار که در تاریخ معاصر کسب‌وکار ایالات متحده آمریکا رنگ زیادی داشته است پس از مطرح شدن مدل اقتصادی سنتی یا کلاسیک رواج پیدا کرد. مفهوم دست نامرئی که به وسیله آدام اسمیت مطرح شد مهم‌ترین نقطه آغاز این جنبش بود. دیدگاه سنتی مذکور بر آن بود که یک جامعه باید نیازها و خواسته‌های خود را از طریق بازار تعیین کند. اگر به کسب‌وکار بر مبنای توانایی‌اش برای پاسخگویی به توانایی‌های بازار ارزش بدهیم، پیگیری این ارزش که بر اساس منافع شخصی است منجر به آن می‌شود که جامعه آنچه می‌خواهد را به دست آورد. بنابراین، مفهوم «دست نامرئیِ بازار» در این دیدگاه، منفعت شخصی را به منفعت اجتماعی تبدیل می‌کند. بدبختانه، اگرچه بازار در تعیین اینکه چه کالاها و خدماتی باید تولید شوند خوب عمل کرده است، اما نتوانسته عملکرد منصفانه و اخلاقی کسب‌وکار در این زمینه را تضمین کند. اما سال‌ها بعد و زمانی که قوانین محدودکننده رفتار کسب‌وکار رواج یافتند، می‌توان گفت که یک مدل قانونی رخ نمود. انتظارات جامعه نسبت به کسب‌وکار ماهیت خود را از اقتصادی بودنِ صرف تغییر داد و موضوعاتی را شامل شد که قبلاً کمتر مطرح بودند.

مدل اقتصادی کلاسیک در مورد کسب‌وکار دست کم در سه زمینه تحت تاثیر قرار گرفت: بشردوستی، وظایف اجتماعی و پدرمآبی. تاریخ نشان می‌دهد که مردان کسب‌وکار طی سال‌هایی که تحت حاکمیت دیدگاه سنتی اقتصادی بوده‌اند در فعالیت‌های بشردوستانه بیشتر دست داشته‌اند و انجام وظایف اجتماعی به‌طور داوطلبانه برای بهبود، زیباسازی و ارتقای جامعه در کارهای آنها آشکار بوده است. یکی از نمونه‌های آغازین این موضوع، تلاش دسته‌جمعی شرکت‌های راه‌آهن و WMCA بلافاصله بعد از جنگ جهانی بود تا در مناطقی که دارای راه‌آهن بودند خدمات اجتماعی ارائه شود. اگرچه این خدمات از جهت اقتصادی به راه‌آهن منفعت رساند؛ اما این فعالیت‌ها ماهیتاً بشردوستانه بودند. طی نیمه دوم قرن نوزدهم و حتی در آغاز قرن بیستم پدرمآبی در شکل‌های مختلفی بروز یافت. یکی از مشاهده‌پذیرترین نمونه‌های این امر احداث شهرک‌های شرکتی بود. اگرچه شرکت‌ها انگیزه‌های فراوانی از این کار داشتند، اما باید زحمات فراوان اداره آنها را بر دوش می‌کشیدند. بنابراین، برخی شرکت‌ها این شکل پدرمآبانه از مسوولیت اجتماعی را پیاده‌سازی کردند.

پیدایش شرکت‌های بزرگ طی نیمه دوم قرن نوزدهم نقش عمده‌ای در رنگ باختن دیدگاه اقتصادی کلاسیک داشت. به مرور جامعه دچار تحول شد و ساختار اجتماعی آن از شرکت‌های کوچک و کم‌قدرت (که عموماً تحت حاکمیت بازار بودند) تغییر کرد و شرکت‌های بزرگی جای آنها را گرفتند که قدرت در آنها شکل متمرکزتری داشت و شبهاتی در خصوص مسوولیت اجتماعی کسب‌وکار درباره آنها به وجود آمد. اگرچه ایده مسوولیت اجتماعی شرکتی هنوز کاملاً در دهه ۱۹۲۰ توسعه نیافته بود، مدیران آن زمان دیدگاه مثبتی در خصوص نقش خود در این باره داشتند. خدمات اجتماعی در آن زمان در اوج خود بود. آشکارترین نمونه این امر جنبش کامیونیتی چِست (Community Chest) بود که از سازمان‌ها آغاز شد و اوج گرفت. مورل هلد بیان می‌کند که این نخستین تلاش بزرگ‌مقیاسی بود که طی آن رهبران کسب‌وکار با سایر گروه‌های غیردولتی در جامعه به خاطر یک هدف مشترک و غیرتجاری که نیازمند صرف زمان و پول از جانب سازمان‌های مختلف برای افزایش سطح جامعه بود، گرد هم آمده بودند. بنابراین، مسوولیت اجتماعی کسب‌وکار از آن پس مفهوم گسترده‌تری یافت.

