پیتر آوری استاد تاریخ در دانشگاه کمبریج که مسائل ایران از دوران صفویه را دستمایه پژوهش کرده و کتاب «تاریخ‌معاصر‌ایران» را نوشته است، بخشی را به دوران ناصرالدین شاه اختصاص داده و در این بررسی نقش طبقه بازرگانان را یادآور شده است که از نظر گرامی شما می‌گذرد. ناظران اروپایی سده نوزدهم میلادی (آغاز استقرار قاجاریه) به سیاست سلاطین قاجاریه در مورد معاف کردن بازرگانی از پرداخت کلیه مالیات‌ها، به جز عوارض گمرکی، اشاره کرده‌اند. آغامحمدخان دستور داد تا هر کسی را که مزاحم تجار شود، به شدت مجازات نمایند. این سیاست با رویه سلاطین زندیه تفاوت داشت. در دوران زندیه (کریم خان زند)، گاهی اوقات بازرگانان را مجبور می‌کردند تا کمک‌های مالی را به خزانه دولت و بودجه نظامی کشور اختصاص دهند. فتحعلی‌شاه در کار حمایت از بازرگانان تا بدان حد پیش رفت که برای حفظ صنایع داخلی، از مقدار واردات کاست. بدین ترتیب، در فاصله سال‌های ۱۸۵۷-۱۸۰۰ (از زمان آغا محمدخان تا اواسط ناصرالدین شاه) بازرگانی واقعا به صورت یک طبقه نازپرورده درآمدند. تعاریف جدیدی اجبارا از مرزهای کشور صورت گرفت و توجهی که آغامحمدخان به شهرهای مرزی نشان داد، موجب شد که بازرگانان از حیطه عمل وسیع‌تری، در مقایسه با دوران صفویه، برخوردار شوند. آغامحمدخان توانست مرو را به صورت مرکز بازرگانی ایران در آسیای مرکزی درآورد.

همانگونه که (سرجان) مالکم نوشته است: «اگر مرگ آغامحمد‌خان در سال‌های دیرتری صورت می‌گرفت، پیش‌بینی پیشرفت نظامی وی دشوار می‌بود». ولی به هر حال او موفق شد تا حاکمیت مجدد ایران را بر شهرهایی مانند ایروان، خوی، رشت و قزوین، به مثابه پایگاه‌های عمده تجارت خارجی، برقرار سازد. شهرهای ایروان و خوی به ترتیب مراکز تجارت با دریای سیاه و قفقاز و عثمانی بودند. رشت و قزوین مراکز بازرگانی با روسیه از دریای خزر به شمار می‌رفتند. در این میان، شهر یزد واقع در جنوب کشور، به دلیل هوشمندی و پشتکار یزدی‌ها، در پی سقوط صفویه از رونق بازرگانی برخوردار شد. کرمان و شیراز پس از سقوط زندیه، به تدریج بهبود یافتند و نمایندگان کمپانی هند شرقی در کلکته و بمبئی، توجه خود را به این دو شهر آغاز کردند. در مسیر نمایندگان کمپانی یاد شده به مقصد تهران، شیراز نخستین مرکز عمده بازرگانی بود. کرمان، به‌عنوان نقطه مبداء ورود به تمدن جدید، در نظر عمال بریتانیا اهمیت داشت. این عمال، که برای ماموریت‌های طولانی و ماجراجویانه از راه سند و بلوچستان اعزام می‌شدند، وظیفه داشتند که تاریخ ورود خود به ایران را به مقامات مافوق اطلاع دهند.

