گرت.ام.گراف

تورم سرسام‌آور دینار عراق، حقوق معوقه، مستمری بازنشستگی یا حقوقی را که «حکومت ائتلاف موقت» ممکن بود بخواهد برقرار کند، پیچیده‌تر کرد. به‌علاوه، اسلوکامب گفت: پرداخت حقوق به سربازان رژیم سابق قبل از اینکه هر نوع فرآیندی برای جبران غرامت به قربانیان آنها وجود داشته باشد، از نظر سیاسی نامطلوب بود.

گویی سر بزنگاه، بلافاصله پس از صدور فرمان، سربازان منحل‌شده در سراسر کشور برای دریافت دستمزد اعتراض کردند. در پشت‌صحنه، «حکومت ائتلاف موقت» تلاش کرد تا فرمان نبرد را برای ارتش عراق جمع‌آوری کند. برمر گفت لحظه‌ای را در اواسط ژوئن به یاد می‌آورد که «مگان اوسالیوان»، یکی از دستیارانش، با یک برگه بزرگ وارد دفتر کاخ او شد که وضعیت ارتش عراق را شرح می‌داد؛ اولین گام برای شروع پرداخت‌ها به سربازان سابق که درنهایت بیش از یک ماه از فرمان شماره‌ دوی CPA عقب افتاد.

برمر گفت: «یکی از تاسف‌های من این بود که همزمان برنامه‌ای را برای مستمری گرفتن همه آن افراد اعلام نکردیم. ما اعلام پرداخت را به تاخیر انداختیم؛ زیرا پول نداشتیم. این یک اشتباه بود.» او خاطرنشان کرد که وقتی پرداخت‌ها شروع شد، به سرعت اعتراضات سربازان خاموش شد و فروکش کرد. فرمان شماره‌ یک CPA، با مشکلات اجرای خاص خودش مواجه بود. در ماه‌های بعد، بعثی‌زدایی حتی شدیدتر و مشکل‌سازتر از آن چیزی شد که متن فرمان خواستار آن بود. چلبی و متحدانش کنترل این روند را به دست گرفته بودند؛ فرآیندی که ایالات‌متحده هیچ دستورالعمل روشنی برای آن ارائه نکرده بود.

در آوریل۲۰۰۴، خود برمر آشکارا اعتراف کرد که این فرمان «به‌درستی اجرانشده» و «به‌طور نابرابر و ناعادلانه» اعمال‌شده است. اسلوکامب اعتراف کرد که او و دیگران از اینکه چگونه بعثی‌زدایی به نتیجه رسید، شگفت‌زده شدند. او گفت: «در عمل از آن سوءاستفاده می‌شد و از آن به‌عنوان وسیله‌ای برای خلاصی از شر مردم استفاده می‌شد، مانند ناظران مدارس در شهرهای متوسط.» او افزود: «این شکست ما در تشخیص این موضوع بود که در هر جامعه‌ای، میزان قابل‌توجهی از تسویه‌حساب و بده بستان وجود دارد.» اما اسلوکامب گفت: این به آن معنا نیست که کار اشتباهی بوده است: «هیچ‌کس نگفت انحلال حزب نازی اشتباه بزرگی بود.»

شروع یک پایان

دو فرمان امضایی برمر نقطه‌ عطفی در ماجراجویی دولت بوش در عراق بود. تمام توهمات یک عملیات سریع در داخل و خارج از بین رفته بود؛ اکنون فرمان‌ها نشان داده است که ایالات‌متحده برای یک اشغال طولانی با هدف بازسازی اساسی عراق باقی خواهد ماند. یک بازسازی بی‌پایان جایگزین یک واگذاری سریع شده بود. میلر گفت: «طنز فرمان شماره یک و دوی CPA این است که برمر دیدگاه رئیس‌جمهور درباره عراق را به‌طور کامل از بین برد. نمی‌دانم می‌توانستیم به سرعت وارد و خارج شویم یا نه، اما هرگز فرصتی برای تلاش نداشتیم.» بااین‌حال، یک جنگ سریع و آسان از ابتدا غیرواقعی بود. بسیاری از کسانی که در آن زمان در فرآیند سیاستگذاری شرکت کردند، اظهار کردند که تاثیر واقعی فرمان‌های شماره یک و دوی CPA غلوآمیز بوده است. خود دستورات مشکل واقعی نبودند؛ آنها نشانه عدم برنامه‌ریزی کامل قبل از تهاجم و فقدان یک فرآیند تصمیم‌گیری روشن پس از حمله بودند.

