ایران؛ ذی‌نفع غزه

از زمان آغاز حملات ۷ اکتبر حماس و ضدحمله تلافی جویانه مداوم اسرائیل، وضعیت در منطقه با سرعت بی‌سابقه‌ای بدتر شده است. اگرچه مناقشه مسلحانه بین اسرائیل و فلسطین برای چند دهه منبع نگرانی بوده، اما حملات حماس تاکنون به دستاوردی برای غیرنظامیان غزه یا آرمان فلسطین به عنوان یک کل از نظر ایجاد هرگونه آشتی بالقوه و دستیابی به هرگونه صلح کوتاه مدت در منطقه منجر نشده است. محمد الدوه کارشناس توسعه کسب و کار و مشاور دفاعی-امنیتی ۱۳ دسامبر ۲۰۲۳ در سایت «ژئوپلیتیکال مانیتور» ادعا کرد: با توجه به اینکه ایران حماس را تامین مالی می‌کند و آموزش می‌دهد، به احتمال زیاد از قبل از برنامه‌های این جنبش مطلع بوده است. در همان زمان، پادشاهی عربستان سعودی به یک توافق عادی‌سازی با اسرائیل تحت حمایت ایالات متحده نزدیک بود.

توافق عادی‌سازی عربستان با اسرائیل به احتمال زیاد شامل یک برنامه هسته‌‌‌‌ای غیرنظامی، تقویت بیشتر همکاری‌های دفاعی ایالات متحده و عربستان و امکان توافق صلح بین اسرائیلی‌‌‌‌ها و فلسطینی‌‌‌‌ها تحت نفوذ عربستان است. در ادامه این گزارش آمده است: علاوه بر این، تقریبا یک ماه قبل از حملات حماس، طرحی برای ایجاد کریدور هند-خاورمیانه-اروپا (IMEC) در جریان اجلاس سران گروه ۲۰ در دهلی نو اعلام شد که به عنوان یک پروژه اتصال استراتژیک منطقه‌ای در نظر گرفته می‌شود که در درجه اول شامل هند، امارات متحده عربی، عربستان سعودی، اردن و اسرائیل است. با توجه به مقیاس کلان پروژه و تاثیر آن بر جریان تجاری بین هند و اروپا، انتظار می‌‌‌‌رفت که این پروژه سطح بی‌‌‌‌سابقه‌‌‌‌ای از یکپارچگی و همکاری استراتژیک را در چند جبهه بین کشورهای درگیر به ارمغان آورد که به نوبه خود به خاورمیانه‌ای صلح آمیزتر، باثبات‌تر، امن‌تر و با سرعت در حال توسعه می‌انجامید. همه مواردی که قبلا ذکر شد، بدون شک در تضاد با استراتژی منطقه‌‌‌‌ای ایران و سیاست آن در قبال بسیاری از کشورهای عربی است.

تشدید تنش‌‌‌‌های ژئوپلیتیک در منطقه به دلیل جنگ جاری در غزه منجر به تحریک احساسات عمومی در بسیاری از کشورهای عربی می‌شود و از این رو دولت‌‌‌‌های منطقه را تحت فشار قرار می‌‌‌‌دهد تا در هیچ گام ملموسی به سمت عادی‌‌‌‌سازی یا همکاری اقتصادی بیشتر با اسرائیل حرکت نکنند که این دقیقا یکی از اهداف اصلی ایران است. از آنجا که اوضاع جنگ تشدید شده، هرگونه شرط‌‌‌‌بندی بر موضع ایران در قبال جنگ غزه اکنون بی‌‌‌‌اهمیت است. این همچنین نشان می‌‌‌‌دهد که استراتژی منطقه‌‌‌‌ای و جهانی از سوی ایران بسیار فراتر از ایجاد یک رویارویی بین حماس و اسرائیل است.

