بهرام شکوری
رئیس کمیسیون معادن و صنایع معدنی اتاق ایران

بحران آب در صنعت معدن و سایر صنایع، امری است که باید از سالیان بسیار دور به‌عنوان یکی از فاکتورهای احتمالی بحران‌زا در کشور مورد بررسی و واکاوی قرار می‌گرفت که متاسفانه تا به حال آن‌طور که باید به آن پرداخته نشده است. موضوعی فراموش شده در طول سالیان اخیر که با کاهش نزولات آسمانی، افزایش برداشت غیر کارشناسی و غیرقانونی از منابع زیرزمینی در بخش‌های مختلف به‌خصوص کشاورزی و عدم توجه به روش‌های بهینه مصرف در بخش‌های مختلف به بحث محافل کارشناسی و حتی سیاسی تبدیل شده است. در یک الگوی یکنواخت توزیع اقلیم، ایران در منطقه کمربند مناطق خشک و بیابانی جهان واقع شده است و سرانه مصرف آب در بخش شرب و میزان مصرف آب در صنعت و کشاورزی جهت تولید محصولات در ایران با استانداردهای بین‌المللی بسیار فاصله داشته و متاسفانه در بسیاری از موارد، سیاست بهینه‌سازی مصرف به درستی و در بخش مناسب اعمال نشده است. برای کشورهای با درآمد کم تا متوسط، مصارف صنعتی در حدود 10 درصد و مصارف کشاورزی در حدود 80 درصد کل مصارف آب آن کشورها را تشکیل می‌دهد و در کشورهای با درآمد بالا، مصارف صنعتی در حدود 60 درصد و مصارف کشاورزی در حدود 30 درصد کل مصارف آب است.

استراتژی مدیریت آب

آمار بالا به وضوح نشان می‌دهد مدیریت مصرف آب به‌ویژه در بخش کشاورزی برای حفظ منابع آب کشور ضرورت دارد. مساله جدی که باید در اقتصاد کشاورزی به آن توجه کنیم الگوی کشت است. تا زمانی که توزیع سرزمینی کشاورزی معنای اقتصادی پیدا نکند نمی‌توانیم بگوییم تولید محصولات آب‌بر چقدر در اقتصاد ملی کارکرد دارد. در واقع صادرات هندوانه هیچ عدد تعیین‌کننده‌ای برای اقتصاد ملی ندارد.

چالش‌های مصرف بهینه آب در کشور را نمی‌توان فقط به کشت چند محصول کشاورزی محدود کرد. نبود سند ملی آب (طرح جامع آب) به روز و مورد تایید همه بخش‌ها تلفات به حساب نیامده در شبکه‌های توزیع آب شرب، وضعیت شبکه‌های فاضلاب شهری و روستایی، وضعیت رودخانه‌های مرزی و حوضه‌های آبریز مشترک با کشورهای همسایه و ساختار مدیریت منابع آب و اقتصاد آب از جمله چالش‌های اصلی بخش آب است که متولیان مدیریت مصرف آب به آن اشاره می‌کنند. به‌عنوان مثال اگر میزان بهره‌وری آب از 3/ 3 به 2 کیلوگرم افزایش پیدا کند، نیاز به آب در بخش کشاورزی از حدود 92 میلیارد مترمکعب به 53 میلیارد مترمکعب می‌رسد که این موضوع صرفه‌جویی عظیمی در مصرف آب خواهد بود.

معضل بحران آب در صنعت، معدن و سایر صنایع با تصمیمات غیرعلمی سال‌های گذشته شکل بغرج‌تری نیز به خود گرفته است. شاید صنایع معدنی در مقایسه با دیگر صنایع جزو مزیت‌های نسبی کشورمان باشد و در تنظیم سیاست‌های اقتصادی در کنار صنعت نفت به‌عنوان یکی از پیشران‌های توسعه اقتصادی در خروج از رکود و رشد اقتصادی محسوب شود ولی با توجه به آب‌بر بودن و نیاز مبرم به منابع آبی پایدار، بحران آب در صنعت معدن از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و این مساله در کنار خشک بودن منطقه و ایران بسیار پررنگ‌تر جلوه می‌کند.

