در آرزوی دنیای چندقطبی

 غرب با این فرض که جنوب جهانی همان دیدگاه و پاسخ به تهاجم روسیه را خواهد داشت، اشتباه بزرگی مرتکب شد. جنوب جهانی این جنگ را بی‌ربط می‌بیند. آنها به جای انتخاب یک‌طرف و پیوستن به جنگی که به آنها مربوط نمی‌شود، به دنبال همکاری با دیگر قدرت‌های جهانی یا منطقه‌ای برای تقویت تجارت و جذب سرمایه‌گذاری هستند. برای حداقل ۱۰۷کشور جهان که ترکیبی از بحران‌های مالی، انرژی و غذایی را تجربه می‌کنند، مسائل و نگرانی‌های آنها متمایز است. جنوب جهانی دنیایی چندقطبی را متصور است که در آن هیچ قدرت بزرگی دیگران را تحت سلطه خود درنمی‌آورد. جنوب جهانی آن نظم جهانی را نمی‌خواهد که در آن همه کشورها باید با غرب یا چین و روسیه همسو شوند.

دوره ‌گذار کنونی توسط این کشورها به عنوان فرصتی برای افزایش وزن و قدرت این کشورها در برابر کاهش قدرت ایالات‌متحده در سطح جهانی و همچنین در نیمکره غربی تلقی می‌شود. این کشورها تلاش‌های خود را بر اصلاح نهادهای چندجانبه موجود یا ایجاد نهادهای جدیدی متمرکز کرده‌اند که آنها را قادر می‌سازد تاثیر بهتر و موثرتری بر مسائل بین‌المللی داشته باشند. جنوب جهانی قصد دارد شبکه‌های جایگزینی از مشارکت‌ها و اتحادهای دیپلماتیک، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی ایجاد کند که در صورت تحقق، باعث کاهش تدریجی نفوذ و هژمونی غرب خواهد شد. امروز، جنوب جهانی تلاش می‌کند مشارکت‌های اقتصادی و امنیتی خود را تنوع بخشد، منابع جدید سرمایه‌گذاری را به دست آورد و از تلاش‌های چندجانبه برای مقابله با چالش‌های پیش‌روی جهان اطمینان حاصل کند. بی‌‌‌توجهی طولانی‌‌‌مدت آمریکا و اروپای غربی به مسائل این کشورها، آنها را به پیوستن به ابتکارات چین و روسیه علاقه‌مند کرد.

آنها با استقبال از چارچوب‌‌‌های همکاری مانند بریکس و شانگهای، می‌‌‌خواهند ساختارهای چندجانبه را اصلاح کنند تا نقش خود را در نظم بین‌الملل بهتر منعکس کنند، همان‌طور که در بیانیه پایانی نشست بریکس ۲۰۲۲ در پکن تایید شد.  ایالات‌متحده با تحمیل ارزش‌‌‌های غربی به جنوب جهانی، نتوانسته است پیوندی دوجانبه و پایدار با آنها ایجاد کند. ایالات‌متحده آنها را پست‌تر یا فقط برای منافع خود به‌ویژه در بحران‌ها و درگیری‌ها مفید می‌دانست. این امر جنوب جهانی را از ایالات‌متحده دور کرده است. پاسخ ایالات‌متحده به جنگ اوکراین با تحریم و فشار، شکاف بین جنوب جهانی و غرب را بدتر خواهد کرد. جنگ اوکراین نشان داد که ایالات‌متحده نمی‌تواند باعث شود جنوب جهانی از رهبری این کشور پیروی کند؛ زیرا قدرت جهانی آن در حال محو شدن است.

به‌طور خلاصه، ایالات‌متحده در حال از دست دادن موقعیت هژمونیک خود است. از سوی دیگر، چین به‌عنوان یک رهبر جهانی در حال ظهور است که سلطه ایالات‌متحده را به چالش می‌کشد و نقص‌های نظم غرب‌محور را آشکار می‌کند. چین می‌خواهد بسیاری از کشورها را متقاعد کند تا از ظهور این کشور به عنوان یک رهبر جهانی حمایت کنند که با آرزوهای جنوب جهانی برای جهانی چندقطبی مطابقت دارد. از زمان به قدرت رسیدن شی، چین بر جذب بسیاری از کشورها از جنوب جهانی متمرکز شده است و هدف آن استفاده از حمایت آنها برای تغییر تدریجی نظم جهانی موجود مطابق با دیدگاه خود است. این یک تغییر اساسی در هر جنبه بود. بنابراین، برخلاف استراتژی ایالات‌متحده که بر اتحاد با کشورهای عمدتا ثروتمند متکی است، چین «شی» استراتژی کاملا متفاوتی را انتخاب کرده است. هدف نهایی «شی»، سرنگونی نظم قدیمی غرب‌محور و ایجاد نظم جهانی جدید به رهبری چین است که در چین به آن جامعه سرنوشت مشترک برای بشریت می‌گویند.

