تاریخ اتاق در سال‌های پس از انقلاب نشان می‌دهد که در نیمه دوم دهه ۸۰ اتاق از ریاست سنتی و تک چهره بیرون آمد و خون تازه‌ای در رگ‌های آن تزریق شد. از نیمه دوم دهه ۸۰ اتاق بازرگانی به سمت حرفه‌ای شدن و رقابتی‌تر شدن انتخابات رفت و واقعی‌تر شد، تا جایی که در انتخابات گذشته چهار طیف از دو جریان سیاسی کشور با هم رقابت کردند تا بتوانند صندلی‌های هیات نمایندگان را از آن خود کنند. در واقع دو طیف از جریان اصلاح‌طلب و دو طیف نیز از جریان محافظه‌کار در این انتخابات با هم به رقابت پرداختند به گونه‌ای که قطب‌بندی‌ها و خط‌بندی‌ها را از بین خود برداشته‌اند. انتخابات سال ۹۳ اتاق های بازرگانی اگر چه رنگ و بوی سیاسی به خود گرفت؛ اما سیاسی‌تر از انتخابات سال ۸۴ نبود. در انتخابات سال ۸۴ با توجه به روی کار آمدن دولت محمود احمدی‌نژاد، انتخاباتی سیاسی در اتاق برگزار شد و دولت وقت هرگز نتوانست تسلط لازم را بر آن به دست آورد و در اواخر عمرش نیز بر سر طرحی با عنوان بهبود فضای کسب‌و‌کار به بن بست همکاری رسید و تا توانست خود را از اعضای آن دور کرد.

حال سوال اینجاست که این ترکیب جدید اعضای هیات نمایندگان اتاق‌های بازرگانی سراسر کشور و اتاق ایران که با ورود چهره‌های جدید شکل گرفته تا چه اندازه می‌تواند به توسعه بخش خصوصی کشور و پیگیری مطالبات آنان کمک کرده و اقتصاد ایران را از تصدیگری چند دهه‌ای دولت برهاند. از سوی دیگر این پرسش مطرح شده بخش خصوصی که صاحب منابع مالی بوده و تا حدودی نیز در محدوده خود صاحب قدرت است به چه دلیل وارد این کارزار شد و نام خود را بر سر زبان‌ها انداخت؟ آیا به دنبال شهرت بود یا اینکه از پس حضور اتاق به دنبال چیز دیگری است؟

با توجه به اینکه معمولا یک سر فعالیت‌های اقتصادی به تصمیم‌های سیاسی وصل است؛ آیا ترکیب کنونی اتاق می‌تواند سیاست و اقتصاد را در یک راستا قرار دهد تا توسعه اقتصادی و شکوفایی را برای کشور به بار آورد؟ با توجه به اینکه اتاق بازرگانی ایران در سه دهه اول انقلاب سیاست زده بوده ترکیب کنونی تا چه اندازه می‌تواند اتاق را از این پدیده به دور نگه دارد و سیاست‌زدگی در سال‌های گذشته را کمرنگ‌تر از قبل کند؟