استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر خاورمیانه‌‌ای

پنجاه‌وچهار اسرائیلی و صدها سوری در جنگ فرسایشی که پس از مذاکره‌ آتش‌بس کیسینجر که به جنگ یوم کیپور در سال۱۹۷۳ پایان داد، کشته شدند. در سکوت وحشتناکی که اکنون حاکم بود، شهرک‌نشینان اسرائیلی با جدیت مزارع سیب‌زمینی و باغ‌های سیب در اطراف قنیطره را که به‌زودی باید آنها را رها می‌کردند کشت می‌کردند؛ درحالی‌که روستاییان دروزی جعبه‌های مهمات دور ریخته‌شده را برای هیزم جمع‌آوری می‌کردند. یک روز بعد، کمیته‌ بین‌المللی صلیب سرخ ترتیب مبادله دوازده اسیر اسرائیلی و بیست‌وپنج اسیر مجروح سوری را داد. پنج روز بعد بقیه اسرای اسرائیلی در فهرستی که کیسینجر از اسد گرفته بود، با استقبال پرشور به خانه آمدند. توافق‌نامه‌ جدایی اسرائیل و سوریه صلحی را که سیلاسوو تصور می‌کرد به ارمغان نیاورد؛ اما آرامش را در جولان برای دهه‌های آینده تضمین کرد. نه صلح، بلکه فقدان جنگ، چیزی است که کیسینجر به دنبال آن بود و دیپلماسی مصمم او اکنون آن را تضمین کرده بود.

فصل ۱۴/گامی که برداشته نشد

کارهای زیادی باقی‌مانده بود که باید انجام می‌شد؛ اما کیسینجر لحظاتی را صرف کرد تا از تمجیدها و ستایش‌ها لختی بیاساید. روی جلد نیوزویک او را در پوشش سوپرمن نشان داد؛ تایم عکسی از یک کیسینجر سرزنده را روی جلدش گذاشت که عبارت «معجزه‌ خاورمیانه» روی پیشانی‌اش چاپ شده بود و مقاله‌ای منتشر کرد که در آن موفقیت‌های او را به‌عنوان موفقیت‌هایی «به‌ندرت کم‌شکوه» مورد ستایش قرار داد. او از تحلیل نیویورک‌تایمز که اشاره می‌کرد ایالات‌متحده اکنون اتحاد جماهیر شوروی را به‌عنوان یک «تاثیر خارجی مهم» در جهان عرب پشت سر گذاشته است، رضایت بیشتری داشت.

«سی.ال.سولزبرگر»، مقاله‌نویس محترم تایمز، استدلال کرد که او باید جایزه‌ نوبل دیگری دریافت کند و او را به «هرکول»ی تشبیه کرد که سرهای مار «هیدرا»ی خاورمیانه را از بین می‌برد. هیات تحریریه تایمز- که این جایزه را برای مذاکرات صلح ویتنام زیر سوال برده بود- اکنون معتقد است که «با تلاش خستگی‌ناپذیر و ازخودگذشتگی بی‌دریغ خود در راه صلح، سرکار وزیر امور خارجه، کیسینجر، بدون تردید اکنون این افتخار را کسب کرده است.» بر اساس نظرسنجی هریس، ۸۵درصد آمریکایی‌ها معتقد بودند که او «کار خوب تا عالی» را انجام می‌دهد. کیسینجر در خاطرات خود خاطرنشان می‌کند: «هیچ سابقه‌ای وجود ندارد که نشان دهد من در برابر مبالغه، مقاومت کرده‌ام.» لحظه‌ کوتاهی بود.

درست همان‌طور که وقتی تصمیم گرفت در شاهراه‌های دیپلماتیک خاورمیانه بماند، می‌ترسید به‌محض بازگشت به واشنگتن در گرداب واترگیت فرو رود. در عرض یک هفته، هم «واشنگتن‌پست» و هم «نیویورک‌تایمز» او را متهم کردند که در بهترین حالت ظاهرسازی و در بدترین حالت درباره نقشش در استراق سمع «اف‌بی‌آی» از کارکنانش در پنج سال قبل‌تر، شهادت کذب می‌دهد و این به این معنی بود که ممکن است اقدامات قانونی لازم باشد. کیسینجر تصمیم گرفت در تلاشی جسورانه با مطبوعات مقابله کند تا از اعتباری که از صلح خاورمیانه به دست آورده بود برای مقابله با رفتار جنون‌آمیز موقتی که در حال گسترش بود استفاده کند. او زمان و مکان غیرمعمولی را برای این رویداد دراماتیک انتخاب کرد.

