ورود «شاخص مردم» در ادبیات توسعه

بی شک یکی از معیارهای اساسی توسعه یافتگی یک کشور، شیوه اداره و مدیریت سیاسی و فرهنگی جامعه است. بسته به اینکه مردم چه میزان در تعیین و تغییر دولت و ساختار سیاسی نقش دارند. خدمات عمومی چگونه و میان چه طبقاتی ارائه می شود. فساد و شفافیت اقتصادی و فرهنگی در میان مسوولان چه میزان است. رابطه دولت و مردم ارباب-رعیتی یا قانونگذاز- شهروندی است و مسائلی از این قبیل که به عنوان معیار توسعه یافتگی یا عدم توسعه سیاسی یک کشور به شمار می روند.

اما این یک سوی مساله و یک شاخص و معیار برای سنجش توسعه یک جامعه به شمار می رود. در سوی دیگر این معادله مردم قرار دارند که معیار و شاخص توسعه یافتگی یا عدم توسعه یک جامعه را رقم می زنند.

در جهان امروز معیار توسعه دیگر آسفالت خیابان ها و بزرگراه‌ها، یا شیشه های رنگی پاساژها و هایپرمارکت ها، پوشیدن لباس‌های مارک دار، متروها و راه آهن و کارخانه و موبایل و تلفن خودرو و مال ها و برج های دراز و امثالهم نیست و اگر مردم سرزمینی چنین معیارهایی را عامل توسعه خود می دانند نشانگر آن است که هنور با مفهوم توسعه کیلومترها فاصله داشته و به این زودی ها به توسعه و پیشرفت نخواهند رسید.

میزان توسعه یافتگی یک جامعه در جهان امروز را باید از وضعیت زنان در جامعه و خانواده‌ها، شهرها و روستاهای یک کشور مورد سنجش قرار داد. مسائلی مانند خشونت خانگی و خیابانی علیه زنان، سن ازدواج، فرصت های اشتغال، نگاه مردان به جنسیت و زنانگی از عوامل مهم توسعه یا عدم توسعه یک کشور است.

معیار دیگر توسعه میزان احترام و پذیرش اقلیت های دینی و فرهنگی و نژادی و مهاجران در یک جامعه است.

معیار دیگر توسعه یک جامعه تعداد پرونده ها در دادگاهها، تعداد زندانیان، میزان اعتماد اجتماعی و رعایت حقوق دیگران در میان شهروندان آن جامعه است.

معیار دیگر توسعه میزان پاکی و آلودگی هوا و جنگل ها و دشت ها و دریاها و سواحل یک کشور است. نحوه برقراری رابطه انسان و طبیعت معیار مهمی برای سنجش میزان توسعه یک جامعه است.

معیار دیگر توسعه رعایت حقوق حیوانات و سایر جاندران در یک شهر و کشور است. نحوه برخورد مردم با حیوانات اهلی گرفته تا حیوانات خانگی و گربه ها و سگ های در خیابان و بیابان و جنگل نشان مهمی از توسعه یافتگی یا عدم توسعه یک جامعه است.

معیار دیگر توسعه یافتگی یا عدم توسعه یک جامعه سرانه مطالعه و ارج و قرب کالای فرهنگی و کتاب در آن جامعه است. نوع کالاهای هنری و فرهنگی پرمصرف در یک جامعه نشان مهمی بر شاخص توسعه آن جامعه است.

عمده تفاوت اصلی ما با ملل اسکاندیناوی، ژاپن و اروپای غربی (که علاقه خاصی داریم تا خود را با آنها مقایسه کنیم) در میزان ذخایر طبیعی، ماشین و خودرو تولیدی یا گوشی اپل و لباسهای مارک دار و تاریخ پر ابهت و نژاد و ژن برتر و امثالهم نیست، بلکه در شیوه رعایت حقوق دیگران، نحوه برقراری ارتباط با طبیعت و میزان زمانی است که برای مطالعه سپری می نمایند. در کشورهای اسکاندیناوی متوسط مطالعه روزانه کتاب عموما بالاتر از دو سه ساعت است و شهروندان به طور متوسط سالیانه بالای سی کتاب مطالعه می کنند. و بدیهی است تفاوت جامعه ای که سه دقیقه کتاب می خواند با جامعه ای که سه‌ساعت کتاب می خواند، فاحش و ملموس خواهد بود.