به ادعای این سایت اطلاعات بین‌المللی در تورنتو، ایران با استفاده از درگیری به عنوان یک تاکتیک که بی‌‌‌‌ثباتی در منطقه را تشدید می‌‌‌‌کند، به دنبال معکوس کردن توجهات از مشکلات داخلی، استراتژی منطقه‌‌‌‌ای و توسعه برنامه هسته‌‌‌‌ای خود است. این استراتژی به ایران اجازه می‌دهد تا احساسات ناسیونالیستی را تجمیع کند و خود را به عنوان قهرمان ستمدیدگان جلوه دهد. هرج و مرج و توجه بین‌المللی که به درگیری در غزه معطوف شده است، فرصتی را برای ایران فراهم می‌کند تا نظارت جهانی را از توسعه فعالیت‌های هسته‌ای خود دور کند. ایران با تشدید مشارکت خود در درگیری‌‌‌‌های منطقه‌‌‌‌ای و سرمایه‌گذاری بر توجهات در مورد جنگ غزه، می‌تواند پیشرفت‌‌‌‌های هسته‌‌‌‌ای خود را پنهان کند. ایران طی سال‌ها به دلیل نگرانی‌‌‌‌ها درباره برنامه هسته‌‌‌‌ای با تحریم‌‌‌‌ها مواجه بوده است. ایران با استفاده از اهرم درگیری و توجه منحرف شده جهان، به پیشرفت هسته‌ای خود بدون همان سطح نظارت و مداخله خارجی ادامه می‌دهد. به نظر می‌رسد این وضعیت با بیانیه اخیر ایران مبنی بر اینکه احیای توافق هسته‌ای با غرب به طور فزاینده‌ای غیرعملی می‌شود، مطابقت دارد.

علاوه بر اینکه ایران دارای ذخایری است که تقریبا ۲۲ برابر بیشتر از حد تعیین شده در توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ است که اکنون تقریبا فروپاشیده است، تصور بر این است که ایران اورانیوم را تا آستانه سطح ۶۰‌درصد غنی‌سازی کرده است و می‌تواند در هر شرایطی به آستانه درجه تسلیحات نزدیک شود. علاوه بر این، تاریخ مذاکرات نشان می‌‌‌‌دهد که ایران همواره به مانورهای دیپلماتیک پایبند است که در نهایت به آن اجازه می‌‌‌‌دهد به هدف مورد نظر خود در برنامه هسته‌‌‌‌ای دست یابد. بنابراین، جنگ جاری در غزه احتمالا می‌تواند از سوی ایران برای تقویت اهرم دیپلماتیک در میان کشورهایی که در تلاش برای میانجیگری در بحران هستند، مورد استفاده قرار گیرد. ایران با تلاش برای معرفی خود به عنوان یک قدرت منطقه‌‌‌‌ای حیاتی با نفوذ محوری از طریق کنترل گروه‌‌‌‌های نیابتی در خاورمیانه، می‌تواند از مذاکرات و دیپلماسی بین‌المللی برای مذاکره بالقوه نرم‌‌‌‌افزاری یا کاهش نظارت در مورد برنامه هسته‌‌‌‌ای خود استفاده کند.

گزارشگر این تینک تنک کانادایی در ادامه ادعا می‌کند: ایران سابقه خوبی در استفاده از جنگ‌های نیابتی دارد که به موجب آن از بازیگران غیردولتی در عراق، سوریه، لبنان، یمن و غزه حمایت می‌‌‌‌کند. جنگ جاری در غزه فرصتی برای ایران برای تقویت و تحکیم روابط و اتحادهای خود در سراسر خاورمیانه فراهم کرده است. ایران با ارائه حمایت‌های مالی، مادی و فناوری می‌تواند توانایی‌های این گروه‌ها را تقویت کند و آنها را قادر سازد تا مبارزه خود را با آمریکا و شرکای عرب منطقه‌ای تشدید کنند. این امر به طور بالقوه می‌تواند منجر به درگیری طولانی‌مدت بیشتر شود که مدنظر ایران است. درگیری در غزه همچنین فرصتی را برای ایران فراهم می‌‌‌‌کند تا بازیگران همفکر خود را در منطقه  حمایت کند و به طور بالقوه شبکه متحدان را که می‌توانند کمک کننده باشند، گسترش دهد.

