عباس عاملی

اغلب داد و ستدها در بازار سرمایه براساس انتظارات سرمایه‌گذاران از ارزش آینده ابزار مالی (برای مثال سهام، ارز و اوراق بهادار) مورد نظر صورت می‌گیرد. از این رو، داشتن برداشت صحیح از چگونگی شکل‌گیری این انتظارات دارای اهمیت بسیار در حوزه اقتصاد می‌باشد. تقریبا تمام مدل‌های اقتصادی، به ویژه مدل‌های اقتصاد کلان، با طرح فرضیه‌ای مشخص در مورد چگونگی شکل‌گیری انتظارات آغاز می‌شوند. برای مثال، تا دهه هفتاد معمول ترین فرضیه در مورد اینکه عامل‌های اقتصادی چگونه نرخ تورم را در زمان‌های آینده پیش‌بینی می‌کنند این بود که انتظار نرخ تورم فردا برابر است با نرخ تورم دیروز. بدین‌سان، انتظارات کاملا گذشته گرا بودند. در دهه‌های هفتاد و هشتاد میلادی، یک «انقلاب» در مباحث انتظارات اقتصادی شکل گرفت و نظریه جدیدی، تحت عنوان «انتظارات عقلایی»

(Rational Expectations)، در میان اقتصاددانان حاکم شد. اصل این نظریه بسیار ساده است. طبق این نظریه؛ همه سرمایه‌گذاران و فعالان اقتصادی انتظارات عقلایی دارند، بدین معنا که برای شکل دادن انتظارات خود در مورد آینده اقتصاد از تمام اطلاعات و ابزارهای موجود استفاده می‌کنند. طبیعتا، انتظار نرخ تورم فردا دیگر برابر با نرخ تورم دیروز نخواهد بود، بلکه برداشت افراد از سیاست‌های احتمالی بانک مرکزی، پیش‌بینی تغییر تعرفه‌های وارداتی، اعمال قوانین اقتصادی داخلی و خارجی و غیره نیز در شکل گیری انتظارات بسیار موثر خواهد بود. نظریه انتظارات عقلایی پیامدهای بسیاری برای جنبه‌های مختلف اقتصادی دارد. در اینجا به نکته‌ای کوتاه در مورد عواقب آن برای بازارهای سرمایه اکتفا می‌کنم.

از آنجا که اگر یک منطق واقعا به معنای کلمه، منطقی و عقلایی باشد فقط یک وجه صحیح دارد و با فرض اینکه دسترسی تمام عوامل اقتصادی به اطلاعات یکسان است، نظریه انتظارات عقلایی بر این باور است که همه عوامل اقتصادی دارای انتظارات یکسان می‌باشند. به این ترتیب، هنگام بروز یک خبر اقتصادی جدید، همه عوامل اقتصادی نظری یکسان در مورد آینده ارزش ابزار مالی خواهند داشت و براساس آن، تصمیم به چگونه سرمایه‌گذاری کردن می‌گیرند. از این‌رو ارزش ارز، سهام، مسکن و غیره در هر برهه زمانی، منعکس کننده ارزش واقعی خود خواهد بود. بدین ترتیب فرصت سود کردن از خرید و فروش ابزار مالی فقط در یک لحظه می‌باشد و آن، هنگام بروز یک خبر جدید است. به محض اینکه خبر جدیدی وارد بازار می‌شود، عوامل اقتصادی که در آن لحظه فعال هستند با خرید و فروش ابزارهای مالی مرتبط، ارزش واقعی جدید آنها را تعیین می‌کنند.

ادامه از همین صفحه

با این حال در دنیای واقعی مشاهده می‌کنیم که ارزش بسیاری از ابزاری مالی از ارزش واقعی خود کمتر یا بیشتر هستند و به ندرت منعکس‌کننده ارزش واقعی می‌باشند. هنگامی که ارزش یک ابزار مالی از ارزش واقعی خود بیشتر باشد آن را حباب می‌نامند، با این باور که یک حباب دیر یا زود می‌ترکد و به ارزش واقعی خود بازمی‌گردد. سوال این است که آیا بازارهای حبابی می‌توانند با «انتظارات عقلایی» همزیستی داشته باشند؟ با توجه به مباحث آغازین این یادداشت، تئوری انتظارات عقلایی بدین معنا است که ارزش همه ابزار مالی منعکس‌کننده ارزش واقعی خود هستند و به نظر می‌رسد که تداوم فاصله گرفتن ارزش ابزار مالی از ارزش واقعی خود مدرکی دال بر رد تئوری انتظارات عقلایی است. اگرچه چنین استنادی تا حد زیادی درست است، اما در دهه اخیر مبحثی مطرح شده تحت عنوان «حباب‌های عقلایی»

(Rational Bubbles). برای درک بهتر این مبحث بگذارید سوال دوم را مطرح کنیم: اگر یک سرمایه‌گذار اعتقاد به وجود حباب دارد، آیا حتما باید از آن بازار مربوطه خارج شود یا از ورود به آن بپرهیزد؟ این سوال احتمالا در حال حاضر ذهن بسیاری از سرمایه گذاران ایرانی و بین‌المللی را به خود مشغول کرده است. در ایران زمزمه‌های حبابی شدن بازار بورس تهران کماکان فراگیر می‌شود و مدت‌ها است که بسیاری اعتقاد به وجود حباب در بازار طلا دارند. تئوری حباب‌های عقلایی بر این باور است که اگرچه نفس وجود حباب غیرمنطقی است، اما سرمایه‌گذاری که خود را در فضای حبابی یافت می‌کند، می‌تواند منطقا بر این باور باشد که این حباب ادامه پیدا خواهد کرد و در نتیجه، منطقا در یک بازار حبابی سرمایه‌گذاری می‌کند و به ادامه و بزرگ‌تر شدن حباب کمک می‌کند. بالطبع سرمایه‌گذاری در بازار حبابی دارای ریسک بسیار است. سرمایه‌گذار باید واقف به وجود حباب باشد و برای خود یک پیش‌بینی منطقی نسبت به زمان ترکیدن حباب داشته باشد و براساس آن به موقع از بازار مربوطه خارج شود. بنابراین، صرف حبابی بودن یک بازار دلیل بر وارد نشدن به آن نمی‌شود. مشاهدات دنیای واقعی نیز حاکی از این است که اعتقاد به وجود حباب لزوما باعث پرهیز سرمایه‌گذاران نمی‌شود. حبابی که تقریبا تمام بازارهای مالی و پولی کشورهای توسعه‌یافته را در اوایل هزاره سوم فراگرفته بود، تداوم بسیاری داشت. از سال ۲۰۰۴ اغلب اقتصاددانان معتقد به وجود حباب در بازار مسکن آمریکا بودند، با این حال، رشد این بازار با سرعت هرچه تمام‌تر تا سال ۲۰۰۷ ادامه پیدا کرد. طبیعتا حبابی که بیشتر تداوم پیدا کند به هنگام ترکیدن ضربه سنگین‌تری را بر سرمایه‌گذاران وارد می‌کند. ورود به یک بازار حبابی اگرچه لزوما غیرمنطقی نیست، اما ریسک‌پذیری بسیار بالایی را می‌طلبد.

abbasameli@cantab.net