چین تلاش کرده است ائتلافی از کشورهایی ایجاد کند که از نظم جهانی موجود ناراضی هستند و تصور می‌کنند از آن سود نمی‌برند یا تاثیر تعیین‌کننده‌ای بر آن دارند. چین قصد دارد از این ائتلاف برای تغییر و اصلاح این سیستم مطابق با ترجیحات خود استفاده کند. این ائتلاف شامل کشورهایی است که آشکارا با ایالات‌متحده و رهبری آن مخالف هستند و همچنین کشورهای توسعه‌نیافته در آفریقا، آمریکای لاتین و اقیانوس آرام جنوبی که لزوما مخالف ایالات‌متحده یا رهبری آن نیستند، اما در پکن آمادگی و ظرفیت لازم برای رسیدگی به چالش‌های مالی و اقتصادی آنها وجود دارد. این نشان می‌دهد که پکن از نفوذ خود بر کشورهای در حال توسعه برای براندازی هنجارهای جهانی و ترویج منافع خود در مخالفت با نظم جهانی به رهبری ایالات‌متحده استفاده می‌کند.

چین برای دهه‌ها با افزایش تجارت، سرمایه‌گذاری‌های مالی و وام‌ها، جنوب جهانی را دنبال می‌کند. پکن نسبت به نهادهای جهانی تحت کنترل کشورهای غربی مانند بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و... بسیار انعطاف‌پذیرتر است و از همه مهم‌تر بند یا شرطی ندارد. چینی‌ها دریافت وام یا کمک‌های اقتصادی را مشروط به اجرای برنامه‌های اصلاحات ساختاری و تعدیل نئولیبرالی در کشور وام‌گیرنده نمی‌کنند. چین قول توسعه سریع کشورهای جنوب را با سرمایه‌گذاری زیرساختی می‌دهد. همچنین سازمان‌های جایگزینی مانند بریکس، شانگهای، بانک سرمایه‌گذاری زیرساخت آسیا و موسسات موازی با موسسات مسلط غربی را برای رسیدگی به خواسته‌‌‌ها و الزامات جنوب جهانی و افزایش دامنه نفوذ چین ایجاد می‌کند. بازار بسیار جذاب چین برای کالاهای آفریقا، آمریکای لاتین، آسیای جنوب شرقی، آسیای مرکزی و خاورمیانه از دیگر مزایای این کشور است.

می‌توان گفت که با افزایش تمایل جنوب جهانی به چین، غرب، این کشورها را به چین واگذار می‌کند. غرب با چالش دوگانه جنوب مواجه است: نه‌تنها کشورهای جنوب از نظر قدرت و نفوذ بالا می‌روند، بلکه غرب نیز مزیت اقتصادی خود را از دست می‌دهد. داده‌ها نشان می‌دهد که قدرت اقتصادی گروه۷ در مقایسه با سایر کشورها رو به کاهش است و این نیز بر توانایی آن برای تاثیرگذاری بر نظم بی‌ثبات جهانی تاثیر می‌گذارد. سهم گروه۷ از تولید ناخالص داخلی جهانی به صورت اسمی در اواخر دهه ۱۹۸۰ به اوج خود یعنی نزدیک به ۷۰‌درصد رسید، اما در سال ۲۰۲۱ به کمتر از ۴۵‌درصد کاهش یافت. از نظر برابری قدرت خرید، گروه بریکس از سهم گروه۷ پیشی گرفته است. غرب نتوانسته است جنوب جهانی را در مورد مزایای نظم فعلی متقاعد کند. بسیاری از تحلیلگران نگران سیاست خارجی بی‌ثبات و نامتعادل ایالات‌متحده، افزایش قدرت و نفوذ چین، فقدان راهبردی که نیازهای جنوب جهانی را برآورده کند و دیدگاه کوتاه‌مدت و جنگ سرد ایالات‌متحده از این کشورها هستند.

بنابراین، رهبران کشورهای در حال توسعه، چین را ترجیح می‌دهند که ثبات، زیرساخت و فشاری برای لیبرال دموکراسی ارائه نمی‌دهد. یکی از ویژگی‌های کلیدی دوره جدید رقابت قدرت‌های بزرگ، تشدید رقابت آمریکا و چین در آفریقا، آمریکای لاتین و آسیای جنوب شرقی است. هدف این رقابت رسیدن به جنوب جهانی است؛ جایی که ایالات‌متحده به دلیل شکاف عمیق بین جنوب جهانی و غرب و دیپلماسی موثر و کارآمد چین با یک نقطه‌ضعف مواجه است. چین از ایده جهانی چندقطبی، قطبی‌کردن فضای بین‌المللی و ایجاد و تحکیم اتحاد با جنوب جهانی برای شکستن نظم موجود به رهبری ایالات‌متحده حمایت می‌کند. چین از شکاف موجود بین غرب و جنوب جهانی استفاده می‌کند.