برای ایران ثبات منطقه‌ای مورد نظر و ایجاد فضای مساعد از اهداف دیرینه بوده است. هدف ایران با بهره‌‌‌‌برداری از تنش‌‌‌‌های ژئوپلیتیک کنونی، نفوذ در همسایگان، به‌‌‌‌ویژه بازیگرانی است که با منافع آن دچار تعارض هستند، از جمله کشورهای مختلف عربی. ایران می‌تواند با استفاده از درگیری‌‌‌‌ها و تنش‌‌‌‌های طولانی‌مدت، ثبات مورد نظر در کشورهای عربی همسایه، از جمله عراق، سوریه و یمن را تضمین کند. این بی‌ثباتی محیطی برای گسترش استراتژی منطقه‌ای ایران بسیار مطلوب است. چنین الگویی اخیرا در یمن آشکار شده است، جایی که ارتش یمن حملات خود را به کشتی‌‌‌‌های تجاری در دریای سرخ در چند هفته گذشته افزایش داده‌‌‌‌است، از جمله تهاجمی که منجر به حمله موشکی به نفتکش نروژی شد. علاوه بر این، انصارالله یمن{ارتش یمن} از ۷ اکتبر پهپادها و موشک‌‌‌‌هایی را به سمت اسرائیل و کشتی‌‌‌‌های تجاری پرتاب کرده‌‌‌‌ است. اگرچه حملات کنونی یمنی‌ها غافلگیرکننده نیست، اما بر جنبه گسترده‌‌‌‌تری تاکید می‌‌‌‌کند و آن این است که توانایی‌‌‌‌های مسلحانه ارتش یمن تهدیدی برای امنیت شورای همکاری خلیج فارس و همچنین امنیت دریایی است.

در صورت تشدید تنش‌‌‌‌های منطقه‌‌‌‌ای، توانمندی‌‌‌‌های تسلیحاتی یمنی‌ها می‌تواند به سمت کشورهای مختلف عربی که از سوی ایران به عنوان شرکای منطقه‌‌‌‌ای آمریکا تلقی می‌‌‌‌شوند، هدایت شود. چنین سناریویی با توجه به اینکه ایران از نظر عملی قادر به رویارویی مستقیم نظامی با آمریکا نیست و بنابراین مجبور است برای حمله به منافع آمریکا در منطقه به گروه‌‌‌‌های نیابتی متوسل شود، غیرواقعی نیست. به‌ویژه با وجود گروه‌های مورد حمایت ایران در عراق، سوریه، لبنان و یمن، که به عنوان «محور مقاومت» شناخته می‌شود.

از سوی دیگر، تهدیدها در عراق و سوریه همچنان یک موضوع نگران‌‌‌‌کننده حیاتی و طولانی‌‌‌‌مدت است و همچنین فرصتی برای ایران است تا حمایت خود از این گروه‌‌‌‌ها را با توجه به شرایط فعلی افزایش دهد. هر دو کشور به داشتن حضور قوی از جناح‌های مورد حمایت ایران شناخته شده هستند. از زمان آغاز درگیری‌ها در غزه، پایگاه‌های آمریکا در سوریه و عراق بیش از ۹۰ بار مورد حمله گروه‌های مورد حمایت ایران قرار گرفته‌اند، از جمله حمله موشکی به سفارت آمریکا در بغداد. چنین حملاتی توجه را به ناتوانی نیروهای دولتی در عراق و سوریه در جلوگیری و مهار شورش‌ها جلب می‌کند، بنابراین خطر درگیری مجدد عراق و سوریه در ناآرامی‌های داخلی را بیشتر نشان می‌دهد.