گارنر به یاد می‌آورد: «همه‌چیز توسط افرادی در واشنگتن طراحی‌شده بود که هرگز به عراق نرفته بودند. اینها مجموعه‌ای از فرمان‌هایی بودند که بد ادراک‌شده و فکری پشت آن نبود.» این فرمان‌ها در واقع نشانه‌های یک مشکل بزرگ‌تر نیز بود: چالش تقریبا غیرممکنی که ایالات‌متحده در انتخاب حمله به عراق در پیش گرفته بود. فروپاشی رژیم صدام مستلزم نوعی جایگزینی بود و فرآیند ابداع جایگزین ناگزیر شامل انتخاب‌های سختِ بی‌پایان، موانع غیرمنتظره و پیامدهای ناخواسته خواهد بود؛ صرف‌نظر از اینکه واشنگتن چقدر برنامه‌ریزی می‌کرد. اگرچه برنامه‌ریزی نابخردانه و ردپای نظامی کم‌حجم ایالات‌متحده به‌یقین هیچ حاشیه‌ای برای اشتباه باقی نگذاشت؛ اما تصمیمات عاقلانه‌تر ممکن بود کافی نبوده باشد. اثبات خلاف واقع غیرممکن است؛ اما اگرچه یک طرح محدود بعثی‌زدایی و تلاش هماهنگ برای نجات ارتش عراق ممکن است سیاست‌های بهتری باشد، اما بی‌تردید هیچ تضمینی برای صلح در عراق نخواهد بود.

این دو فرمان اولین مورد از مواردی بود که در نهایت به ۱۰۰حکم ازاین‌دست از سوی CPA ختم شد که ۱۴ماه تا ژوئن۲۰۰۴ ادامه داشت؛ زمانی که سرانجام قدرت به دولت موقت عراق واگذار شد. در پاییز۲۰۰۳، طغیان - متشکل از عناصر رژیم سابق و سربازان منحل‌شده - در اوج بود. بقیه‌ ماجرا تاریخ است: رسوایی ابوغریب و دیگر افشاگری‌های جنایات جنگی ایالات‌متحده، افزایش نیروهای آمریکایی، عقب‌نشینی آمریکا، ظهور داعش، همه در پس‌زمینه‌ بی‌ثباتی و خشونت سیاسی مداوم و نفوذ فزاینده ایران (دشمن اصلی آمریکا در منطقه) بود. با بهره‌مندی از ۲۰سال آینده‌نگری، فرمان‌های شماره یک و دوی CPA به بهترین وجه به‌عنوان خطاهایی در نظر گرفته نمی‌شوند که اگر از آنها اجتناب شود، می‌تواند عراق را نجات دهد.  در عوض، آنها نشانه‌های اولیه‌ای بودند مبنی بر اینکه چشم‌اندازهای بزرگ دولت بوش برای این کشور صرفا آرزوهای کاغذی و بی‌ارتباط با واقعیت پس از تهاجم بود. منشأ مبهم این فرمان‌ها نمادی از فرآیند سیاستگذاری آشفته‌ای بود که به جنگی منجر شد که هم غیرضروری بود و هم برنامه‌ریزی ضعیفی داشت. در حقیقت، جنگ عراق قبل از عبور اولین سرباز آمریکایی از مرز محکوم ‌به شکست بود.