رویه‌ای که به‌طور مثال عربستان سعودی از سال۲۰۱۲ در پیش گرفته و طبق آن ۱۰۹میلیون دلار بودجه برای راه‌اندازی طرح‌های مربوط به انرژی‌های تجدیدپذیر در نظر گرفته است. برخی معتقدند این سرمایه‌گذاری رویکرد عربستان را به مسائلی چون مساله‌ زنان و جوانان تغییر داده است. اما آیا گذار از انرژی‌های فسیلی، می‌تواند مشکل دموکراسی را در کشورهای نفت‌خیز و در عین حال خاورمیانه‌ای حل کند؟ مشکلی گره‌خورده به فاکتور‌ها‌ی گوناگونی که تا به حال جواب مشخص یا مسیری قابل تامل برای آن یافت نشده است.

دموکراسی در کشورهای نفت‌خیز

رابطه «دموکراسی» و «سوخت فسیلی» اولین‌بار توسط تاریخ نگار و جامعه‌شناس معروف، تیموتی میچل مطرح شد. میچل برای اولین‌بار دو موضوع مهم یعنی سوخت فسیلی و دموکراسی را در کنار هم قرار داد. او در مقدمه کتاب «دموکراسی کربنی» مطرح می‌کند که «سوخت فسیلی هم دموکراسی مدرن را ممکن می‌سازد و هم محدودیت‌هایی برای آن ایجاد می‌کند.» میچل در توضیح موضوع کتاب می‌گوید که: «اغلب گفته می‌شود که یکی از ویژگی‌های برجسته خاورمیانه فقدان دموکراسی است و از نظر بسیاری از کسانی که درباره این منطقه می‌نویسند، نفت عامل فقدان است. کشورهایی که بخش عمده درآمد‌هایشان از صادرات نفت به دست می‌‌آید، کمتر به دموکراسی گرایش دارند.» و این‌گونه است که دستیابی به دموکراسی، رابطه‌ای تنگاتنگ با میزان ارتباط کشورها با درآمد حاصل از سوخت فسیلی دارد. میچل موج خیزش‌های مردمی جهان عرب در سال۲۰۱۱ را مثال می‌زند و معتقد است: «موج خیزش‌هایی که جهان عرب را در سال۲۰۱۱ درنوردید، حکایت از رابطه مستقیم بین درآمدهای بالای نفتی و مشکل مطالبات فزاینده مردم برای برخورداری از زندگی دموکراتیک وبرابرتر است. در مجموع، هرقدر که کشوری نفت کمتری تولید می‌کرد و تولید آن نیز سریع‌تر روی به کاهش داشت، مبارزات دموکراسی‌خواهانه در آن گسترده‌تر بود. تونس و مصر که خیزش در آنها آغاز شد و یمن و بحرین که قیام به سرعت در آنها گسترش یافت، از جمله کوچک‌ترین تولید‌کنندگان نفت منطقه بودند و در همه آنها نیز تولید نفت رو به کاهش داشت. از هشت تولیدکننده بزرگ نفت در خاورمیانه، تنها در لیبی که کوچک‌ترین تولیدکننده در میان آنها بود (و تولید آن نیز به تازگی رو به کاهش گذاشته بود) مبارزات سیاسی مشابهی آغاز شد؛ هرچند تعارض در لیبی سریع‌تر از همه به خشونت و مداخله خارجی گرایید.» او ادامه می‌دهد که غیردموکراتیک بودن سوخت فسیلی دلیلی ندارد جز «درآمد مازاد» ناشی از فروش سوخت‌های فسیلی که بی‌واسطه و گاهی به شکل انباشته‌شده وارد خزانه دولت‌ها یا حساب بانکی شرکت‌ها می‌شود. این درآمد مازاد «منابعی را برای سرکوب مخالفان، خرید حمایت سیاسی یا تخفیف فشار‌های ناشی از تقاضای سهمی عادلانه‌تر از رفاه به وسیله پرداخت پول و یارانه به مردم، در اختیار دولت‌ها می‌گذارد.»

انرژی تجدیدپذیر و دموکراسی

دو کلمه «انرژی» و «دموکراسی» اولین‌بار در یک شعار توسط فعالان محیط زیست در حدود سال‌های۲۰۱۰ در کنار هم قرار گرفتند. امروزه اصطلاح «انرژی دموکراسی»، اصطلاحی شناخته‌شده در مطالعات انسانی انرژی است که به رابطه این دو در شکل‌گیری یک فضای دموکراتیک اشاره می‌کند. البته در نظر گرفتن این نکته هم اهمیت دارد که قرار گرفتن این دو کلیدواژه در کنار هم نشان‌دهنده این نکته است که انرژی تبدیل به یک مفهوم سیاسی شده و حاکمیت انرژی و آب و هوا تعیین‌کننده‌ نقش و روش سیاسی دولت‌ها درتامین انرژی مورد نیاز ملت‌ها است.