علاوه بر این، درگیری‌‌‌‌های جاری در غزه، بستر مناسبی برای تقویت عناصر رادیکال ایجاد می‌‌‌‌کند که از شدت عمل برای دستیابی به اهداف خود استفاده می‌‌‌‌کنند. در پایان ژئوپلیتیکال مانیتور به کشورهای غربی پیشنهاد کند: خنثی کردن بهره برداری غیرمستقیم ایران از طریق گروه‌های نیابتی در خاورمیانه همچنان از اهمیت بالایی برخوردار است. تقویت وحدت میان متحدان عرب منطقه‌ای بسیار مهم است. با اتخاذ یک جبهه متحد، ایالات متحده و شرکای عرب منطقه‌ای می‌توانند مخالفت یکپارچه‌تری با ایران ارائه دهند و در نتیجه از نفوذ آن کاسته شود. همکاری در توسعه قابلیت‌‌‌‌های دفاعی، تمرین‌‌‌‌های نظامی مشترک و افزایش تعامل دیپلماتیک می‌تواند قابلیت بازدارندگی جمعی را افزایش دهد.

با این حال، با توجه به سابقه ایران در جنگ نیابتی، ایالات متحده و متحدان عرب منطقه‌ای باید بر همکاری با یکدیگر برای تقویت ظرفیت‌ها تاکید کنند. تلاش‌‌‌‌های هماهنگ می‌تواند بر اشتراک‌‌‌‌گذاری اطلاعات، کنترل مرزها و عملیات نظامی متمرکز شود. ایالات‌متحده و متحدان عرب منطقه‌ای با ایجاد اختلال می‌توانند نفوذ ایران در خاورمیانه را تضعیف کنند. در نهایت، اگرچه وضعیت غزه برای جامعه بین‌الملل بسیار مهم است، اما با توجه به خطرات ناشی از این درگیری، برای جامعه بین‌الملل بسیار مهم است که هوشیار بماند و اطمینان حاصل شود که تلاش‌‌‌‌های دیپلماتیک و راهبردی برای جلوگیری از استفاده ایران از درگیری‌های منطقه‌‌‌‌ای انجام می‌شود. تقویت مکانیزم‌های نظارتی، قابلیت‌های بازدارندگی نظامی و اجرای اقدامات دیپلماتیک قوی باید برای حفظ صلح، ثبات و عدم‌اشاعه در اولویت قرار گیرد.

در نهایت، یک واکنش فوری و هماهنگ برای مبارزه با تهدید فزاینده‌ای که یمنی‌ها به کشتی‌های تجاری در دریای سرخ و خلیج عدن ایجاد می‌کنند، ضروری است. با حملات اخیر، سایه یک تهدید قریب‌‌‌‌الوقوع می‌تواند در هر لحظه به امنیت دریایی و منافع استراتژیک بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی آسیب برساند. همین تهدید در تنگه هرمز نیز وجود داشته است. مقابله با حملات نیازمند یک رویکرد جامع و مشارکتی است. ایالات متحده و شورای همکاری خلیج فارس با تقویت اشتراک اطلاعاتی، ایجاد یک کارگروه دریایی چندملیتی، استقرار سامانه‌‌‌‌های ضد موشکی و ضد هواپیماهای بدون سرنشین، تقویت گشت‌‌‌‌زنی‌‌‌‌های دریایی منطقه‌‌‌‌ای، تقویت نیروهای عملیات ویژه و توانایی‌‌‌‌های مبارزه با تروریسم و تقویت همکاری‌‌‌‌های منطقه‌‌‌‌ای، می‌توانند به طور موثری توانایی‌های نظامی مشترک برای مقابله با تهدیدهای نوظهور را افزایش دهند. این رویکرد یکپارچه به ایمن‌سازی مسیرهای کشتیرانی حیاتی و ثبات در منطقه کمک خواهد کرد.