روزی که شاه عباس بزرگ درگذشت
شاه عباس - شاه عباس بزرگ صفوی (زاده: ۹۴۹ ه.ش)، در روز 30 دی ماه سال 1007 ه.ش درگذشت. او در دو سالگی والی هرات شد. شاه اسماعیل دوم فرمان قتل او و پدرش را صادر کرد ولی دست تقدیر، سرنوشتی دیگر را رقم زده بود، شاه اسماعیل خود کشته شد. عباس میرزا به سال 989 هجری قمری در شهر هرات تاج‌گذاری کرد و به سال 996 هجری هنگامی که هجده ساله بود، قزوین را به تصرف درآورد و خود را شاه ایران خواند. شاه عباس پنجمین شاه از دودمان صفوی و نامدارترین شهریار سلسله صفوی است که چهل و دو سال با اقتدار تمام بر ایران حکومت کرد. دوران او، اوج قدرت سلسله صفویه بود. هنگامی که شاه عباس به تاج و تخت دست یافت، دولت عثمانی از اوضاع آشفته ایران سود جست و ارمنستان، گرجستان، آذربایجان و لرستان را تصرف کرد. شاه عباس با عثمانی از در صلح درآمد و در قراردادی ایالاتی را به آنان واگذاشت به شرط آنکه پیش‌تر نیایند و بیش از این نتازند. در قبال این درخواست متعهد شد که خلفا در ایران لعنت نشوند و شاهزاده حیدر میرزا به‌عنوان گروگان به دربار عثمانی برود. شاه عباس آنگاه که اندکی از خیال این همسایه آسوده شد به امور داخلی و فرونشاندن شورش‌ها پرداخت.

سپس مدعیان سلطنت را بر جای خود نشاند، آنگاه بر ازبکان تاخت و آنان را از مشهد بیرون راند. پس از این، وارد جنگ با عثمانی شد، ابتدا تبریز را پس از هجده سال اسارت بازپس گرفت و با جنگ‌های پی در پی، پیروزمندانه عثمانی را از تمام سرزمین‌های ایران واپس راند. شاه عباس بزرگ زمستان‌ها را در اصفهان می‌گذراند. به سال ۱۰۰۰ هجری قمری پایتخت دولت صفوی را از قزوین به اصفهان در مرکز ایران انتقال داد تا نظارت بیشتری بر ولایات شرقی و جنوبی داشته باشد. در سال ۱۰۰۷ ق آنتونی شرلی و رابرت شرلی دو نجیب‌زاده انگلیسی با همراهانی چند به ایران آمدند و وارد قزوین شدند. آنان ماموریت داشتند که شاه را به جنگ عثمانی برانگیزند و راه بازرگانی ایران و انگلستان را هموارتر کنند. شاه عباس از وجود اینان برای تجهیز و آموزش قشون خود بهره برد. قشون ایران نظم بیشتری یافت و به سلاح‌های روز دنیا و توپ و تفنگ مجهز شد.

در این زمان وجه مشترک ایران با کشورهای اروپایی دشمنی با عثمانی بود و شاه عباس زیرکانه از این وجه اشتراک به نفع ایران و بازرگانان ایرانی سود جست. شاه عباس به جز جنگ با عثمانی در اندیشه گسترش مرزهای ایران و رساندن گستره ایران به زمان هخامنشیان بود؛ بنابراین قندهار و شهرهایی از عراق را نیز فتح کرد و سپس جزیره‌ها و بندرهای خلیج‌فارس ازجمله بندرگمبرون، قشم و هرمز را از دست استعمارگران پرتغالی رهایی بخشید و به سلطه آنان بر تنگه هرمز پایان داد. پس از این بود که شهری به جای بندرگمبرون برپا کرد و مردم، آن را به پاس خدمات شاه، بندرعباس خواندند. شاه عباس با برقراری امنیت و ساختن کاروانسراهای بسیار در راه‌ها تجارت را گسترش داد. ثروت مردم در زمان او فزونی گرفت و جمعیت اصفهان پایتخت ایران بیش از پیش شد. کاروانسراهای عباسی، آسودگی کاروان‌ها را بیشتر کرد و به بازرگانان رغبت بیشتری داد. کاروانیان در این کاروانسراها بار می‌انداختند، لختی می‌آسودند و پاره‌ای از بار خود را با دیگر کاروان‌ها مبادله می‌کردند. اگر مال‌التجاره بازرگانی سرقت می‌شد، سارقان را می‌یافت و به مجازاتشان می‌رساند و اگر اموال بازرگان یافت نمی‌شد زیان او را از خزانه شاهی پرداخت می‌کرد. این گونه بود که دوباره جاده ابریشم احیا شد و اجناس تولید ایران شهرتی عالم‌گیر یافت. شاه عباس در آبادانی مملکت کوشید و آثاری را بنا کرد. بسیاری از آثاری که در زمان حکومت او در سراسر ایران بزرگ برپا شد، هنوز هم پابرجاست و گردشگرانی را از چهارگوشه جهان به سوی خود می‌خواند. کاشی هفت رنگ در زمان شاه عباس اختراع شد و از این پس مسجدها و مدرسه‌ها کاشی‌پوش شدند. میدان نقش جهان در اصفهان که شاهکار معماری جهان به‌شمار می‌رود، به فرمان او شکل گرفت. خیابان چهارباغ زیر نظر او ایجاد شد که هنوز هم محور اصلی شهر اصفهان و سرمشق معماران در ساخت خیابان‌های دیگر است. سی و سه پل، کاخ چهل ستون، محله جلفا در اصفهان، شهر نجف‌آباد در نزدیکی اصفهان از دیگر آثاری است که به همت او ساخته شد. با برقراری نظم و آرامش، شوق دانش‌اندوزی در میان دوستداران علم بیشتر شد، دانشمندان بزرگی از مدرسه‌ها برخاستند و کتاب‌های جامع و ارزشمندی به رشته تحریر درآمد. در دوران او هنر نیز رونق گرفت و هنرمندان به آفرینش آثاری پرداختند که شهره آفاق شد. هنرهای سنتی که به فراموشی می‌رفت، باز زنده شد و صنعتگران دوباره به تولید روی آوردند، هرچند برخی مورخان او را سنگدل خوانده‌اند. دیوید بلو در کتاب «شاه عباس» که با عنوان فرعی «پادشاه سنگدلی که به افسانه بدل شد»، انتشار یافته، چنین نوشته است: او ‌باید شخصیتی دلپذیر و هم‌نشینی بسیار جالب توجه بوده باشد- چنانکه اگر کسی پا به پای او می‌آمد هرگز به نظر نمی‌رسید خسته شده باشد... اما وقتی می‌خواست سر زندانی عثمانی را در حضور فرستاده منقلب و وحشت‌زده اروپایی از تن جدا کند دیگر چندان شوخ نبود.» این مورخ، شاه عباس را با کورش‌کبیر مقایسه کرده است.

منبع: کتاب «شاه عباس»، نوشته دیوید بلو، ترجمه شهربانو صارمی، نشر ققنوس،

روزی که شاه عباس بزرگ درگذشت