محققان مسله‌ «دموکراسی انرژی» معتقدند که مسیر رسیدن به دموکراسی انرژی، از طریق در نظر گرفتن حق مردم برای مشارکت و مسوولیت‌پذیری مصرف و نیز انتخاب نوع انرژی مهیا می‌شود. در این زمینه مشارکت عمومی بسیار با اهمیت شناخته شده است. جنی استفانز، استاد دانشگاه و نویسنده و مدافع عدالت اجتماعی در مقاله خود به نام «دموکراسی انرژی: انتقال مجدد قدرت به مردم از طریق تجدید‌پذیر‌ها» به این نکته اشاره می‌کند که: «با افزایش سرعت گسترش انرژی‌های تجدیدپذیر، قدرت دور شدن از وابستگی به سوخت‌های فسیلی به‌طور چشمگیری افزایش پیدا می‌کند. در سرتاسر جهان، افراد، جوامع، سازمان‌ها، ایالت‌ها و کشور‌ها کم‌کم به این نتیجه می‌رسند که انرژی تجدیدپذیر چیزی بیش از الکتریسیته قابل اعتماد و کاهش آلودگی هوا برای آنها به ارمغان خواهد آورد.» جنی استفانز معتقد است که انرژی‌های تجدیدپذیر، علاوه بر سودهای محیط زیستی، تغییر‌دهنده‌ مناسبات سنتی جامعه هستند و قادرند شغل و ثروت مناسب‌تری را برای فضاهای محلی ایجاد کنند. آنها به فضاهای اجتماعی کوچک سود مالی بیشتری می‌رسانند و همچنین قادر هستند موجب توازن در قدرت سیاسی در میان جغرافیاهای کوچک‌تر شوند.

سوخت فسیلی و دموکراسی در خاورمیانه

از دیدگاه محققان دموکراسی انرژی، شاید یکی از خصوصیات مهم انرژی‌های تجدیدپذیر به کمک خاورمیانه بیاید و آن خصوصیت «مرکززدایی» از فضای تولیدی انرژی است. «مرکززدایی» یا Decentralization خصوصیتی است که در آن انرژی خورشیدی، توربین‌های بادی یا موتورهای آبی به‌صورت محله‌ای و در محدوده‌ جغرافیایی محدودتری به تامین انرژی و همچنین سودرسانی به مردم محلی کمک می‌کنند. به این ترتیب مشارکت عمومی مردم در تولید انرژی، فروش انرژی و مصرف آن بسیار بالا می‌رود.

مثال‌های خوب در این زمینه، «انرژی بادی محله‌ای» یا «مزرعه‌های انرژی بادی» روستایی است. این روش دور کردن ثروت و قدرت انرژی تولیدی از یک مرکز خاص، یکی از مسیرهای مورد بحث برای مشارکت اجتماعی بخش‌های کوچک‌تر و ضعیف‌تر جامعه در روند رشد و توسعه است.

مشارکتی که نوعی تمرین برای رسیدن به دموکراسی در سطح بزرگ‌تر به حساب می‌آید. به این صورت، گروه‌های کوچک یک جامعه می‌توانند به حدی از استقلال برسند و از این مسیر راه‌های طرح مطالبات خود را تمرین کنند و در عین حال خود را گوشه‌ای از طرح‌های توسعه ببینند و در مسیر توسعه‌‌ی گسترده‌تر اقتصادی و اجتماعی مشارکت فعال داشته باشند.

اما آیا می‌توان مسیر دموکراسی در خاورمیانه را از مسیر سبز دستیابی به انرژی‌های تجدیدپذیر پیش‌بینی کرد؟ با وجود اینکه مقالات بسیاری درباره رابطه معکوس سوخت فسیلی و دموکراسی نوشته شده است؛ اما محققان با اطمینان نمی‌توانند آینده خاورمیانه بدون سوخت فسیلی را آینده‌ای دموکراتیک بدانند. اتفاق‌های اخیر در منطقه نشان می‌دهد که خاورمیانه به سرعتی که تحلیلگران از آن عقب افتاده‌اند، در حال تغییر است و شاید تئوری تیموتی میچل دیگر به کار نیاید.

با وجود اینکه اصلی‌ترین تولید‌کنندگاه و صادرکنندگان سوخت فسیلی ادعای برنامه‌های بلندمدت درباره گذار به سمت انرژی‌های تجدیدپذیر دارند، از طرفی دیگر تحلیلگران معتقدند که وابستگی دولتی این کشورها به سوخت‌های فسیلی، گذار واقعی آنها را به سمت تجدیدپذیرها دچار خلل می‌کند و در واقع آنها دست به ظاهر‌سازی‌های حرفه‌ای در زمینه گذار می‌زنند. این ظاهرسازی‌ها و سیاست‌های کنترلی به حدی پیش می‌روند که توانایی این را دارند که ماهیت پاک انرژی‌های تجدیدپذیر را تحت تاثیر قرار دهند و تحلیلگرانی را که آشنا به فضای کنترل‌گر خاورمیانه‌ای نیستند، دچار اشتباه کنند.

دانش‌آموخته مطالعات فرهنگی از دانشگاه آمستردام