در یک نگاه کلی، سهم بخش صنعت از مصرف آب در ایران در مقایسه با کشورهای مشابه و حتی کشورهای صنعتی و معدنی پیشرفته بسیار ناچیز است. سهم تولید ناخالص داخلی در بخش‌های صنعت و کشاورزی هر یک به تنهایی حدود 16 درصد است. بخش معدن و صنایع معدنی که به‌عنوان زیرمجموعه بخش صنعت محسوب می‌شود نیز خود دارای سهم تولید ناخالص داخلی حدود 3درصد است که با‌ توجه به اینکه ایران در رتبه دهم ذخایر معدنی دنیا قرار گفته است و پتانسیل خوبی در زمینه مواد معدنی دارد، این سهم جای رشد و ترقی بسیار دارد و باید از این پتانسیل در راستای بهبود اوضاع و افزایش هرچه بیشتر تولید ناخالص داخلی استفاده شود. بر اساس آمارهای اعلام شده و توجه به یکسان بودن سهم بخش صنعت و کشاورزی از تولید ناخالص داخلی باید دید تولید کدام محصول از این دو بخش ارزش افزوده بیشتری دارد و با توجه به شرایط کشور آیا تاکید بر ادامه روند قبلی بخش صنعت و کشاورزی به مصلحت عمومی است یا خیر.

معدن به‌عنوان بسترساز صنعت در هر کشوری مهم تلقی شده و به این جهت برای بررسی بهتر، دو محصول معدنی و دو محصول کشاورزی عمده که در ایران تولید می‌شود، انتخاب و مقدار آب مصرف شده در چرخه تولید آنها آورده شده است. قیمت هر مترمکعب آب در بخش معدن معادل 3 دلار محاسبه شده و هزینه آب مصرف شده نسبت به قیمت فروش محصول در جدول با بخش کشاورزی مقایسه شده است.

اعداد جدول فوق نشان می‌‌دهد اگر بخش کشاورزی نیز آب را به بهای آب مصرف شده در بخش معدن خریداری می‌‌کرد، قیمت آب مصرف شده محصول با شرایط و قیمت‌های کنونی بیش از 2برابر قیمت فروش محصول می‌‌شد و با احتساب سایر هزینه‌‌هایی که کشاورز در بخش کاشت، داشت و برداشت انجام می‌‌دهد، تولید اصلا توجیه اقتصادی نداشت. حال این سوال پیش می‌آید که باوجود مصرف بیشتر، آیا پرورش این محصول مقرون ‌به ‌صرفه است و در صورت اجبار به تولید به علل مختلف ملی و سیاسی آیا با توجه به درآمد ارزی کم حاصل از صادرات آنها، بازهم باید در راستای افزایش صادرات آن‌ گام برداشت یا می‌توان حداقل صادرات آن‌ را کم یا حذف کرد؟ همچنین باید این نکته را نیز لحاظ کرد که هزینه‌ اعمال‌شده برای پرورش این محصول از درآمد ارزی حاصل از آن‌ بسیار بیشتر است. صرف‌نظر از دیگر هزینه‌های بخش کشاورزی و محاسبه هزینه آب مصرفی به‌عنوان تنها عامل موثر در قیمت تمام‌شده، قیمت تمام‌شده بسیار بیشتر از قیمت نهایی فروش محصول بوده است و این امر نشان می‌دهد در پرورش این محصول درآمد حاصل از صادرات حتی توان پوشش دادن هزینه‌‌ آب مصرف‌شده را هم ندارد چه رسد به سایر هزینه‌هایی که کشاورز در مراحل کاشت، داشت و برداشت محصول انجام می‌دهد.

نگاه اقتصادی به بحران آب در صنعت و معدن و کشاورزی