حکایت زندگی نوازنده محبوب

سیدخلیل عالی‌نژاد در سال ۱۳۳۶ و در کرمانشاه متولد شد. پدرش سیدشاهمراد عالی‌نژاد، نوازنده تنبور بود. سید آرش شهریاری، نوازنده و آهنگ‌ساز در گفت‌وگویی که پیشتر انجام داده درباره این هنرمند گفته است: «ایشان در منطقه‌ای پرورش یافتند که خاکش عارف‌خیز است. در منطقه کرمانشاه به‌ویژه صحنه، عرفای زیادی ظهور کردند و در آن خاک زیستند. بیشترین تاثیر در نوازندگی تنبور را از برادر و خواهر خود گرفت. آموزش‌های اولیه را از برادر بزرگ‌ترش دریافت کرد؛ تاثیر برادر بزرگش سیدعباس چنان بود که فوت ایشان، استاد سیدخلیل را برای آموزش تنبور و پرداختن به موسیقی و عرفان در کنار هم مصمم‌تر کرد. گوهرخانم خواهر بزرگ سیدخلیل یکی از عارفه‌بانوهای صحنه از مریدان و شاگردان باباغلام همت‌آبادی و مشوق بسیار خوبی برای سیدخلیل محسوب می شد. البته پدر و مادر هم خیلی موثر بودند؛ به‌ویژه مادرشان که انسان فرهیخته‌ای بود. از استادان وی آقای طاهری را می توان نام برد؛ بعد خدمت استاد کامل سیدامرالله شاه‌ابراهیمی رسیدند و بیشتر تاثیرات تنبورنوازی را در مکتب صحنه از ایشان گرفتند.»

وی افزود: «سیدخلیل یکی از بهترین شاگردان مکتب سیدامرالله بود. سپس از صوفی نادر که متولی زیارتگاه و بارگاه حضرت سلطان اسحاق در اورامان بود، درس گرفت. همچنین به‌صورت غیرمستقیم از روی نوارهای درویش عابدین خادمی کرندی برخی مقام‌ها را آموزش دیدند و تار و سه‌تار را خدمت آقای کیخسرو پورناظری کار کرد و با هم گروه شمس را نیز داشتند.»

شهریاری درباره نحوه آشنایی‌اش با عالی‌نژاد تعریف می‌کند: «من از ۵سالگی بدون داشتن استاد، تنبور می نواختم و آهنگ‌هایی را که در آن زمان مرسوم بود، می زدم تا اینکه آلبوم «صدای سخن عشق» منتشر شد و در آن زمان من که ۹ یا ۱۰ سال داشتم و به خوبی تنبور می نواختم، تکنوازی زیبای سیدخلیل را حفظ می‌کردم و می‌نواختم. سال ۶۴ که ۱۱ سال داشتم، اداره ارشاد کرمانشاه بخشی با عنوان «اداره امور هنری» تشکیل داد و تحت این بخش کلاس‌هایی برگزار کرد. من هم در کلاس‌های استاد خلیل شرکت کردم. جناب عالی نژاد از من خواست که تنبور بنوازم؛ هیچ وقت چهره آرام ایشان را که پیراهن کرم‌رنگی تنشان بود و کت و شلوار قهوه‌ای پوشیده بود از یاد نمی‌برم؛ با سکوت و متانت خاصی منتظر بود که تنبور بنوازم و شروع کردم به نواختن تکنوازی «صدای سخن عشق» و همین‌طور که می نواختم آن حسی که نسبت به ایشان داشتم، عمیق‌تر می‌شد به هر حال شبانه روز این آلبوم را گوش می‌کردم تا جایی که خانواده شاکی می‌شدند و می‌گفتند بس است. چقدر تو این را گوش می‌دهی؛ ولی پدرم همیشه حامی من بود. خلاصه اجرا کردم و باورم نمی‌شد که روبه‌روی سیدخلیل نشسته‌ام و برایش می‌نوازم. با اینکه یک کودک ۱۱ساله بودم آن حس معنوی را به یاد دارم؛ آقای عالی‌نژاد فرمود من چه چیز به این آقا کوچولو درس بدهم و به پدرم گفت که من را خدمت آقای شاه‌ابراهیمی و برای مقامات هم نزد آقای مقاسی ببرد. البته کلاس‌ها ۳ جلسه برگزار شد و بعد تعطیل کردند و تنها ۳ جلسه کلاس رفتم و در این ۳ جلسه انگشت‌گذاری یاد گرفتیم و ۳ تا تمرین که هنوز آموزشم به هنرجویان از این تمرین‌هاست با چیزهای دیگری که به آن اضافه کردم. من از ایشان چیزهای زیادی آموختم و تاثیر بسزایی در من داشت.»

شهریاری درباره شخصیت عالی‌نژاد توضیح داد: «سیدخلیل کلا شخصیت محبوبی داشت؛ شخصیتی که بیشتر از آنکه به موسیقی بپردازد به تهذیب نفس، پرورش روح و درونیات خود و مسائل معنوی می‌پردازد و به موسیقی بیشتر به ترجمان حالات درونی و معنوی می‌نگرد و تحت تاثیر عرفای بزرگی مثل باباغلام همت‌آبادی، استادحسین روحتافی، سیدایاز قزوینی، سیدامرالله شاه‌ابراهیمی و دیگر عرفا و بزرگانی است که همه اینها در ساخته شدن ایشان نقش داشتند و بسیاری افراد دیگر که ایشان نزدشان بود، شاید نامی نباشند؛ ولی به لحاظ تاثیراتی که از آن بزرگان گرفته از خلیل عالی‌نژاد یک شخصیت محبوب و دوست‌داشتنی ساخت.»

وی افزود: « عالی نژاد همانند تمام استادان و مرشدان پیش از خود به دنیا آمد و برای همیشه در این عالم و دل و جان مردم جاودانه و ماندگار شد و همین محبوبیت حتی پس از مرگ جسمانی او نشانه نامرادی دشمنانش است که درواقع دشمن عشق هستند؛ تا نوای تنبور هست، او هست....»