تاریخیات اثری از پاول کوزینسکی

پرسش: عامل اصلی انقلاب صنعتی چه بود؟

پاسخ: تحولات دوران صفویه!

 طنز و تاریخ

جالب است بدانیم که برابرنهاد انگلیسی طنز، satire است که از واژه satira در لاتین گرفته شده است. ریشه یونانی آن نیز  satyros است.  satira نام ظرفی پر از میوه‌های متنوع بوده که به یکی از خدایان کشاورزی هدیه داده شده است؛ به معنای «غذای کامل» یا «آمیخته‌ای خوراکی از هرچیز». بنابرین طنز به صورت ریشه‌ای به اقتصاد بر می‌گردد! طنز نوعی از نوشتار است که قدمت آن به تاریخ پیدایش زبان بازمی‌گردد. در متون به‌جامانده از مورخان و مولفان ایرانی نیز طنز جایگاهی والا دارد. استاد محمدجعفر یاحقی در مقاله‌ای با عنوان «طنز و طعنه در تاریخ بیهقی» چنین آورده است:

تاریخ بیهقی هم به‌سهم خود و گاه بیشتر و جدی‌تر، از رویکردی به‌نام طنز سود برده و اصولا یکی از کارکردهای عمده‌ای که تاثیر کتاب وی را بیشتر و ماندگارتر کرده، همین امر بوده است. اصولا این تصور یا اصل علمی که زبان تاریخ، خبری و ابلاغی است نه انشایی و عاطفی درباره تاریخ‌های صرف و از نمونه‌هایی هم‌شأن و هم‌روزگار بیهقی مثل تاریخ گردیزی و تاریخ یمینی و تاریخ سیستان که تاریخیت صرف آنها مورد اتفاق است، البته تا حدی صدق می‌کند؛ اما فی‌المثل درباره تاریخ بیهقی که ادبیت آن تا آنجا غلبه یافته که برخی صریحا از آن به‌عنوان یک متن نمایشی و بعضی دیگر به‌مثابه داستان یاد کرده‌اند، ابدا صادق نیست. تاریخ بیهقی به‌هرحال بیشتر از آنکه تاریخ باشد یک متن ادبی است که مضمونی تاریخی دارد، پس جای شگفتی نیست اگر ببینیم که نه تنها امروز که از گذشته‌ها تاریخ بیهقی در ایران بیشتر از آنکه ابزار کار تاریخ‌گران و تاریخ‌نویسان باشد، در دست دانشجویان ادبیات دیده شده و کتاب بالینی ادیبان  بوده است.

نگاهی به ‌کارهای انجام‌شده درباره این کتاب از مقاله و کتاب و پایان‌نامه گرفته تا مجالس بزرگداشت که برای مولف آن برپا می‌شود، به‌ما می‌گوید که تاریخ بیهقی دست کم در ایران یک کتاب ادبی معرفی شده است؛ هرچند که غریبان باز هم بیشتر به‌همان سیرت تاریخی کتاب توجه کرده‌اند. اگر خصیصه ادبیات را برای تاریخ بیهقی به عنوان امری ذاتی بپذیریم، وجود طنز را که یکی از شگردهای ادبی و زبان خاص آثار اجتماعی و انتقادی است، در آن بیشتر توجیه‌پذیر خواهیم یافت. گویی او نمی‌تواند هنر ملیح و موثر طنز را از کسی دریغ دارد و خود او هم برای پیشبرد کار خویش از آن سود می‌جوید. وقتی در سال۴۲۲ میمندی برای بار دوم، وزیر می‌شود ظاهرا با قبای ساده‌ای به‌دیوان می‌آید، بیهقی آن سوی قضیه را هم می‌بیند و با همه حرمتی که برای وزیر قائل است، می‌گوید:  از ثقات او شنیدم که بیست و سی قبا بود او را، یکرنگ که یک سال می‌پوشید و مردمان چنان دانستندی که یک قباست و گفتندی سبحان‌الله این قبا از حال بنگردد!

امضا: مورخ خصوصی