بنگاه‌های اقتصادی برای حفظ روند فعالیت‌های خود در شرایط پیچیده و متغیر محیطی، ناچار به برخورداری از سیستم‌ها و مکانیزم‌هایی در ساختار خود هستند که قابلیت انجام واکنش سریع در برابر تغییرات محیطی را در آنها ایجاد کرده و از این طریق امکان ادامه اثربخش فعالیت آنها را در شرایط جدید به وجود آورد.

این واکنش سریع خود تابعی است از درک سریع جریانات محیطی و اثرات آن بر سازمان و همچنین توان مدیریت سریع منابع بنگاه برای ایجاد واکنش سریع. بخش اول بیشتر در حوزه ادراک سازمان از فرصت‌ها و تهدید‌ها نمایان می‌شود و بخش دوم در قالب مکانیزم‌ها و فرآیند‌های داخلی سازمان که امکان تحرک سریع در بخش‌های داخلی سازمان، وابسته به اثربخشی آنهاست.

همین دو بخش هستند که در کنار هم سیستم‌های راهبری و مکانیزم‌های حاکمیت شرکتی یا حکمرانی سازمانی را تشکیل می‌دهند. در بعد مفهومی، ریشه این مکانیزم‌ها در حوزه استراتژی قرار گرفته و جریان اصلی فرآیندها در مغز متفکر بنگاه را تشکیل می‌دهد. به‌طوری که همین ریشه در بعد عملیاتی در ترکیب با سایر حوزه‌ها از جمله حوزه سیستم‌ها، مالی، نظارت و... در قالب سازوکارهای حکمرانی سازمانی و راهبری شرکتی نمایان می‌شود.

طبیعتا بنگاه‌هایی که نیاز به این مکانیزم را زود‌تر درک کرده و راهکارهای آن را درون ساختار خود طراحی کرده‌اند، می‌توانند در شرایط پیچیده محیطی دوام و بقای بیشتری یافته و حتی به روند توسعه خود ادامه دهند، درمقابل، بنگاه‌هایی که نسبت به این مساله کم توجه هستند، کسب‌و‌کارهای خود را با معضلات گوناگونی روبه‌رو کرده و آنها را در میان مدت، در مسیر زیان قرار می‌دهند.

چگونگی جریان یافتن این مکانیزم‌ها در سازمان، مساله‌ای است که مستقیما بر میزان اثربخشی آن سازمان اثر داشته و دغدغه اصلی بسیاری از مدیران پیشرو را تشکیل می‌دهد.

از لحاظ فنی حکمرانی سازمانی با طراحی یا شفاف‌سازی استراتژی سازمان آغاز می‌شود. استخراج استراتژی از مفاهیم اسناد و حتی اذهان مدیران ارشد و تبدیل آن به یک منشور مدون و صریح، اقدامی است که سرآغاز فرآیندها را تشکیل می‌دهد.

سپس باید بر اساس استراتژی کلان، مدل‌های کسب‌و‌کار در سطوح مختلف طراحی و تنظیم شوند. نکته بسیار مهم در اینجا اشتقاق مدل‌های کسب وکار از استراتژی است، چرا که هرگونه تناقضی بین این دو بخش می‌تواند به افت شدید در اثر بخشی عملیات نهایی منتهی شود.

 در واقع مدل‌های کسب و کار باید مدل ترسیمی استراتژی باشند. در مرحله بعد باید ساختارها، فرآیندها و مکانیزم‌هایی که مدل‌های کسب و کار را پیش برده یا پشتیبانی می‌کنند، طراحی و ایجاد شوند.

در این مرحله جریان عملیاتی و مکانیزم‌های داخلی سازمان یا شرکت طراحی، خلق یا در صورت وجود ترمیم می‌شوند. مرحله بعد مرحله مدیریت ریسک است. در این مرحله باید ریسک مدل کسب‌وکار به‌طور کلی و همچنین ریسک فرآیندها و مکانیزم‌های مجری آن به‌طور جزئی‌تر شناخته شده و مورد ارزیابی قرار گیرد.

هر احتمال منفی که ممکن است در مدل کسب و کار یا مکانیزم‌های آن اختلالی ایجاد کند چه منشأ درون سازمانی داشته باشد چه برون سازمانی، باید اولا شناسایی شده و مورد ارزیابی قرار گیرد و ثانیا برای مهار یا مدیریت آن تمهیداتی اندیشیده شود. این تمهیدات، از یکسو ساختار کنترل‌های داخلی را تشکیل داده و جریان‌های اطلاعات و تصمیم‌گیری در سازمان را تثبیت می‌کند و از سوی دیگر زیربنای به روز آوری مستمر استراتژی (در مرحله اول) و مدل کسب وکار (در مرحله دوم) و مکانیزم‌ها (در مرحله سوم) را به وجود می‌آورند.

از این طریق است که بنگاه اقتصادی قدرت واکنش در محیط را به دست آورده و می‌تواند با به کارگیری هوشمند منابع، از دارایی‌ها و منافع خود در برابر تغییرات شدید محیطی محافظت کند. در این میان دو پیش فرض مهم وجود دارد که باید به آنها توجه شود؛ پیش فرض اول تکمیل دقیق چرخه فوق در یک سازمان است، زیرا این چرخه، بدون وجود اثربخشی تمام بخش‌های زنجیره، قدرت خلق واکنش سریع در بنگاه اقتصادی را نخواهد داشت.

به عبارت دیگر این چرخه تنها زمانی می‌تواند نقش خود را در اداره مطلوب سازمان ایفا کند و واکنش‌های سازمان نسبت به محیط را طراحی و عملیاتی کند که اولا همه بخش‌های آن ایجاد شده و ثانیا به‌طور مستمر به روزآوری شود، چرا که اگر یکی از حلقه‌های زنجیره که از استراتژی، مدل‌های کسب وکار، مکانیزم‌ها و فرآیندهای اصلی (عملیات، اطلاعات، تصمیم‌گیری) و ساختار کنترل‌های داخلی تشکیل می‌شود وجود نداشته، یا شفاف نباشد یا در صورت وجود با سایر حلقه‌ها تطبیق نداشته باشد، عملا تمام زنجیره - حتی بخش‌های مطلوب آن- اثر بخشی خود را از دست داده و به ساختارها و فرآیندهای بی‌اثر و غیر مولد تبدیل می‌شوند. پیش فرض دوم بلند مدت بودن نگاه به سازمان و کسب و کار است که هم در کیفیت طراحی زیرساخت‌ها و هم در قالب توجه به منافع ذی‌نفعان مختلف باید مورد توجه قرار گیرد.

از این رو در شرایط فعلی اقتصادی می‌توان مهم‌ترین اقدام یک بنگاه اقتصادی برای بقا و حفظ دارایی‌ها و توسعه فعالیت‌ها را مساله ترمیم یا تکمیل زنجیره حکمرانی سازمانی و همچنین راهبری شرکتی و به‌روزآوری لحظه‌ای آن قلمداد کرد. این موضوع را می‌توان در راستای مساله «مدیریت مخاطرات اقتصادی از طریق تهیه طرح‌های واکنش هوشمند» که در سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی به آن اشاره شده مورد توجه قرار داد.