دهه ۱۹۳۰ شاهد تحول اقتصاد آزاد به شکل اقتصاد مختلط بود که در آن، کسب‌وکار خود را یکی از اجزایی می‌دانست که به وسیله یک دولت فعال‌تر مورد پایش قرار می‌گرفت. از این زمان به بعد و تا دهه ۱۹۵۰، مسوولیت اجتماعی کسب‌وکارها به حدی گسترش یافت که شامل رفاه کارکنان (پرداخت مستمری و برنامه‌های بیمه)، ایمنی، خدمات درمانی، برنامه‌های بازنشستگی و مانند اینها نیز شد. این تحولات جدید هم نتیجه اجبار دولت بود و هم نتیجه گسترده شدن مفهوم مسوولیت کسب‌وکار. نیل جی میچل در کتاب خود با نام «The Generous Corporation» یک دیدگاه جالب در خصوص چگونگی تکامل CSR ارائه می‌کند. دیدگاه او این است که ایده‌پردازی مسوولیت اجتماعی شرکتی به‌ویژه در امور خیریه به وسیله رهبران سازمان‌های بزرگی در آمریکا به عنوان یک پاسخ استراتژیک به تب ضدسازمانی‌ای توسعه داده شد که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم اوج گرفته بود. این واکنش علیه کسب‌وکارها، نتیجه برخی کارهای شبهه‌انگیز بودند؛ به عنوان مثال، مسائلی در مورد افزایش قیمت حمل‌ونقل ریلی و عصبانیت مردم در خصوص ماجراجویی‌هایی که در زمینه تجارت به وسیله بزرگانی در قرن نوزدهم همچون جان دی راکفلر و اندرو کارنگی انجام گرفته بود.

پس از آنکه رهبران کسب‌وکار فهمیدند که حکومت قدرت دخالت در اقتصاد را دارد (و در واقع مردم حکومت را به این کار تشویق می‌کنند) نیاز به فلسفه‌ای احساس شد که شرکت‌های بزرگ را به نیروهایی برای خلق رفاه اجتماعی تبدیل کند. بنابراین، به گفته میچل، رهبران کسب‌وکار تلاش کردند تا افراد تحت سیطره قدرت کسب‌وکار را متقاعد کنند که این قدرت به‌درستی بر آنها اعمال شده است. نمونه‌ای از این ایدئولوژی پیشرفته کسب‌وکار در مقاله کارنگی در سال ۱۸۸۹ با نام «بشارت ثروت» یا The Gospel of Wealth منعکس شد. این مقاله بیان کرد که کسب‌وکار باید به دنبال سود باشد؛ اما ثروت کسب‌وکار باید به سود جامعه کسب شود. بنابراین، انجام کارهای بشردوستانه به عنوان اثربخش‌ترین وسیله استفاده از قدرت شرکتی به نفع عموم مردم مطرح شد. نمونه عمده این امر تامین مالی ۲۵۰۰ کتابخانه به وسیله خود کارنگی بود.

پذیرش CSR و گسترش معنای آن به‌دوره زمانی بین دهه ۱۹۵۰ تا سال‌های اخیر را می‌توان عصر مدرن نامید که مفهوم مسوولیت اجتماعی شرکتی در آن پذیرش و گسترش معنایی چشمگیری یافت. طی این زمان، هوشیاری عمومی نسبت به نگرانی‌های اجتماعی و اخلاقی به شکلی تکامل یافت که موضوعات خاصی مانند حاکمیت شرکتی، ایمنی محصول، صداقت در تبلیغات، حقوق کارکنان، پایداری زیست‌محیطی، رفتار اخلاقی و CSR جهانی در کانون توجه قرار گرفتند. موضوع‌گرایی در نهایت جای خود را به عملکرد اجتماعی و شهروندی شرکتی داد. اما در آغاز می‌توان دیدگاه مدرن نسبت به CSR را با آزمودن چند تعریف یا تلقی از این اصطلاح که در سال‌های اخیر توسعه داده شده‌اند گسترش داد.

دیدگاه مدرن نسبت به CSR

مسوولیت اجتماعی واقعاً به چه معناست؟ تا اینجا بحث خود را مبتنی بر این تعریف ساده از مسوولیت اجتماعی بنا نهاده‌ایم: «مسوولیت اجتماعی شرکتی به‌طور جدی تاثیر اقدامات سازمان‌ها بر جامعه را در نظر می‌گیرد.» این تعریف دارای ابهامات اجتناب‌ناپذیری است؛ اما باید گفت اغلب تعاریفی که به وسیله دیگران ارائه شده‌اند نیز محدودیت‌هایی دارند. یک تعریف دیگر نیز در اینجا گفتنی است: «مسوولیت اجتماعی وادار کردن تصمیم‌گیران به انجام اقداماتی است که از رفاه جامعه به عنوان یک کل حفاظت می‌کنند و آن را همراه با منافع خودشان بهبود می‌بخشند.» این تعریف نمایانگر دو جنبه از مسوولیت اجتماعی است: حفاظت و بهبود. حفاظت از رفاه جامعه بیانگر اجتناب از تاثیرگذاری منفی بر جامعه است. نمونه‌ای از این کار می‌تواند دوری از آلوده کردن محیط زیست باشد. بهبود رفاه جامعه نمایانگر ایجاد مزایای مثبت برای جامعه است و نمونه آن، ساختن یک مرکز اجتماعیِ تازه است. تعریف دوم نیز همانند تعریف اول شامل چند واژه است که طبیعتاً مبهم هستند.

