download (1)

تاریخ عراق پیش‌تر از سوی «ال.پل برمر» در پروازش به بغداد بازنویسی شده بود. مه۲۰۰۳ بود و برمر، سفیر باتجربه سابق و بازیگر بوروکرات - که پیش‌تر به‌عنوان رئیس دفتر هنری کیسینجر وزیر امور خارجه خدمت کرده بود - تنها چند هفته از سمت جدیدش به‌عنوان فرستاده ریاست‌جمهوری در کشور تازه آزادشده [عراق] می‌گذشت. پس از انبوهی از جلسات توجیهی در واشنگتن و آخرین جلسه‌ دفتر بیضی‌شکل با رئیس‌جمهور بوش، «جری»- همان نامی که همگان برمر را به آن صدا می‌کردند- به قطر و کویت و سپس عراق پرواز کرده بود. حرفه‌ دیپلماتیک برمر او را به بیشتر پایتخت‌های خاورمیانه برده بود، اما این اولین‌باری بود که او بغداد را می‌دید. او دو هفته قبل را صرف کرده بود تا هر چه بیشتر درباره‌ کشوری که اکنون بر آن حکومت می‌کرد، بیاموزد.

برمر در هواپیمای C-130 نیروی هوایی ایالات‌متحده، دو سند پیش‌نویسی را ویرایش و تدوین کرد که قرار بود هنگام ورودش به بغداد صادر کند. یکی از این اسناد مربوط به «بعث زدایی» بود که مقام‌های ارشد حزب صدام حسین را از مشارکت در عراق جدید منع کرد. سند دیگر، ارتش عراق و دیگر ارگان‌های امنیتی را منحل کرد. برمر و معاونش، «کلی مک مناوی»، با نگاه کردن به بیرون از پنجره‌های هواپیما، آتش پشت آتش را می‌دیدند که به‌سوی افق بالا می‌رفت. مک مناوی با چرخیدن پروانه‌ها فریاد زد: «غارتِ توان صنعتی. بسیاری از امتیازات قدیمی جمع می‌شود.» به‌گونه‌ای‌که هیچ‌کس در پرواز نمی‌توانست متوجه شود، این ملاحظات مختصر تا حد زیادی به توضیح پیامدهای نهایی اسناد در کیف برمر کمک می‌کند.

طی ۲۰سال گذشته، درحالی‌که ایالات‌متحده با تلفات انسانی و میراث پرهزینه ‌جنگ فاجعه‌بار خود در خاورمیانه شناخته می‌شود، آن دو تصمیم بدنام «حکومت ائتلاف موقتِ» برمر (یا CPA) - دستور یا فرمان شماره یک CPA یعنی بعث‌زدایی از دولت عراق و دستور شماره دوی CPA یعنی انحلال ارتش عراق - به‌عنوان برخی از بدترین اشتباهات جنگ در نظر گرفته‌شده است. آنها به‌عنوان جرقه‌هایی در نظر گرفته می‌شوند که شورش‌های آینده را شعله‌ور می‌کنند و عراق را برای سال‌ها به آتش می‌کشند؛ دوره‌ای از بی‌نظمی که جان هزاران سرباز آمریکایی و صدها هزار غیرنظامی عراقی را می‌گیرد و بااین‌حال دستوراتی که راه را برای آن‌همه هرج‌ومرج و خونریزی هموار کرد در هاله‌ای از رمز و راز باقی‌مانده است.

در آن زمان، حتی رهبران ارشد ایالات‌متحده مانند «جورج تنت»، رئیس سیا و «کالین پاول»، وزیر امور خارجه، متوجه نشدند که از کجا آمده‌اند یا چه کسی آنها را تایید کرده است. دو دهه بعد، پس از گردآوری خاطرات شرکت‌کنندگان کلیدی، اسناد آرشیوی و مصاحبه‌های تازه با ده‌ها مقام ارشد سابق ایالات‌متحده، سرانجام روایت کامل‌تری در دسترس است.به نظر می‌رسد که این دو دستور، پیشینه‌های بسیار متفاوت و مسیرهای بسیار متفاوتی در فرآیند سیاستگذاری داشتند. اگرچه هر دو دستور از سوی مقام‌های نسبتا ناشناخته سطح متوسط پنتاگون تهیه ‌شده بود، اما دستور بعث زدایی از دنیای تیره‌وتار دفتر وزیر دفاع «دونالد رامسفلد» بیرون آمد؛ درحالی‌که دستور انحلال تشکیلات نظامی و امنیتی کشور در خود عراق نهایی شد.

شاید تعجب‌آور باشد، هرچند هر دو دستور برنامه‌های قبل از جنگ کاخ سفید را لغو کرد، اما در آن زمان هیچ‌یک به‌عنوان یک معامله‌ بزرگ از سوی کسانی که رویکرد جدید را ارائه کردند، تلقی نمی‌شد. مانند بسیاری از اتفاقات ناگوار ایالات‌متحده در عراق، ماجرای دستورهای CPA یک و دو، حکایتی از برنامه‌ریزی دیرهنگام، فرضیات نابجا و اجرای نادرست است که همگی در بحبوحه‌ وضعیت به سرعت رو به وخامت در زمین رخ می‌دهند.

بدترین طرح‌های مطروحه

اینکه چرا آمریکا جنگ در عراق را انتخاب کرد، پرسشی است که هرگز نمی‌توان به‌طور کامل به آن پاسخ داد. ترکیب پیچیده‌ای از عوامل، محرک مقام‌های ایالات‌متحده بود: جهان‌بینی‌های شخصی متفاوت، نظریه‌های به‌راستی استراتژیک اعلامی، لابی‌های منفعت‌طلبانه توسط تبعیدیان عراقی، نارضایتی‌های درازمدت از صدام، غرور پس از جنگ سرد، اطلاعات مشکوک و فضای ترس و میهن‌پرستی برخاسته از حملات ۱۱سپتامبر. بااین‌حال، جنگ آشکارا با این دلیل صریح توجیه شد که صدام به توسعه سلاح‌های کشتارجمعی ادامه می‌دهد.

ادامه دارد