نیروی کار کجاست؟

اما این اخبار اصولا مربوط به افراد بالای ۱۵ سال است، گزارش‌های دیگری در این میان وجود دارد که به‌طور رسمی یا غیررسمی از کمبود نیروی کار حداقل در حوزه مشاغل تخصصی خبر می‌دهند.

برای مثال  تجارت نیوز در مردادماه امسال به نقل از محمد فاضلی، جامعه‌شناس در همایش «فرصت‌های ایران در عصر دیجیتال» با اشاره  به دهه ۶۰ قرن گذشته خورشیدی می‌گوید: «انفجار جمعیتی که در دهه ۶۰ داشتیم، در دهه هفتاد وارد دانشگاه‌ها شد. کیفیت دانشگاه‌های کشور بعد از جنگ بهتر شد و خروجی‌های دانشگاه‌ها در دهه ۷۰ و ۸۰ به نیروی کار شرکت‌ها در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ تبدیل شد. در این دوره نیروی انسانی محدودیت نداشت، به‌اندازه کافی نیروی انسانی داشتیم. هنوز با تحریم‌ها مواجه نبودیم و سر برجام به طاق نخورده بود و امید وجود داشت.»

فاضلی ادامه می‌دهد: «با نزدیک شدن به میانه دهه ۹۰ امید کم‌رنگ می‌شود و از سوی دیگر تحولات دیجیتال نیز اثرگذار می‌شود. در حال حاضر نه‌تنها در فضای کسب‌وکارهای دیجیتال که حتی در کسب‌وکارهای سنتی هم پیدا کردن نیروی انسانی به بحران تبدیل‌شده است؛ به‌ویژه نیروی انسانی باکیفیت.»

همچنین امان‌الله باطنی جامعه‌شناس اصفهانی آذرماه امسال در گفت‌وگویی با خبرگزاری رسمی ایران( ایرنا) می‌گوید: در حال حاضر تعریف شغل(منبع درآمد) در جامعه به‌سرعت در حال پوست‌اندازی است که به دنبال تغییرات فرهنگ شغلی همچنین ایجاد شکاف بین هنجارهای افراد شاغل در نهادها و انتظارات جمعیت فعالِ جامعه اتفاق می‌افتد. این تغییرات اجتماعی موجب شده است گرایش افراد جامعه از شغل ثابت و مشخص به فعالیت‌های موقت تغییر کند.

باطنی ادامه می‌دهد: به دنبال این پدیده در آینده بسیار نزدیک شرکت‌ها با بحران منابع انسانی و خالی شدن مسوولیت ها از نیروی کار مُواجه خواهند شد، همچنان که به گفته مسوولان اکنون فرصت‌های شغلی خالی به‌ویژه در بخش صنعت وجود دارد که باوجود بیکاری مورد استقبال نیروی کار واقع نمی‌شوند.

این مساله ریخت‌شناسی ِاجتماعی در نهاد شغلی را به هم می‌ریزد، به این معنا که وقتی فرد بدون اینکه به یک سازمان یا شرکت متعهد شود فعالیت حرفه‌ای را برای مجموعه‌های مختلف انجام می‌دهد، به‌تدریج همه مشاغل جامعه تبدیل به فعالیت کوتاه‌مدت، پروژه‌ای و فصلی می‌شود و نیروی ثابت و متعهد، مفهوم و موجودیت خود را از دست می‌دهد.

باطنی افزود: این در حالی است که فرایند توسعه نیاز به ثبات دارد اما فراگیرشدن این پدیده به «کُلنگی شدن» جامعه منتهی می‌شود؛ یعنی همه فرایندها در آن به‌صورت موقت و کوتاه‌مدت است.

اشاره باطنی را باید در آنچه پدیده آزادکاری ( فریلنسری) خوانده می‌شود جستجو کرد، درحالی‌که چکیده نتایج طرح آمارگیری نیروی کار در پاییز ۱۴۰۲ می‌گوید: بخش خدمات ۵۲.۱ درصد اشتغال بالای ۱۵ سال( ناقص و کامل) را به خود اختصاص داده درحالی‌که سهم شاغلان صنعت و کشاورزی نسبت به مدت مشابه سال قبل، کاهشی بوده و خدمات افزایشی! درحالی‌که نتایج استنتاجی از همین گزارش به ما می‌گوید سهم جمعیت بیکار فارغ‌التحصیل آموزش عالی از کل بیکاران حدود  ۴۸.۲درصد است، بدین معنی که وقتی کسی بیکار باشد، با احتمال تقریبا ۵۰ درصدی، فارغ‌التحصیل نظام آموزش عالی است، همین نتایج است که کمیت‌های مورد استناد گزارش‌های رسمی از منظر نتیجه و فرآیند با چالش مواجه می کند، به همین خاطر است که بسیاری از صاحبان صنایع در جلسات خصوصی یا نیمه عمومی از نیافتن نیروی کار متناسب با موقعیت های شغلی خود به‌ویژه در حوزه‌های تخصصی شاکی هستند، به‌عبارت‌دیگر نیروی کار که برحسب آمار دارای اشتغال ( ناقص یا کامل) باشد، کار و معیشت موردنیازش را بیشتر از اینکه در حوزه‌های صنعتی یا کشاورزی جستجو کند، در بخش خدمات یافته است. خدماتی که گاه در گسترش سرویس‌های حمل‌ونقل اینترنتی دیده می‌شود و زمانی در افزایش تعداد آزادکار ( فری لنسر) ها!

و البته نیاید از خاطر برد که افزایش مهاجرت نیروهای متخصص و تقاضا برای آن، به شکل دیگری بر آتش این بحران می‌افزاید تا جایی که ممکن است روزی برای بازگرداندن نیروی متخصص وطنی،  ستاد جستجو و نظامات وعده ایجاد کنیم.