سومین تعریفی که می‌تواند سودمند باشد نیز کاملاً عمومی است. اما خلاف دو تعریف پیشین، مسوولیت اجتماعی را در شرایطی مساوی با اهداف اقتصادی و قانونی کسب‌وکار قرار می‌دهد: «ایده مسوولیت اجتماعی بیانگر آن است که سازمان نه‌تنها دارای الزامات اقتصادی و قانونی است؛ که مسوولیت‌های ویژه‌ای نسبت به جامعه دارد که فراتر از این الزامات هستند.» این تعبیر از این جهت جذاب است که اهمیت اهداف سازمانی را تایید می‌کند و آن را هم‌تراز با وظایف قانونی می‌داند و در عین حال یک مفهوم گسترده‌تر از مسوولیت‌های شرکت را نیز در نظر می‌گیرد. اما این تعریف نیز از این جهت محدود است که مسوولیت‌های خاصی را که فراتر از این دو هستند، بیان نمی‌کند. تعریف چهارم CSR را با نگرانی فزاینده مدیران نسبت به ذی‌نفعان و اخلاق ارتباط می‌دهد: «مسوولیت اجتماعی شرکتی عمدتاً مربوط به دستیابی به بروندادهایی از تصمیمات سازمانی درباره مسائل خاصی است که (طبق یک استاندارد هنجاری) بر ذی‌نفعان دائمی شرکت اثری مثبت (و نه منفی) می‌گذارند. تمرکز اصلی CSR بر صحت هنجاری نتایج اقدامات یک شرکت است.» این تعریف از این جهت مهم است که بر نتایج اقدامات سازمان‌ها و ذی‌نفعان تاکید می‌کند. نکته‌ای که در تعاریف پیشین به‌طور آشکار به آن پرداخته نشده است. طی سال‌ها، تعاریف مختلف و پرشماری درباره CSR شکل گرفته است.

مسوولیت‌های کسب‌وکار

همه تعاریف مسوولیت اجتماعی شرکتی که ذکر کردیم ارزشمندند. اما یک تعریف چهاربخشی نیز وجود دارد که بر انواع مسوولیت‌های اجتماعی کسب‌وکار تاکید می‌کند. طبق این تعریف، مسوولیت اجتماعی شرکتی شامل انتظارات قانونی، اخلاقی و احتیاطی بشردوستانه‌ای است که جامعه آنها را در یک مقطع زمانی از کسب‌وکارها انتظار دارد. تعریف چهاربخشی کرول انتظارات انسانی و قانونی از کسب‌وکار را با ارتباط دادن آنها به دغدغه‌های اجتماعی‌تر در زمینه قرار می‌دهد. این ملاحظات اجتماعی شامل مسوولیت‌های اخلاقی و مسوولیت‌های بشردوستانه (داوطلبانه/  احتیاطی)  هستند.

کسب‌وکار مسوولیت‌های اقتصادی‌ای دارد. ممکن است شگفت‌آور باشد که یک مسوولیت اقتصادی را یک مسوولیت اجتماعی بدانیم اما در عمل این‌طور است. زیرا سیستم اجتماعی مستلزم آن است که کسب‌وکار یک نهاد اقتصادی باشد؛ یعنی باید نهادی باشد با هدف تولید کالاها و خدمات مطلوب جامعه و فروختن آن به قیمت‌هایی منصفانه که از نظر جامعه نمایانگر ارزش واقعی کالاها و خدمات است، به سازمان، سود کافی برای بقا و رشد و به سرمایه‌گذاران، پاداش بدهد. کسب‌وکار، همزمان با اندیشیدن به مسوولیت‌های اقتصادی خود، بسیاری از مفاهیم مدیریتی (همچون توجه به درآمدها، هزینه‌ها، سرمایه‌گذاری‌ها، تصمیم‌گیری استراتژیک و مجموعه مفاهیم سازمانی‌ای که متمرکز بر بیشینه‌سازی عملکرد مالی سازمان هستند) را برای دستیابی به اثربخشی مالی به کار می‌برد. امروزه رقابت سخت جهانی در کسب‌وکار اهمیت مسوولیت‌های اقتصادی کسب‌وکار را دوچندان کرده است؛ اما کسب‌وکار مسوولیت‌های دیگری هم دارد.

