ملاقات با دریک

در میان گروه استقبال‌کنندگان رییس و اعضای هیات‌مدیره باشگاه بوارده، رییس و اعضای هیات‌مدیره باشگاه ایران، اعضای انجمن مشورتی کارمندان، نمایندگان انجمن آسوری‌های آبادان و خرمشهر، نمایندگان هیات‌مدیره کلیسای ارامنه،‌ نمایندگان کارگران شرکت سهامی تولا و سرویس اتوبوسرانی خوزستان دیده می‌شدند. این جریانات تا پاسی از شب طول کشید و انبوه جمعیت در برابر عمارت شهرداری آبادان همچنان ایستاده بودند. در این موقع آقای امیرعلائی از مردم خواهش کردند که با نظم و ترتیب متفرق شوند. مردم هم اطاعت کردند و پس از یک ربع هیات توانست با کمال راحتی به محل‌هایی که از طرف شرکت سابق نفت برای سکونت آنها در نظر گرفته شده بود، برود.

آقای مکی از تیمسار سرتیپ کمال، فرماندار نظامی آبادان درخواست نمودند چند پرچم ایران تهیه کنند. بلافاصله پرچم‌ها حاضر و شبانه بر فراز عماراتی که هیات سکونت داشت، نصب گردیدند. یکی از این پرچم‌ها بیرقی بود که در اراک، مردم به هیات‌مدیره موقت هدیه کرده بودند.

روز دوشنبه ۲۰/۳/۱۳۳۰ هیات به خرمشهر عزیمت نمود و در شهرداری خرمشهر مستقر گردید. آقای امیرعلائی از طرف هیات‌های اعزامی، ماموریت حاصل نمودند که با دریک مذاکره نموده و محلی برای کار شرکت نفت ملی ایران تحصیل کنند و چون مستر دریک از ایشان بازدیدی طلبکار بود،‌ برحسب شور قبلی هیات‌ صلاح دانست به عنوان رد بازدید و معرفی آقایان مهندس بازرگان و دکتر علی‌آبادی و مهندس بیات از نامبرده ملاقات شود.

وقت ملاقات ساعت ۵/۹ صبح روز دوشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۳۰ تعیین و در ساعت مقرر آقایان امیرعلائی، مهندس بازرگان و دکتر علی‌آبادی در محل اداره مرکزی شرکت سابق نفت واقع در خرمشهر به دیدار آقای دریک رفتند. جریان این ملاقات را آن طور که از زبان آقای امیرعلائی شنیده‌ام، عینا برای شما نقل می‌کنم.

«پس از تعارفات معمولی آقای دریک، آقایان بکستر و میسون انگلیسی را معرفی کردند. آقای بزرگمهر هم به عنوان مترجم حضور داشتند. از طرف آنها یکی از انگلیسی‌ها و از طرف ما آقای مهندس بازرگان مذاکرات را یادداشت می‌کردند. آقای دریک پرسیدند وظیفه این هیات چیست؟ گفتم اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت. آقای دریک فکری کردند و گفتند، چون من نماینده شرکت نفت می‌باشم، فقط می‌توانم در حدود قرارداد ۱۹۳۳ و تا آنجا که با این قرارداد منافاتی نداشته باشد، دستور آقایان را اجرا کنم و خارج از قرارداد محتاج به کسب دستور از مقامات مدیره شرکت است. اینجانب از ادامه بحث خودداری کردم و گفتم که درخواست من فعلا تعیین محل برای کار هیات مدیره است که جواب آن داده شد. آقای دریک گفت: در همین عمارت که مرکز کار شرکت است محل خصوصی تعیین می‌کنم. ضمنا اضافه نمودند از این که نمی‌توانند از وظایف خود تخطی نمایند، ایشان را معذور بداریم. آقای دکتر علی‌آبادی گفتند شما می‌توانید این ملاقات را به لندن گزارش دهید که ما به قصد اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت آمده‌ایم. آقای دریک گفتند چون هیات اعزامی لندن در راه هستند، چند روز تامل بفرمایید تا تصمیم لازم را اتخاذ کنند و اضافه کردند که پنجشنبه گذشته ضمن ملاقات با سفیر کبیر انگلیس نگرانی خود را از اینکه در نتیجه عدم همکاری بعضی مامورین ایرانی اوضاع رو به وخامت می‌رود، اطلاع داده‌ام. مخصوصا گوشزد کرده‌اند که بعضی انتشارات رادیو تهران باعث تشدید اوضاع ممکن است، بشود. این تذکرات را آقای سفیر کبیر به جناب آقای دکتر مصدق داده‌اند و خوشبختانه موثر واقع شده. فعلا وضع رضایت‌بخش است؛ ولی در اثر اعتصاب و خونریزی سابق چون آثار عصبانیت باقی است، ممکن است نطق‌های بعدی تحریکاتی فراهم کند. اینجانب پاسخ دادم که حفظ آرامش خوزستان وظیفه شخص من است؛ همان طور که در استانداری تذکر دادم باز تکرار می‌کنم که امنیت کامل وجود دارد و ما بر اوضاع مسلط هستیم. شما هم خوشبختانه تصدیق کردید. بحث‌های سابق رادیو عکس‌العمل قهری تذکاریه‌ها و یادداشت‌هایی بوده است که افکار عمومی را منقلب نموده بود و فعلا ورود مجدد در آن مطلب که خوشبختانه بدون آثار وخیم پایان یافته است، موردی ندارد و اما نطق‌های دیشب آقایان هیات نظارت و هیات مدیره و اینجانب به طوری که ملاحظه فرموده‌اید در تمام آنها تاکید به حفظ آرامش و نظم بوده و جمعیت هم اطاعت خود را ابراز می‌نمودند. فعلا مردم انتظار اقدامات ما را دارند و باید انتظارات آنها را برآورد و ضمنا مواظبت نمایند که امنیت حفظ شود. آقای دریک خوشحالی و امتنان خود را اظهار داشتند و گفتند تشکر خود را به لندن و تهران هم مخابره کرده‌ام و خواهش می‌کنم از نزدیک عملیات اداری و فنی شرکت را بازدید نمایید تا به وسعت و دقت کار نفت که کاری بس خطرناک است واقف شوید و ضمنا متوجه نکات و مشکلات حفظ روابط کارگر و کارفرما در منطقه خوزستان بشوید، موافقت کردیم. آقای دریک به اینجانب گفتند که ژنرال قنسول انگلیس مایل است شما را ملاقات کند، وقت ملاقات ساعت ۱۲ در شهرداری داده شد. آقای دریک یکی از همکاران انگلیسی خود را به عنوان رابط در اختیار هیات مدیره گذارد. ضمنا سوال کردند، اگر مخبرین خبرگزاری‌ها سوال کردند، چه جواب بدهم. تذکر دادم بهتر است، بگویید که معرفی هیات به عمل آمد و دفتری در اختیار آنها گذاردم. ایشان گفتند صلاح شرکت هم همین است. آقای دریک خواهش کرد در آخر عکسی از آقای امیرعلائی با خود ایشان برداشته شود. عکس که در مجله لایف مورخ ۱۶ ژانویه ۱۹۵۱ چاپ شده در همین کتاب چاپ می‌شود. سپس خداحافظی کرده و جریان را به اطلاع نمایندگان هیات نظارت رسانیدم.