پرونده‌ای برای نکوداشت «معلم بزرگ ایل»
ادیب عربی*
محمد بهمن‌بیگی، بنیانگذار آموزش دانش‌آموزان عشایر ایران در دهه‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰، اسلحه را از بچه‌های ایل گرفت و به آنها قلم هدیه کرد

چهارشنبه، سوم خردادماه امسال، در صفحات 28 و 29 روزنامه دنیای اقتصاد و در قالب پرونده‌های هفتگی منتشره پیرامون موضوعات اقتصادی_ اجتماعی، گزارشی از فعالیت‌های آموزشی خانمی به اسم «جما سیسیا» (Gemma Sisia) در تانزانیا، که با تاسیس مدرسه «سنت جود» (St Jude) انقلابی آموزشی به راه انداخته بود، مورد اشاره قرار گرفته و از آن به نیکی یاد شده بود [1]. به‌حق، این بانوی استرالیایی که سال‌ها عمر خود را وقف آموزش کودکان تانزانیایی ساخته، کاری بس دشوار و بسیار ارزشمند را انجام داده و می‌دهد.
همان‌طور که مطالب داستان‌مانند فعالیت‌های این معلم فداکار را مرور می‌کردم، به یاد نمونه داخلی این فعالیت آموزشی افتادم. در راستای نکوداشت فعالیت‌های استادِ پدرم، مرحوم «محمد بهمن‌بیگی»، سعی شد در آستانه «روز دانش‌آموز» فعالیت‌های آموزشی ایشان به عنوان یک نمونه غنی داخلی، دیگر بار معرفی شود:
استاد بهمن‌بیگی، با تاسیس نخستین مدرسه سیار عشایری در دهه 1330 و تلاش‌ها و دستاوردهای فراوان بعدی، توانست به قول خودشان اسلحه را از بچه‌های ایل گرفته و به آنها قلم هدیه نماید. به جرات می‌توان گفت فعالیت‌های بزرگ این بزرگ‌مرد ایلی و عشایری کشور بسیار تاثیرگذار بوده و مشکلات زیادی را پشت سر گذاشته است. یکی از این مشکلات، به «کوچ‌رو» بودن یا به عبارتی سیار بودن دانش‌آموزان عشایری مربوط می‌شده؛ به عبارت دیگر، برای آموزش فرزندان عشایر که به عنوان نیروی کار خانواده به حساب می‌آمدند و در عین حال در سال دو مرتبه از ییلاق به قشلاق در سفر بوده‌اند، باید رنجی چند برابر کشید. از فعالیت‌ها و اقدامات استاد بهمن بیگی که پیام سواد و الفبا را برای عشایر به ارمغان آورد، به اختصار می‌توان به این موارد اشاره کرد:
• فعالیت در جامعه‌ای ابتدایی با سبک زندگی ساده و بی‌آلایش
• به حداقل رساندن اصطکاک و درگیری‌ها با جامعه اطراف در جهت بهبود کیفیت آموزش
• راه‌اندازی مدارس با حداقل امکانات و توجه به کیفیت در امر آموزش
• توجه به همه جوانب محیط زندگی و تطابق آموزش نوین با شیوه زندگی دانش‌آموزان و مربیان
• استفاده بهینه از منابع و امکانات موجود در جامعه، به جای آرمان‌گرایی و ایده‌آل‌گرایی
• خلاقیت در شیوه مدیریت، آموزش، نظارت بر فعالیت معلمان و شیوه‌های تشویق و تنبیه
• نوآوری در شیوه‌های آموزش (برگزاری کنفرانس، آموزش عملی، نمایش، اردوهای علمی تفریحی و ... )
• استقبال از فعالیت‌های نوین آموزشی معلمان در امر آموزش و تربیت
• آشنا کردن معلمان با شیوه تدریس و نوآوری‌های دیگر معلمان در اردوهای آموزشی و ایجاد یک محیط رقابت سالم میان معلمان در امر آموزش
• اهمیت قائل شدن برای سوادآموزی دختران به اندازه پسران، با وجود محدودیت‌های خاص جامعه عشایری آن روز
• توجه به این شعار که کلید فقر جامعه عشایر در آموزش «الفبا» نهان است
• تامین بودجه برای آموزش عشایر با روش‌های گوناگون
• عدم ایجاد محدودیت و ممنوعیت برای آموزش کودکان
عشایری
• پیگیری مستمر وضعیت تحصیلی دانش‌آموزان و وضعیت آموزشی مدارس
• توجه ویژه به کتاب و کتابخوانی در میان دانش‌آموزان و حساسیت در انتخاب کتاب برای دانش‌آموزان
• تلاش برای تسهیل دسترسی دانش‌آموزان به کتاب از راه ایجاد شیوه نوین کتابخانه سیار در جامعه عشایر
• ایجاد محیط امن روانی برای معلمان تا بتوانند بر آموزش دانش‌آموزان تمرکز کنند
• کمک به ایجاد یک پرستیژ ویژه برای معلمان همکاری‌کننده در آموزش دانش‌آموزان عشایر، به صورتی که اکثرا به خواص و نخبگان جامعه تبدیل شدند
• راه‌اندازی یک مرکز آموزشی با امکانات بسیار خوب برای تربیت و آموزش معلمان
• استفاده بهینه از بازدیدکنندگان ویژه مدارس و فعالیت‌های آموزش عشایر، در جهت رفع مشکلات سیستم آموزشی برپا شده آموزش عشایر
• تحمل مشکلات به صورت یک‌تنه برای جلوگیری از گسیل فشارها به بدنه آموزش عشایر
• شیوه مدیریت مبتنی بر خلاقیت فردی و پشتکار فراوان
• تلاش خستگی‌ناپذیر شخص استاد بهمن‌بیگی طی سالیان مدیریت
برای هر یک از این موارد می‌توان ساعت‌ها مثال و خاطره و یادداشت، چه از خود استاد و چه از شاگردان بی‌شمارش تهیه و جمع‌آوری کرد، اما تکیه این یادداشت بر این است که نشان دهد بهمن‌بیگی جامعه عشایری را در چه زمانی و با چه امکانات و ویژگی‌هایی متحول کرد.
جامعه عشایری آن روز، جامعه‌ای بود که به صورت بسیار ساده و ابتدایی زندگی می‌کرد. با توجه به سفرهای ییلاقی و قشلاقی عشایر و سختی زندگی آنان، فرصتی برای تمرکز بر آموزش فرزندان وجود نداشت. در چنین جامعه‌ای، پسران به عنوان نیروی کار خانواده‌ها، وظایف بسیاری بر عهده داشتند. دختران نیز اگر چه در سنین پایین ازدواج می‌کردند، اما پا به پای مردان برای چرخیدن چرخ لنگ زندگی، از بامداد تا شامگاه فعالیت می‌کردند. سوادآموزی اولویت اول خانواده‌ها که نبود هیچ، شاید در انتهای سبد اولویت‌های آنان هم قرار نداشت. «طبیعت» به عشایر روحیه خاصی داده بود که چندان مطیع اوامر حکام نبودند. حاکمیت نیز برای آموزش آنان علاقه‌ای نشان نمی‌داد و شرط آموزش عشایر را «یکجانشینی» آنان می‌دانست. نه از عشایر اشتیاق بود و نه از حکومت التزام.


