کم‌وکیف بازی ترکیه پس از انتخابات

گزارش موسسه لگاتوم از شاخص‌های رفاه نشان می‌دهد که در خلال سال‌هایی که اردوغان رئیس‌جمهور ترکیه بوده، وضعیت این کشور در اغلب شاخص‌‌‌های رفاهی سقوط فاحشی داشته است. شاخص کلی رفاه ترکیه در این دوره ۱۶پله، امنیت و ایمنی ۱۴رتبه، آزادی‌‌‌های فردی ۳۶رتبه و شاخص حکومتگری به شکل حیرت‌آوری ۶۶رتبه سقوط کرده و در زمینه شاخص‌‌‌های اقتصادی و کیفیت زندگی نیز وضعیت مشابهی حاکم بوده است. آمارها نشان می‌دهد که اردوغان و حزب عدالت و توسعه، آرزوی احیای قدرت و شکوه امپراتوری عثمانی و بلندپروازی‌‌‌های منطقه‌‌‌ای را با هزینه کاهش سطح رفاه شهروندان و تضعیف اقتصاد ترکیه پیگیری کرده‌‌‌اند.

رتوریک اردوغان و نیز پایگاه اجتماعی او که عموما از اقشار سنتی جامعه ترکیه هستند، در کنار تحلیل شاخص‌‌‌های حکومتگری، اقتصادی و رفاهی گویای چرخشی در ساختار سیاسی ترکیه در دوران تفوق حزب عدالت و توسعه از دموکراسی سکولار مبتنی بر ناسیونالیسم ترکی به ‌شبه‌دموکراسی مبتنی بر ناسیونالیسم اسلامیزه شده با گرایش‌های پوپولیستی است و «بازسازی دموکراسی» به‌عنوان شعار محوری کلیچداراوغلو و اتحاد اپوزیسیون واکنشی به این چرخش محسوب می‌شود.

اما اردوغان در سیاست خارجی، به‌ویژه در سطح تاکتیکی بیشتر در قامت یک پراگماتیست فرصت‌‌‌طلب ظاهر شده است تا اسلام‌‌‌گرای پوپولیست؛ اگرچه اهداف غایی و استراتژی‌‌‌ها در سیاست خارجی ترکیه بسیار متاثر از بلندپروازی‌‌‌های ناشی از ناسیونالیسم اسلامیزه‌شده به طمع احیای عثمانی بزرگ و قدرتمند بوده است. دولت اردوغان در این سال‌ها از چرخش تاکتیکی در مواضع نامطلوب ابایی نداشته است؛ از جمله در تنش با عربستان در موضوع قتل جمال خاشقجی، در تنش ناشی از متهم کردن امارات به پشتیبانی مالی کودتای کذایی، در تنش در روابطش با روسیه که در ساقط کردن جنگنده سوخو در ۲۰۱۵ و ترور آندره کارلوف سفیر روسیه در آنکارا در ۲۰۱۶ نمود یافت و نیز مداخله پرآسیبش در جنگ سوریه.

چالش‌‌‌هایش با اسرائیل نیز در حد لفاظی باقی ماند و ضمن حفظ روابط دیپلماتیک، همکاری‌‌‌های امنیتی‌‌‌اش با اسرائیل مشخصا در خصوص اقدامات ایران در خاک ترکیه افزایش یافت و همزمان همین سطح از همکاری در برخورد با عناصر اپوزیسیون در ترکیه از نیروهای جمهوری اسلامی ایران دریغ نشد. اردوغان در سیاست خارجی بسیار علاقه‌مند به بازیگری فعالانه، حتی فراتر از قدرت منطقه‌‌‌ای ترکیه بوده و در خلال دهه اخیر در تمامی مناقشات منطقه‌‌‌ای حضوری فعالانه داشته است. سیاست خارجی ترکیه در دوران اردوغان بیش از هر چیز به دنبال «آزادی عمل فعالانه با هدف احیای برتری منطقه‌‌‌ای» بوده است تا از تبعیت درون چارچوب‌‌‌ها و قواعدی که آن را زیرمجموعه قدرت‌‌‌های دیگر منطقه‌‌‌ای و فرامنطقه‌‌‌ای قرار می‌دهد ناگزیر نباشد؛ حتی در مورد تعهداتش به ناتو و مشخصا در جنگ روسیه و اوکراین.

