پس از موافقت پدر با تاسیس کارخانه، قالب بدنه خودکار از میلان ایتالیا و ماشین تزریق پلاستیک (متناسب با ظرفیت قالب) از نورنبرگ آلمان خریداری شد. بدنه را برای نصب به آلمان فرستادند، علی‌اکبر به مدت یک هفته در کارخانه آلمانی حاضر شد، تا با نحوه کار دستگاه آشنا شود و در صورت مشکل فنی قادر به رفع آن باشد.

 پس از بازگشت به ایران شرکت صنعتی قلم خودکار را تشکیل داد؛ به این ترتیب که پدر ۴۳‌درصد، برادر بزرگ (حاج عباس) ۳۳‌درصد و علی‌اکبر، ۳۳‌درصد سهام را داشتند. آنها قطعه زمینی یازده‌هزار متری در تهران‌نو خریدند و با سرعت شروع به ساخت کارخانه کردند. وقتی ماشین‌ها به تهران رسیدند، مقدمات تاسیس کارخانه آماده بود. در آبان ۱۳۴۳ شرکت با سرمایه ۱۰‌میلیون‌ریال و ۲۸۰۰متر‌مربع زیربنا، پروانه بهره‌برداری گرفت.  تولیدات شرکت (طبق اعلام راهنمای صنایع) شامل ۳۰‌میلیون عدد خودکار بیک، ۴۵‌میلیون مدادتراش، ۱۵میلیون خودنویس و یک‌میلیون ماژیک بود (رفوگران در کتابش می‌گوید؛ مجوز تولید خودنویس را از شرکت آلمانی به‌دست نیاورد.) مشخص نیست چه مقدار از این آمار در سال‌های مختلف به تولید رسید. تعداد پرسنل فنی و کارگر عادی در آغاز ۹۶ نفر بود (نامی از میرزا علی رفوگران در ثبت رسمی نیست). سه ماه طول کشید تا اولین محصول به بازار آمد. در آن سال‌ها افراد تحصیلکرده فنی بسیار کم بودند. دستگاه تزریق پلاستیک (که امروزه از ساده‌ترین دستگاه‌ها در فرآیند تولید است) آن روزها برایشان بسیار پیچیده بود. شرکت بخشی از تولیدات خود را به فرانسه فرستاد تا در مورد کیفیت آن اظهارنظر کند. شرکت بیک نیز پس از مشاهده خودکار از کیفیت محصول اظهار رضایت کرد. در سال‌۱۳۵۱ فروش شرکت از تعداد پانصد‌هزار به بیش از صد‌میلیون افزایش یافت. در این زمان علی‌اکبر، برادر کوچکش حسن را به‌کارخانه آورد. برای اینکه کارآزموده شود، از کارگری شروع کرد. بعدها  به سرپرست مدیر و مدیرعامل شرکت ارتقا یافت، پس از چند سال ‌علی‌اکبر رفوگران قسمت اعظم سهامش را در کارخانه بیک به او واگذار کرد. در اوایل دهه‌شصت شرکت بیک برای توسعه فعالیتش کارگاهی به‌وجود آورد که در آن اقدام به ساخت خودکارهای تبلیغاتی می‌کرد. بر همین اساس با یکی از مشتریان قراردادی بست و ۳۰‌میلیون‌تومان به‌عنوان پیش‌پرداخت دریافت کرد. آن سال‌ها قیمت فروش را نهادهای دولتی تعیین می‌کردند؛ اما به علت مسافرت کارمندی که مسوول قیمت‌گذاری بود و نامشخص‌بودن قیمت‌ها شرکت نتوانست تعهداتش را به‌موقع انجام دهد. پس از سپری‌شدن زمان تعهد، مشتری قرارداد را فسخ کرد و صاحب بیک مجبور شد هفت‌میلیون ‌تومان بابت سود از زمان پیش‌پرداخت به مشتری بپردازد؛ در عین‌حال کالای تولیدی همچنان روی دستش ‌ماند.

 به‌نظر می‌رسد نقش نهادهای عمومی در کشورهایی که نقش دولت در اقتصاد گسترده است، در موفقیت یا عدم‌موفقیت بخش‌خصوصی دارای اهمیت بسیار است. هرگونه طرحی برای ایجاد تحول در بخش خصوصی، نیازمند مقدماتی است که اولین و مهم‌ترین آنها، به ‌کارکرد درست و سریع نهادهای عمومی برمی‌گردد. پس از چند سال‌ که از تولید خودکار بیک می‌گذشت، پیشنهاد خرید کارخانه مداد به علی‌اکبر رفوگران داده شد. کارخانه مداد سوسمار را خانواده فرمانفرمائیان در ایران تاسیس کردند. این کارخانه بعدها به بنیاد پهلوی واگذار شد. این بنیاد به علت زیان‌دهی شرکت، تصمیم به‌فروش آن گرفت. بهبهانیان، حسابدار دربار، توسط مهندس حسین ستوده، از مدیران کارخانه بیک، با علی‌اکبر رفوگران تماس گرفت تا کارخانه را به آنها (که در حوزه تجارت و تولید خودکار تخصص داشتند) واگذار کنند. وی کارخانه را به‌صورت نقد و نسیه خرید. در آغاز پدر و برادرش عباس، با خرید به‌شدت مخالف بودند. سرانجام پدرش رضایت داد که علی‌اکبر به تنهایی کارخانه را بخرد و پس از سودآوری آن را واگذار کند.