اساسا رونق فعالیت‌های بازرگانی، زمینه اولیه تماس‌های خارجی را پس از طلوع قدرت قاجار، در ایران فراهم کرد. در این مورد بایستی یادآور شد که تا حدی که موضوع به کمپانی هند شرقی مربوط می‌شد، اهمیت علائق بازرگانی دست کمی از ملاحظات استراتژیک و صرفا دیپلماتیک نداشت. در واقع، هنگامی که دولت انگلستان سر هارفورد جونز را به‌عنوان نماینده مستقیم خود از لندن به تهران فرستاد، انتخاب صحیح و به جای وی، به دلیل تجارب در امور تجارتی صورت گرفت. نمایندگان اعزامی بریتانیا، بازرگانان ایرانی را بر طبقات نظامی «متکبر» کشور ترجیح می‌دادند، چون که بازرگانان بر اثر مسافرت به کشورهای خارجی از روشنگری برخوردار شده بودند. اما، ثروتمند شدن این طبقه در دوره قاجاریه، تضاد آشکار با وضع فقیرانه روستاییان کشور داشت.

در اسلام، تمایز بین طبقات شهری و روستایی پذیرفته شده است، زیرا شیوه زندگی مسلمانان متمایل به زندگی شهری است. در فصل اول این کتاب شرح دادیم که چگونه نخستین اعراب مهاجم به ایران مایل نبودند زمین را شخم بزنند و چگونه عظمت‌های تمدن اسلامی در شهرها بنیان گرفت. سیاست قاجاریه نسبت به بازرگانان و اشتیاق آغامحمدخان به ایجاد شهرهای تجارتی این نتیجه را در بر داشت که تمایل به شهرنشینی را فزونی داد. به‌علاوه، رونق بازرگانی در دوره مورد نظر، خود موجب تسریع در تحول امور اقتصادی از یک اقتصاد بسیار مبتنی بر معاملات جنسی به اقتصاد پولی گردید. این تحول در وضع کشاورزان تاثیر عمیقی به جای گذارد.

چون رونق بازرگانی یاد شده عاری از تمرکز و سازماندهی بود، لذا دهقانانی که روی زمین کار می‌کردند از این رونق بهره‌مند نشدند. فهرست صادرات ایران به عثمانی و روسیه و هند، شامل پنبه و تنباکو وریوند و سایر فرآورده‌های کشاورزی بود که زارع می‌بایست از آنها منتفع گردد. مازو و گیاهان طبی را نیز می‌توان در شمار اقلام صادراتی آورد و بدون شک، کسانی که این اقلام را برداشت می‌کردند می‌بایست از صادرات آن سود می‌بردند.

ماهی نقش عمده‌ای را در صادرات به روسیه ایفا می‌کرد و بدون شک، ماهی‌گیران ساحل دریای خزر می‌بایست از آن بهره‌مند می‌شدند. اما حقیقت این بود که کشاورز و باغبان و برداشت‌کننده مازو و ماهی‌گیر به تناسب رشد و رونق تجارت خارجی از منافع آن برخوردار نمی‌شدند. زمان آن فرا رسیده بود که اشراف و اعیان ایرانی دیگر نمی‌توانستند به دریافت سهم مالکانه از املاک خود واقع در قسمت‌های دورافتاده ایران و ایفای نقش پدرسالارانه برای تامین زندگی خود و افراد خانواده خویش اکتفا نمایند. مالیات را به‌صورت جنسی می‌پرداختند و زارع به خاطر ظلمی که در حق او از محل فروش محصولات کشاورزی و تبدیل آن به نقد، می‌کردند، از خیر فرصت‌های ممکن می‌گذشت. زمین‌داران از فروش محصولات کشاورزی خود به صورت صادرات و به ویژه پنبه و تنباکو و برنج، سود زیادی می‌بردند. همزمان با افزایش زمینه‌های بهره‌برداری از درآمد نقدی زمین، علاقه زمین‌داران به زمین نیز رو به فزونی می‌نهاد. وضع کشاورزان کمی بهتر از بردگان بود. سهم آنان در زمین مزروعی، مانند گذشته بود یا تزلزل بیشتری یافته بود؛ در حالی که اربابان سود سرشاری از زمین به دست می‌آوردند. کشاورزان زیر فشار پیشکاران اربابان، ناگزیر بودند تا سطح تولید را از میزان کافی موردنیاز مالک و دولت و زارع به نیاز بازرگانی [صادراتی] بالا برند.