نیاز نیست همدیگر را دوست داشته باشیم

او گفت: به خاطر دارم، اوایل که در مجله تصویر مشغول کار شده بودم، با آقای کیارستمی درباره زیبایی‌شناختی فیلم گفت‌وگویی کردم که در شماره هشتم یا نهم مجله تصویر چاپ شد. آن روز نزدیک به ۱۰ فریم از ایشان عکس گرفتم؛ اما شرط این بود که اول آن را ببینند و بعد انتخاب کنند که کدام‌یک از آنها چاپ شود. در نهایت به‌سختی با دو عکس برای چاپ موافقت کردند. می‌خواهم بگویم، این حساسیت‌ها ویژگی بارز آقای کیارستمی بود. در واقع آنچه ایشان را پیش از فیلم‌ساز، عکاس و نقاش، یک آرتیست به ما معرفی می‌کرد، ویژگی‌هایش بود. زنده‌یاد کیارستمی شخصیت بسیار پیچیده‌ای داشت؛ شما نمی‌توانستید بفهمید که چقدر طول خواهد کشید تا وجوه راحت، باز و بدون کنترل کیارستمی را می‌توانید ببینید. چقدر زمان لازم است؟ چه کارهایی باید انجام دهید؟ چقدر باید اعتماد او را جلب کنید؟

کلاری افزود: فکر می‌کنم نزدیک به ده سال، یعنی از فیلم «زندگی و دیگر هیچ» تا فیلم «باد ما را خواهد برد» با آقای کیارستمی ارتباط داشتم اما هر بار که قرار بود با هم کار کنیم، من به نحوی خودم را از آن ماجرا بیرون می‌کشیدم؛ چون می‌دانستم که قطعا ارتباط و رفاقتمان آسیب می‌بیند. حتی زمانی که «زیر درختان زیتون» را می‌ساختند، قبل از آن، من با آقای کیارستمی برای عکاسی از لوکیشن‌ها رفته بودم. وقتی در مرحله اول اتفاقی افتاد و ایشان با فیلم‌بردارشان، آقای صبا، به گرفتاری‌هایی برخوردند، من پیش آقای جعفریان رفتم تا ادامه کار را بر عهده بگیرند.

این کارگردان سینما گفت: بعد از این دوره طولانی، وقتی قرار شد که فیلم «باد ما را خواهد برد» را کار کند، در مرحله دیدن لوکیشن، آقای کیارستمی گفت که این فیلم را با هم کار می‌کنیم. در زمان خداحافظی از آقای کیارستمی خواستم که با هم حرف بزنیم. به ایشان گفتم کاری کنیم که بعد از این فیلم هم همدیگر را دوست داشته باشیم. یعنی هر اتفاقی افتاد و هر ناراحتی از من بود، همان زمان به من بگویید. چون من فکر می‌کنم زمینه اتفاق‌هایی که بین شما و برخی افراد می‌افتد به این دلیل است که ناراحتی خود را به آنها نمی‌گویید. آقای کیارستمی در پاسخ گفت: محمود جان نیاز نیست که ما همدیگر را دوست داشته باشیم. ما قرار است با هم کار ‌کنیم. چه اتفاقی می‌افتد اگر هم را دوست نداشته باشیم؟ گفتم: نمی‌دانم، شاید واژه درستی استفاده نکردم؛ منظورم این است، به صورتی پیش برویم که دلخوری پیش نیاید و تا پایان پیش برویم. گفت: تو این فیلم را دوست داری؟ گفتم: بله.

گفت: پس دلیلی ندارد که همدیگر را دوست داشته باشیم. بگذار تا برایت داستانی تعریف کنم؛ مثلا خانمم به من می‌گوید که تو را دوست ندارم و می‌خواهم جدا شوم. به او می‌گویم: خب تو احمد و بهمن را که دوست داری، می‌توانیم به خاطر آنها با هم ادامه دهیم. ولی یک جایی می‌رسد که می‌گوید من حتی به خاطر احمد و بهمن هم نمی‌توانم با تو ادامه دهم. خب در اینجا دیگر چاره‌ای وجود ندارد. در اینجا نیز به همین صورت است، تا جایی که هم من و هم تو فیلم را دوست داریم می‌توانیم با هم ادامه دهیم. چون انگیزه و بهانه‌ای برای ادامه دادن داریم. ولی جایی که به خاطر فیلم هم نتوانیم با هم ادامه دهیم، دیگر چاره‌ای نداریم.

کلاری در ادامه درباره اهمیت کار صمدیان در ساختن فیلمی درباره کیارستمی گفت: یک آدم چقدر باید از نظر ذهنی پیچیده و خاص باشد که این‌چنین به همه‌چیز نگاه کند. آقای کیارستمی آدم خاص و ویژه‌ای است؛ به‌صورتی‌که شما حتی در ارتباطات مرسوم و معمول هم نمی‌توانید به آن نزدیک شوید. بنابراین کاری که صمدیان انجام داده، کار دشواری است. آنهایی که کیارستمی را می‌شناسند، قطعا این را می‌دانند که نمی‌شد از کیارستمی فیلمی را ساخت مانند فیلم قبلی آقای صمدیان و قطعا فیلم جدید او از کیارستمی. ما از این نظر برای حفظ و نگهداری یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های هنری معاصر سرزمینمان، به صمدیان مدیون خواهیم بود.