دسته دوم از مسوولیت‌های کسب‌وکار مسوولیت‌های قانونی هستند. جامعه همان‌طور که نقش تولیدی ذکر‌شده را برای عمل به بخشی از قرارداد اجتماعی برای کسب‌وکار قائل است، قوانین بنیادینی را نیز برای کسب‌وکار در نظر گرفته است تا آن را مبنای عمل قرار دهد. مسوولیت‌های قانونی نمایانگر «اخلاق کدگذاری‌شده» هستند؛ یعنی مفاهیم بنیادین کارهای منصفانه را همان‌طور که مورد نظر قانون‌گذاران است در بر می‌گیرند. یکی از مسوولیت‌های کسب‌وکار نسبت به جامعه، گردن نهادن به این قوانین است. اگر کسب‌وکار با قوانینی که تصویب شده یا در حال تصویب هستند مخالف باشد جامعه سازوکاری را برای اعتراض به تصویب آن از طریق فرآیندهای قانونی در نظر گرفته است. در دهه‌های گذشته، جامعه آمریکا شاهد انتشار و رواج قوانین و مقرراتی بود که برای کنترل رفتار کسب‌وکار تصویب شدند. در یکی از سرمقالات نیوزویک با عنوان «جهنم دعاوی قضایی: چگونه ترس از دادگاهی شدن حرفه‌های ما را فلج می‌کند» بر نقش روبه‌رشد مسوولیت قانونی سازمان‌ها تاکید شد.

مسوولیت‌های قانونی بسیار مهم هستند؛ اما تمامی رفتارهایی را که جامعه از کسب‌وکار انتظار دارد منعکس نمی‌کنند. قانون دست‌کم به سه علت نمی‌تواند به‌تنهایی کافی باشد: نخست آنکه قانون نمی‌تواند به تمامی موضوعاتی بپردازد که کسب‌وکار با آن روبه‌روست. موضوعاتی همچون تجارت مبتنی بر اینترنت (تجارت الکترونیک)، اصلاح ژنتیکی خوراکی‌ها و مهاجران غیرقانونی. دوم آنکه قانون اغلب از مفاهیمی که روزبه‌روز به فهرست موضوعات مطلوب اخلاقی افزوده می‌شوند جا می‌ماند. به عنوان مثال، فناوری‌های اندازه‌گیری آلودگی محیطی روزبه‌روز دقیق‌تر و پیشرفته‌تر می‌شوند؛ اما تغییر قانون برای کنار گذاشتن ابزارهای اندازه‌گیری قدیمی به‌سرعت صورت نمی‌گیرد. سوم آنکه قوانین ممکن است بازتاب امیال شخصی و انگیزه‌های سیاسی قانون‌گذاران باشند؛ نه بر مبنای توجیه مناسب اخلاقی. اگرچه ما همگی دوست داریم باور کنیم که قانون‌گذاران بر اساس صحیح و غلط عمل می‌کنند؛ اما مانورهای سیاسی آنها اغلب خلاف این را نشان می‌دهد.

از آنجا که وجود قوانین لازم است اما کافی نیست، مسوولیت اخلاقی نیز باید در نظر گرفته شود تا فعالیت‌ها و کارهایی که فراتر از قانون مورد انتظار جامعه است در بر گرفته شود. مسوولیت‌های اخلاقی شامل کل هنجارها، استانداردها، ارزش‌ها و انتظاراتی است که بازتاب تلقی مصرف‌کنندگان، کارکنان، سهامداران و جامعه از عدالت، انصاف، برابری و احترام به حقوق اخلاقی ذی‌نفعان و حفاظت از این حقوق است. تغییر در اخلاق و ارزش‌ها مقدم بر ایجاد قانون است؛ زیرا ارزش‌ها و اخلاق نیروهایی هستند که تولید قوانین و مقررات را برمی‌انگیزانند. به عنوان مثال، حقوق مدنی، محیطی و جنبش‌های حقوق مصرف‌کنندگان نمایانگر تغییرات بنیادینی در ارزش‌های جامعه بودند و از این رو می‌توان آنها را حرکت‌ها و مقدمات اخلاقی‌ای تلقی کرد که به تولید قوانین منجر شدند.

در یک معنای دیگر، مسوولیت‌های اخلاقی را می‌توان بازتاب ارزش‌های نوظهور و هنجارهایی نو دانست که جامعه از کسب‌وکار انتظار دارد. چیزهایی که ممکن است عملکردی بالاتر از انتظار کنونی قانون را از جانب کسب‌وکار بطلبد. مسوولیت‌های اخلاقی در این معنا اغلب به‌خوبی تعریف نمی‌شوند و تکامل آنها اغلب به‌تدریج صورت می‌گیرد. ازاین‌رو، تنازع بر سر مشروعیت آنها ادامه دارد. به هر حال از کسب‌وکار انتظار می‌رود که نسبت به مفاهیم نوظهور اخلاقی پاسخگو باشد. در سال‌های اخیر، اخلاق در عرصه جهانی، مطالعه هنجارها و روش‌های پذیرفتنیِ سازمانی را پیچیده‌تر و گسترده‌تر کرده است.