استاد بهمن‌بیگی با درک وضعیت چنین جامعه‌ای، قدم در راه اصلاح وضع موجود گذاشت. ایشان راه گذر از فقر، فلاکت و سطح پایین رفاه جامعه را در میان حروف الفبا پیدا نمود. به عبارت بهتری، ایشان ابتدا بیماری را تشخیص داد و متناسب با جامعه عشایر، نسخه شفابخش و موثر آموزش عشایر را تجویز کرد. صد البته هیچ‌کس به غیر از ایشان نمی‌توانست این نسخه را به خورد مردم عشایر دهد، کما اینکه ایشان خود آستین‌ها را بالا زد. البته باید اشاره‌ای محکم داشته باشم که متاسفانه پس از ایشان، هیچ‌کس نتوانست راهش را ادامه دهد. زمانی بسیاری از مدعوین، مسوولان یا فعالان امر آموزشی داخل و خارج از کشور برای مشاهده دسترنج فعالیت‌های بی‌وقفه استاد بهمن‌بیگی رنج سفر به دشت و کوه می‌خریدند تا یک مدرسه عشایری را از نزدیک ببینند، اما اکنون مدرسه عشایری برای چه کسی جذابیت دارد؟
ختم کلام را از حافظ مدد می‌گیرم: «سواد»، در ادبیات ما، به جز خواندن و نوشتن، به «سیاهی» هم گفته می‌شود. چنانکه شاید معنای خواندن و نوشتن از سیاهی جوهر بر سپیدی کاغذ عاریه گرفته شده باشد. الگوگیری از کار استاد بهمن‌بیگی، در هزاره جدید نیز می‌تواند گره‌گشا باشد، اما فعالیت‌های آموزشی بهمن‌بیگی هنوز هم برای بسیاری ناشناخته است و باید با نگاهی نو به فعالیت‌هایش نگریست.
چشم جادوی تو، خود، عین سواد سحر است/ لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست

* adib.arabi@gmail.com

ارجاعات:
[۱]: مطالب پرونده مورد اشاره، در لینک‌های اینترنتی زیر، قابل مشاهده است:
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=302224
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=۳۰۲۲۲۵
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=302226