دوشنبه ۱۰ژوئن۱۹۷۴، سالزبورگ. تور پیروزی یا دور افتخارِ پرزیدنت نیکسون در خاورمیانه از سالزبورگ آغاز شد؛ زیرا او از التهاب دردناک وریدها در پای خود رنج می‌برد و تصمیم گرفته بود در مسیر قاهره در آنجا توقف کند. بر خلاف توصیه‌ هیگ، کیسینجر تصمیم گرفت مدت استراحت را با یک کنفرانس مطبوعاتی کامل پر کند که در آن وی بارها تهدید کرد که استعفا می‌دهد مگر اینکه «افتخارات او محل پرسش نباشد.» اگرچه برخی مفسران سخنان او را به «کج‌خلقی» تشبیه کردند؛ اما بااین‌حال [این کنفرانس مطبوعاتی] تاثیر مطلوب را داشت. تا روز بعد، یک قطعنامه‌ دو حزبی سنا که از وزیر امور خارجه حمایت می‌کرد، پنجاه‌ودو حامی به‌دست آورد. کیسینجر جای خونریزی را البته به بهایی، سوزانده بود. در مطبوعات او را به «حساسیت بیش‌ازحد» متهم کردند.

بااین‌حال، او این موضوع را به متهم شدن به شهادت دروغ و معرفی به کمیته‌های تحقیقاتی کنگره ترجیح داد. بهای بالاتری که کیسینجر پرداخت کرد، مربوط به نیکسون بود که در آستانه‌ آنچه سفر پیروزمندانه ریاست جمهوری به خاورمیانه نامیده می‌شد، خود را عقب کشید. آنها در طول سفر به‌ندرت سخن می‌گفتند و یکی از دستیاران گزارش داد که کیسینجر بیشتر اوقات در خود فرورفته بود. او در خاطرات خود خاطرنشان می‌کند: «اگر واترگیت به‌زودی [نیکسون] را تحت تاثیر قرار نمی‌داد، شک دارم که آیا می‌توانستم موقعیت خود را در دولت او حفظ کنم یا خیر؟»سفر نیکسون به خاورمیانه به‌عنوان تمرینی برای نشان دادن ایمان تازه‌ اعراب و اسرائیلی‌ها به نقش ایالات‌متحده به‌عنوان «مامای» آینده‌ای امیدوارتر برای منطقه‌ آنها بود.

درحالی‌که نیکسون و سادات از یک لیموزین سقف باز برای آنها دست تکان می‌دادند، میلیون‌ها مصریِ احساساتی مسیرهای فرودگاه را از طریق هلیوپولیس به کاخ قبا طی کردند. همان اجرا در روز بعد و زمانی که دو رئیس‌جمهور سوار بر واگن راه‌آهن روباز از قاهره به اسکندریه می‌رفتند، تکرار شد و صدها هزار تن از دهقانان و روستاییان به‌ظاهر شیفته در طول راه از آنها استقبال کردند. بزرگ‌ترین نگرانی کیسینجر این بود که نیکسون، غرق در تحسین، به سادات متعهد شود که بازگشت اسرائیل به خطوط۱۹۶۷ را تضمین کند. در گزارش‌های توجیهی نیکسون، کیسینجر از او خواسته بود که «نه عقب‌نشینی کامل اسرائیل را تایید کند و نه از تایید آن امتناع کند.» اما سادات در نهایت چیزی را از نیکسون دریافت کرد که او را راضی کرد و درعین‌حال کیسینجر را قادر ساخت تا استدلال کند که این تعهد رئیس‌جمهور را به دنبال ندارد.