پیروزی کلیچداراوغلو می‌‌‌تواند کمابیش به معنای بازگشت به مبانی سیاست خارجی لیبرالی ترکیه در دهه اول سده بیست‌ویکم باشد و پیروزی اردوغان نیز چه‌بسا به تشدید چرخش‌‌‌های ترکیه به سمت عثمانی‌‌‌‌گرایی با تاکید بر برتری‌‌‌جویی منطقه‌‌‌ای با هدف بازیابی نقش تاریخی‌‌‌اش بینجامد. مبانی هویت ملی ترکیه دچار نوعی بلاتکلیفی است که در تقابل بخش‌‌‌های سنتی و مدرن جامعه ترکیه منعکس شده است. ترک بودن به معنای میراث‌داری تاج و تخت خلفای عثمانی و سروری جهان اسلام و ترک بودن به معنای جمهوری‌خواهی سکولار مدرن و دوست‌داری کمال‌پاشا به شکافی سیاسی در درون جامعه ترکیه منجر شده و حزب عدالت و توسعه پایه‌‌‌های قدرت خود را روی این شکاف بنا کرده است. رفت و برگشت‌‌‌ها و تغییر جهت‌‌‌های تاکتیکی در سیاست خارجی اردوغان تا حدودی مدیون این بلاتکلیفی و زندگی بر روی شکاف‌های هویتی بوده است.

ناامیدی نسبی از پذیرفته‌شدن در اتحادیه اروپا، بدبینی تاریخی نسبت به نیت و عملکرد قدرت‌‌‌های غربی در کنار تضعیف نقش و جایگاه آمریکا و سایر قدرت‌‌‌های بزرگ اروپایی در منطقه فرصتی برای پیگیری ایده نوعثمانی‌‌‌گرایی در قالب توجه به اوراسیا را توسط حزب عدالت و توسعه فراهم آورد؛ اگر ما یک اروپایی مدرن و محترم در کنار شما نیستیم پس چرا یک آسیایی قدرتمند در مقابل شما نباشیم! اما بلاتکلیفی تاکتیکی در سیاست خارجی تا حدود زیادی مانع پیش‌بینی‌‌‌پذیری رفتار ترکیه و به تبع آن بی‌اعتمادی به مواضع آن شده است و اکنون هیچ کشوری، نه در منطقه و نه در محیط فرامنطقه‌‌‌ای، نیست که بتوان آن را در قالب اتحاد و ائتلافی استراتژیک با ترکیه ارزیابی کرد. مثلا از یک‌سو با شعرخوانی با مضامین تجزیه‌‌‌طلبانه در جمهوری‌آذربایجان یا حمایت از رویکرد تهاجمی علی‌‌‌اف، موجبات رنجش ایران را فراهم آورده و از سوی دیگر با انتقاد از تحریم‌‌‌ها علیه ایران و عدم‌تعهد کامل به آنها ظرفیت‌‌‌هایی را در دسترسی ایران به منابع محدودشده‌‌‌اش باز نگاه داشته است. میل به آزادی عمل به تعهدات حداقلی در سیاست خارجی اردوغان منجر شده است و سایر بازیگران نه می‌‌‌توانند روی دوستی‌‌‌اش حسابی قطعی باز کنند و نه از دشمنی‌‌‌اش با اطمینان در امان باشند.