چهارمین دسته از مسوولیت‌های کسب‌وکار مسوولیت‌های داوطلبانه، احتیاطی یا بشردوستانه هستند. اگرچه اینها با معنای دقیق واژه مسوولیت تطابق ندارند، اما آنها را بدان علت «مسوولیت» تلقی می‌کنیم که نمایانگر انتظارات کنونی عامه مردم از کسب‌وکار هستند. میزان و ماهیت این فعالیت‌ها داوطلبانه است و تنها به وسیله میل کسب‌وکار برای درگیر شدن در فعالیت‌های اجتماعی هدایت می‌شود. فعالیت‌هایی که اجباری نیستند و قانون آنها را الزام نمی‌کند و حتی در معنای اخلاقیِ عام نیز از کسب‌وکار انتظار نمی‌رود. با این حال مردم انتظار دارند که کسب‌وکار دست‌ودل‌باز باشد. بنابراین، این دسته از مسوولیت‌ها بخشی از قرارداد اجتماعی میان کسب‌وکار و جامعه هستند. چنین فعالیت‌هایی می‌تواند شامل کمک‌های بلاعوض سازمان‌ها به صورت نقدی یا در قالب کالاها و خدمات رایگان، در اختیار گذاشتن کارکنان برای امور خیریه، ایجاد شراکت برای دولت و سایر سازمان‌ها در جهت امور خیریه و سایر انواع امور داوطلبانه در سازمان باشد.

نمونه‌های سازمان‌هایی که مسوولیت‌های بشردوستانه خود را انجام داده‌اند بسیارند: برای مثال رستوران غذای آماده  Chick-fil-A با بنا نهادن مرکز  WinShape Centre خود، برای بیش از ۱۲۰ کودک امکانات رفاهی فراهم کرده، اردوگاهی با بیش از ۱۷۰۰ میهمان از ۲۴ ایالت را میزبانی می‌کند و ۱۶۵۰۰ بورس تحصیلی کالج را به دانشجویان واجد شرایط اعطا کرده است. چیکیتا که یکی از شرکت‌های نامدار در تجارت موز است هم‌اکنون ۱۰۰ درصد کیف‌ها و نخ‌های پلاستیکی مورد استفاده در مزرعه‌های خود را از مواد بازیافتی فرآوری می‌کند. همچنین، این شرکت شرایط کاری کارکنان خود را با ساختن شهرک‌ها و مدرسه‌هایی برای خانواده‌های آنان بهبود داده است. تیمبرلند امکاناتی را برای آموزش مهارت به زنان شاغل در شرکت‌های تامین‌کننده‌اش در چین فراهم کرده است. این شرکت در بنگلادش به دادن وام‌های خرد و خدمات سلامت به کارگران کمک می‌کند. UPS دو میلیون دلار را به یک برنامه دوساله اختصاص داده که جهت کمک به سازمان‌های غیرانتفاعی در ایجاد راه‌های نوآورانه برای استخدام، آموزش و مدیریت نیروهای داوطلب طراحی شده است. شرکت هولدفولز پنج درصد سود خود را به کمک‌های بشردوستانه مختلف اختصاص داده و کالاهای خود را تنها به شیوه‌هایی می‌فروشد که آنها را اخلاقی بداند. این شرکت همچنین از فروختن ماهی‌های کمیاب همچون ماهی دریای شیلی خودداری می‌کند. هزاران شرکت پول، خدمات و زمان خود را به صورت داوطلبانه برای سازمان‌های فعال در حوزه آموزش، سلامت و جوانان، هنر و فرهنگ، بهبود محیط زندگی، امور مربوط به اقلیت‌ها و برنامه‌هایی برای افزایش رفاه معلولان اختصاص می‌دهند.

اگرچه گاه سازمان‌ها در انجام امور خیریه، تنها انگیزه‌های اخلاقی دارند، اما این کار در بیشتر اوقات یک شیوه کاربردی تلقی می‌شود که سازمان می‌تواند نشان دهد «یک شهروند خوب در فضای کسب‌وکار است». افزون بر این، برخی شرکت‌ها بدان علت به امور خیریه می‌پردازند که یک انتظار «نهادی» را برای انجام این کارها احساس می‌کنند. یعنی آنها سایر سازمان‌های عمده را می‌بینند که در صنعت آنها چنین کارهایی را انجام می‌دهند و از همین‌رو احساس می‌کنند که باید چنین کارهایی را انجام دهند. یکی از تفاوت‌های عمده بین مسوولیت‌های اخلاقی و مسوولیت‌های بشردوستانه این است که مسوولیت‌های بشردوستانه معمولاً از نظر اخلاقی مورد انتظار نیستند. یعنی هرچند جامعه از سازمان‌ها انتظار دارد که پول، سرمایه و وقت خود را وقف امور خیریه کنند؛ اما اگر سازمان‌ها این کار را نکنند غیراخلاقی تلقی نمی‌شوند. بنابراین، این مسوولیت‌ها بیشتر احتیاطی/  داوطلبانه هستند؛ هرچند جامعه آنها را انتظار دارد. این نوع از مسوولیت‌ها به شهروندی شرکتی مربوط هستند.

مخالفان مسوولیت اجتماعی شرکتی

کتاب کسب‌وکار و جامعه به عنوان یکی از موافقان بزرگ مسوولیت اجتماعی شرکتی ادعا می‌کند آنهایی که علیه مسوولیت اجتماعی سخن گفته‌اند از تعریف چهاربخشی جامع CSR و مدلی که در این باره ارائه کردیم استفاده نکرده‌اند. این کتاب می‌گوید: «حتی به نظر می‌رسد که منتقدان CSR را بسیار محدودتر تلقی کرده‌اند و آن را صرفاً تلاش سازمان برای پیگیری اهداف اجتماعی دانسته‌اند؛ یعنی عمدتاً شامل مقوله بشردوستانه. همچنین برخی منتقدان CSR را تنها با مقوله مسوولیت بشردوستانه برابر می‌دانند.»

این کتاب توضیح می‌دهد که «امروزه تنها شمار بسیار کمی از اصحاب کسب‌وکار و دانشگاهیان علیه مفهوم بنیادین CSR سخن می‌گویند. منازعه‌ای که بین اصحاب کسب‌وکار در این باره رخ می‌دهد اغلب مربوط به انواع و درجات CSR و برخی پرسش‌های اخلاقی ریز هستند و در اصل اینکه یک کسب‌وکار باید از نظر اجتماعی مسوول باشد و شهروند شرکتی خوبی باشد بحثی ندارند. در میان دانشگاهیان، اقتصاددانان و متخصصان مالی شاید اصلی‌ترین گروه‌هایی باشند که اهداف اجتماعی شرکتی را زیر سوال برده‌اند؛ اما حتی بعضی از آنها نیز دیگر مقابل CSR که مبتنی بر تئوری اقتصادی نیز هست مقاومت نمی‌کنند».

ابتدا نگاهی به برخی گفته‌هایی می‌اندازیم که طی سال‌ها از جانب مکتب ضد CSR بیان شده‌اند. شایان ذکرترین گفته استدلال اقتصادی کلاسیک است. این دیدگاه سنتی بیان می‌کند که مدیریت یک مسوولیت دارد و آن حداکثرسازی سود مالکان و سهامداران است. این مکتب اقتصاد کلاسیک که پیشگام آن میلتون فریدمن بود، بیان داشت که موضوعات اجتماعی به اصحاب کسب‌وکار ارتباطی ندارند و این مشکلات باید به وسیله روند نامحدود سیستم بازار آزاد حل شوند. افزون بر این، این دیدگاه بیان می‌کند که اگر بازار آزاد نتواند مشکل اجتماعی را حل کند، این مشکل بر دوش حکومت و قانون‌گذاران می‌افتد. البته فریدمن دیدگاه خود را با این گفته نرم‌تر می‌سازد که «مدیریت باید سود را بیشینه کند؛ اما با انطباق با قوانین جامعه. هم قوانینی که مکتوب شده‌اند و هم آنهایی که به عنوان سنت‌های اخلاقی مطرح هستند». کتاب کسب‌وکار و جامعه بیان می‌کند که «اگر گفته فریدمن را به طور کامل در نظر بگیریم به نظر می‌رسد که او سه بخش از مدل چهاربخشی را پذیرفته است: اقتصادی، قانونی و اخلاقی. تنها مقوله‌ای که او در این گفته بدان اشاره نکرده مسوولیت‌های بشردوستانه است».

Image87442 copy
 رسوایی مالی انرون. سونامی رسوایی کلاهبرداری‌های شرکتی که در سال‌های 2001 و 2002 آغاز شد به‌طور جدی نگرانی کسب‌وکارها نسبت به جامعه را زیر سوال برد و این نگرانی همچنان پابرجاست.
Image87456 copy
 جان راکفلر (راست) و اندرو کارنگی (چپ). یک دیدگاه در مورد تکامل مسوولیت اجتماعی شرکتی است که ایده‌پردازی مسوولیت اجتماعی شرکتی به‌ویژه در امور خیریه به وسیله رهبران سازمان‌های بزرگی در آمریکا به عنوان یک پاسخ استراتژیک به تب ضدسازمانی‌ای توسعه داده شد که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم اوج گرفته بود. این واکنش علیه کسب‌وکارها، نتیجه برخی کارهای جان دی راکفلر و اندرو کارنگی بود.

یکی از مخالفت‌های دیگری که با CSR شده برخاسته از این دیدگاه است که کسب‌وکار ابزار لازم برای پرداختن به فعالیت‌های اجتماعی را ندارد. این موضع بر آن است که مدیران تنها به مسائل مالی و عملیاتی گرایش دارند و تخصص لازم (مهارت‌های اجتماعی) را برای اخذ تصمیمات اجتماعی ندارند. کتاب کسب‌وکار و جامعه ادعا می‌کند این گفته در گذشته تا حدی درست بوده است؛ اما امروزه کمتر صادق است.