در صورت پیروزی اردوغان در انتخابات، همکاری‌‌‌ها با جمهوری‌آذربایجان و اسرائیل در موازنه‌‌‌سازی ایران تداوم یافته و چه‌بسا تشدید خواهد شد. همچنین در نفی مبانی جمهوری‌خواهانه، سکولار و مدرنیستی ناسیونالیسم کمالی، تاکید بر عناصر قومی و زبانی در ناسیونالیسم اردوغانی افزایش یافته و این امر پیگیری رویه‌‌‌های تحریک‌‌‌آمیز در مورد نیروهای تجزیه‌‌‌طلب را چه به شکل مستقیم و چه به شکل غیرمستقیم در حمایت از عملکرد جمهوری‌آذربایجان به دنبال خواهد داشت. از طرف دیگر یکی از پایه‌‌‌های نوعثمانی‌‌‌گری و چرخش به سمت آسیا، ساختن ائتلافی سیاسی و فرهنگی از دولت‌‌‌های ترکی بوده است و در این راستا برسازی دیگری‌‌‌های هویتی از دولت‌‌‌های غیرترک اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. در چنین محیطی در تعارضات میان ایران و جمهوری‌آذربایجان، نقش و موضع ترکیه از پیش مشخص است.

ترکیه در دوره اردوغان به جای بهره‌مندی از ظرفیت‌‌‌های ژئوپلیتیکی خود در برقراری پیوندهای موثر با همسایگان و بازیگران فرامنطقه‌‌‌ای به تصور اصالت آزادی عمل و استقلال در بازیگری، یک تنهایی استراتژیک برای خود شکل داده است. احیای تفوق عثمانی ناگزیر از تضعیف ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌‌‌ای خواهد بود و ترکیه اردوغان در آینده نیز به شکل مدیریت‌شده‌‌‌ای آن را در دستور کار خواهد داشت. به جز معدود مواردی از منافع مشترک، از جمله مساله کردها یا مبادلات تجاری، اغلب حوزه‌‌‌های روابط میان طرفین را می‌‌‌توان عرصه بازی با حاصل جمع جبری صفر تعریف کرد.

شکست اردوغان می‌‌‌تواند به این معنا باشد که تاکید بر آزادی عمل جای خود را به پذیرش نقش سازنده در سازوکارهای بین‌المللی داده و چندجانبه‌‌‌گرایی استراتژیک جایگزین عملگرایی تاکتیکی فرصت‌‌‌طلبانه خواهد شد. اما معمای اصلی و نکته کلیدی در انتخابی نهایی است که برنده انتخابات در موضوع جانمایی ترکیه در نظم آتی بین‌المللی در پیش خواهد گرفت. از یک‌سو احیای دموکراسی به‌عنوان یکی از شعارهای اصلی اپوزیسیون، نزدیکی با سایر لیبرال‌‌‌دموکراسی‌‌‌ها را ایجاب می‌کند و از دیگر سو، جهان به سمت تقابلی ساختاریافته میان اتحاد اقتدارگرایان به رهبری چین با ائتلافی منعطف از لیبرال دموکراسی‌‌‌ها در حرکت است؛ جانمایی ترکیه در این نظم است که بیش از هر عامل دیگری می‌‌‌تواند نوع و ماهیت روابطش با جمهوری اسلامی ایران را مشخص کند.

به نظر می‌رسد در نظم آتی امکانی برای زندگی روی شکاف‌‌‌ها وجود نخواهد داشت و بازیگران ناگزیرند که تکلیف خود را در انتخاب اردوگاه بین‌المللی‌شان مشخص کنند. انتخابات این هفته ترکیه از این حیث انتخابات تاریخ‌‌‌ساز برای مردم این کشور خواهد بود؛ چرا که آنها فقط رئیس‌جمهور و نمایندگان مجلس ترکیه را انتخاب نمی‌‌‌کنند، بلکه ناخواسته جایگاه و جبهه ترکیه در دو کمپ متعارض سیاست بین‌الملل را نیز تعیین خواهند کرد.