نوع سوم از مخالفت‌ها رابطه بسیاری با ایده پیشین دارد و بیان می‌کند که اگر مدیران بخواهند به‌طور جدی بحث‌های مسوولیت اجتماعی را پیگیری کنند، از اهداف اصلی کسب‌وکار باز می‌مانند. یعنی این بحث‌ها کسب‌وکار را به زمینه‌ای می‌کشاند که تناسبی با ماهیتش ندارد. ادعای کتاب کسب‌وکار و جامعه این است که تقریباً هیچ شواهد عملی‌ای مبنی بر تحقق این گفته وجود ندارد. نوع چهارم از مخالفت‌ها این را بیان می‌کند که کسب‌وکار فضای اقتصادی، محیطی و فناورانه کافی را در اختیار دارد و چرا ما باید فرصت کسب قدرت بیشتر را به آن بدهیم؟ کتاب کسب‌وکار و جامعه بیان می‌کند که «چه این گفته درست باشد و چه غلط، واقعیت آن است که امروزه کسب‌وکارها این قدرت اجتماعی را دارند. به‌علاوه، این دیدگاه احتمال استفاده سازمان‌ها از قدرت خود برای رفاه و منفعت جامعه را در نظر نگرفته است».

یکی دیگر از گفته‌هایی که شایان ذکر است این است که با تشویق کسب‌وکارها به در نظر گرفتن مسوولیت‌های اجتماعی ممکن است آنها را در رقابت جهانی در موقعیت مخاطره‌آمیزی قرار دهیم. یکی از پیامدهای مسوولیت اجتماعی این است که کسب‌وکار برخی هزینه‌هایی را که در گذشته به جامعه تحمیل می‌کرد خود انجام دهد؛ مانند تصفیه آب‌هایی که خود آلوده می‌کند، تولید محصولات غیرایمن، پیامدهای تغییر و مانند اینها. اگر این کارها را خود سازمان انجام دهد، قیمت محصولاتش بالا می‌رود و امکان رقابت در بازار جهانی را از دست می‌دهد و در مجموع سود صادرات کشور کم می‌شود. توضیح کتاب کسب‌وکار و جامعه در مورد این استدلال این است که «اگر این واقعیت را در نظر بگیریم که مسوولیت اجتماعی در حال گسترش به تمامی دنیاست و تنها محدود به یک کشور خاص نیست، این استدلال تا حدی ضعیف می‌شود؛ زیرا این وضعیت برای همه سازمان‌ها در جهان پیش می‌آید و از این نظر تاثیر زیادی بر رقابت‌پذیری نخواهد داشت».

موافقان مسوولیت اجتماعی شرکتی

کتاب کسب‌وکار و جامعه که موافق مسوولیت اجتماعی شرکتی است، بعد از بیان دیدگاه‌های مخالفان آن و نقد این دیدگاه‌ها، استدلال‌هایی را در حمایت از مسوولیت اجتماعی شرکتی می‌آورد. در ادامه توضیحات این کتاب را در دفاع از CSR می‌خوانیم:

در آغاز این بحث دو نکته شایان ذکر است: اول اینکه جامعه صنعتی با مشکلات اجتماعی و انسانی جدی‌ای مواجه است که عمدتاً با پیدایش شرکت‌های بزرگ رخ نموده‌اند و دوم اینکه مدیران باید امور مربوط به سازمان‌های بزرگ را به‌شکلی انجام دهند که این مشکلات را حل کنند یا دست‌کم آنها را کاهش دهند. این توجیه عام از مسوولیت اجتماعی شرکتی جذابیت زیادی دارد و به استدلال اولیه طرفداری از CSR بسیار نزدیک است. این دیدگاه بیان می‌کند که منفعت شخصی درازمدت کسب‌وکار از نظر اجتماعی باید با پاسخگویی همراه باشد. می‌توان از این نکته برداشت کرد که کسب‌وکار تا حدی در بروز مشکلات اجتماعی امروز تاثیر مستقیم داشته است و از همین‌رو باید به فکر درمان آنها نیز باشد. بنابر این گفته می‌توان بیان داشت که اگر کسب‌وکار بخواهد زنده بماند، باید ایجاد اختلال در شرایط مطلوب اجتماعی را متوقف کند.

دیدگاه منفعت شخصی دامنه‌دار (درازمدت) که گاه با عنوان «منفعت شخصی روشنفکری» شناخته می‌شود بیان می‌کند که اگر کسب‌وکار دارای جوی سالم باشد که در آن بتواند ادامه حیات دهد، باید هم‌اکنون اقداماتی انجام دهد که تضمین‌کننده دوام درازمدت موجودیت خود باشد. شاید استدلالی که در پس این گفته وجود دارد آن است که انتظارات جامعه به‌حدی است که اگر کسب‌وکار به‌تنهایی نتواند به آنها پاسخ دهد، نقشش در جامعه به وسیله مردم دستخوش تغییر می‌شود. مثلاً از طریق قانون‌گذاری حکومت یا در حالت شدیدتر، با جایگزینی سیستم‌های اقتصادی برای تولید و توزیع کالاها و خدمات مورد نیاز مردم.

Image87466 copy
 چیکیتا که یکی از شرکت‌های نامدار در تجارت موز است هم‌اکنون 100 درصد کیف‌ها و نخ‌های پلاستیکی مورد استفاده در مزرعه‌های خود را از مواد بازیافتی فرآوری می‌کند. همچنین، این شرکت شرایط کاری کارکنان خود را با ساختن شهرک‌ها و مدرسه‌هایی برای خانواده‌های آنان بهبود داده است.
Image87449 copy
 یکی از نمونه‌های آغازین مسوولیت اجتماعی شرکتی تلاش دسته‌جمعی شرکت‌های راه‌آهن بلافاصله بعد از جنگ جهانی بود تا در مناطقی که دارای راه‌آهن بودند خدمات اجتماعی ارائه شود. اگرچه این خدمات از جهت اقتصادی به راه‌آهن منفعت رساند؛ اما این فعالیت‌ها ماهیتاً بشردوستانه بودند.

گهگاه برای مدیرانی که دیدگاه کوتاه‌مدت‌تری دارند پذیرش این واقعیت دشوار است که «خوب و بد» کسب‌وکارها در سیستم اقتصادی به وسیله جامعه تعیین می‌شود. اگر کسب‌وکار بخواهد ماهیت کنونی خود را حفظ کند و کمتر دستخوش تغییر شود، باید نسبت به انتظارات جامعه پاسخگو باشد. این نگرانی که از پایداری درازمدت کسب‌وکار حکایت دارد، محرک اصلی نگرانی‌های کنونیِ مربوط به توسعه پایدار است که در حال تبدیل شدن به یک مفهوم مترادف با CSR است.

یکی از عملی‌ترین عللی که مسوولیت اجتماعی کارکنان را ایجاب می‌کند جلوگیری از دخالت حکومت‌ها از طریق وضع قوانین است. امروزه، موارد بی‌شماری وجود دارد که حکومت‌ها با سازوکارهای پیچیده و صرف هزینه‌های گزاف قوانینی را برای بستن دست کسب‌وکارها وضع کرده‌اند. کسب‌وکار می‌تواند با وضع استانداردها و قوانین مناسب برای خود، از این کار بیهوده تا حدی جلوگیری کند.

دو دیدگاه دیگر درباره CSR شایان ذکر هستند: «منابع در اختیار کسب‌وکار است» و «بگذارید کسب‌وکار آزمون و خطا کند». این دو دیدگاه بیان می‌دارند که از آنجا که کسب‌وکار دارای منبعی از دانش و استعداد مدیریت، تخصص، و سرمایه است، و از آنجا که بسیاری از نقش‌آفرینان دیگر در جامعه در تلاش برای حل مسائل ناکام مانده‌اند، باید این بخت را به کسب‌وکار بدهیم تا تلاش خود را در حل این مسائل به کار ببندد. این گفته تا حدی درست است؛ زیرا برخی مسائل مالی در جامعه تنها به وسیله کسب‌وکار قابل حل هستند. مانند ایجاد برابری در محیط کار، تولید محصولات ایمن و سالم و انجام تبلیغات منصفانه. درست است که حکومت در این نواحی نقش دارد، اما در نهایت تصمیم‌گیری در این‌گونه موارد با کسب‌وکار است.

یکی دیگر از گفته‌هایی که در حمایت از CSR مطرح می‌شود آن است که «کنش فعالانه بهتر از واکنش منفعلانه است». این موضع بیان می‌کند که پیش‌بینی و اقدام فعالانه عملی‌تر و کم‌هزینه‌تر از منتظر ماندن و واکنش دادن به مشکلات است. آلودگی محیط زیست نمونه خوبی از این دست است. به‌ویژه با در نظر گرفتن تجربه کسب‌وکار در تمیز کردن رودخانه‌ها، دریاچه‌ها و سایر راه‌های آبی که سال‌ها از آنها غفلت شده بود. در درازمدت، خردمندانه‌تر و کم‌هزینه‌تر خواهد بود اگر ما از ابتدا از آلودگی محیط جلوگیری کنیم تا اینکه پس از آلودگی در پی پالایش آن باشیم. آخرین استدلالی که به نفع CSR تمام می‌شود آن است که «عامه مردم به‌شدت حامی آن هستند». یک نظرسنجی در بیزینس‌ویک نشان داد که ۹۵ درصد از مردم بر این باور بوده‌اند که شرکت‌ها نه‌تنها باید برای سهامداران سود به ارمغان بیاورند؛ که در قبال کارکنان و جامعه هم مسوول هستند و حتی باید برای بهتر کردن اوضاع کارکنان و جوامع مقداری از سود خود را نیز قربانی کنند.