بخش پایانی

آخرین پرسش من در مصاحبه با تمام کارآفرینان، این است که به نظرشان شانس چه جایگاهی در دستاوردهایشان داشته است؟ آن هم در کنار عواملی مانند سختکوشی، مهارت و هوش. سوالم به این دلیل نیست که جوابی درست یا حتی جوابی دارد، بلکه به این دلیل است که کارآفرینان پس از شنیدن آن مجبور به تامل و فکر کردن می‌شوند.

پس از آنکه ساعت‌‌ها با من درباره سرگذشت خود و کسب‌‌وکارشان صحبت می‌کنند، این سوال باعث می‌شود که دوباره نگاهی به عقب انداخته و فراتر از حرف‌‌هایی که پیش از آمدن به استودیو آماده کرده بودند، به این بیندیشند که چگونه همه اتفاقات به یک نتیجه انجامیده‌‌اند.

تقریبا در تمام موارد، این پرسش به فاش‌‌کننده‌‌ترین بخش مصاحبه‌‌ام تبدیل شده است.

به گمان من، آنچه تغییر می‌کند، قدردانی از این موضوع است که چه میزان زیادی از افراد باهوش‌‌تر یا سختکوش‌‌تر با شخصیتی مقاوم‌‌تر موفقیت‌‌های کمتری به دست آورده‌‌اند. هر کارآفرینی که با او صحبت کرده‌‌ام، داستان‌هایی درباره ۱۸ ساعت کار روزانه برای چند ماه یا اکتفا به غذاهای ساده برای عبور از سختی‌‌ها داشته اما هیچ‌کدام از آنها بیش از یک ظرف‌‌شور یا باغبان یا کارگر ساختمانی سختکوشی نکرده است.

کافی است نگاهی به امثال هرب کلِهر بیندازید. هرب به‌شدت سختکوش بود. اما شانسی هم به او رو کرد که در کنترلش نبود. طی ۷ سال نخست فعالیتش، شرکت هواپیمایی ساوت‌‌وست ایرلاینز فقط در مرزهای ایالت تگزاس پرواز می‌کرد. اما کاهش مقررات بازدارنده در سال ۱۹۷۸ آنها را قادر به ورود به بازار انحصاری پروازهای داخلی آمریکا کرد.  آنها با ارائه پروازهای اقتصادی توانستند از این فرصت بهره ببرند. فعالیت آنها همچنین در زمانی بود که مردم بیشتر و بیشتری علاقه‌‌مند به سفر هوایی شدند. پیش از آن، سفر هوایی فقط برای عده معدودی از مردم در دسترس بود. برای از ما بهترانِ جهان. اما محدودسازی شرکت‌‌های بزرگ هواپیمایی و ارائه نرخ‌‌های مقرون به صرفه (به لطف تغییر مقررات) باعث شد هرب و تیمش بتوانند از تقاضای موجود بهره ببرند و سود کلانی از مشتریانی به دست آورند که تا چند سال پیش‌‌تر وجود نداشتند.

هیچ شکی نیست که اقدام هرب، شگفت‌انگیز بود. نیاز به سختکوشی فراوانی برای اجرای این برنامه است. اما علاوه بر آن، ساوت‌‌وست در مکان درست و زمان درست هم قرار داشت. آنها خوش‌‌شانس بودند. هرب خوش‌‌شانس بود.

توبی لوتکه، بنیان‌‌گذار فروشگاه اینترنتی شاپیفای هم خوش‌‌شانس بود؛ هرچند خوش‌‌شانسی‌‌اش در پی بداقبالی‌‌های بعدی کمرنگ شد. آنچه بستر تجارت الکترونیکی توبی را به سمت موفقیت شگفت ابتدایی‌‌اش پیش برد، موج چند میلیونی افرادی بود که در پی بیکاری بحران مالی ۲۰۰۸ به سمت کسب‌‌وکار آنلاین رفتند. در حالی که سایر شرکت‌‌های اینترنتی و رسانه‌‌ای متحمل زیان‌‌های هنگفتی شدند، شاپیفای رشد شگفت‌انگیزی تجربه کرد.  آیا می‌توانست بدون هجوم مشتریان ناشی از بحران مالی به این موفقیت برسد؟ بله، بدون‌‌شک. اما آیا میزان موفقیت یا سرعتش هم به همین اندازه بود؟ تصور نمی‌کنم. زمان‌‌بندی توبی فوق‌العاده بود.

برخی از بنیان‌‌گذاران کسب‌‌وکارهایی که با آنها مصاحبه کرده‌‌ام، نیز شانس را در بحران مالی یافتند. ران شیچ، بنیان‌‌گذار کافه‌‌ نان و قنادی زنجیره‌‌ای پانرا آن شرایط را فرصتی برای سرمایه‌‌گذاری‌‌های سنگین‌‌تر روی برند تجاری خود یافت. همچنین رشد آن بسیار سریع‌‌تر از برنامه‌‌ریزی‌‌های اولیه بود و به سه‌‌برابر شدن ارزش سهامش انجامید.

 کارلی رونی و دیوید لیو متوجه شدند وب‌سایت محتوای ازدواج آنها با نام دی‌‌نات (The Knot) در حالی ۵ درصد رشد کرده است که سایر شرکت‌‌های رسانه‌‌ای ۲۰ درصد افت را تجربه کرده بودند. آنها خوش‌‌شانس بودند که در صنعت درستی قرار داشتند.

دیوید می‌گوید: «ازدواج‌‌ها مصون از رکود اقتصادی بودند.» کندرا اسکات، رکود اقتصادی را بزرگ‌ترین موهبتی می‌‌داند که نصیب فروشگاه اینترنتی جواهرات آنها شده است.  این شرایط فرصتی به او داد که رویه شرکت خود را تغییر داده و به جای عمده‌‌فروشی، به خرده‌‌فروشی و خدمت‌‌رسانی به مصرف‌‌کنندگان نهایی بپردازد؛ تصمیمی که به موفقیت بزرگی انجامید.

کندرا توضیح می‌دهد: «همه این سال‌ها، نگران این بودم که خریداران (واسطه) چه چیز می‌خواهند. چندان به مشتریان فکر نمی‌کردم. سپس همه جهان تغییر کرد و متوجه شدم که باید مرکز توجه خود را تغییر داده و به مشتریان چشم بدوزم.»

در هر کدام از این داستان‌ها می‌توان نشانه‌های پررنگی از وجود شانس دید. البته زمانی که از شانس صحبت می‌کنم، منظورم نوعی انتقاد از کارآفرینانی نیست که به سختکوشی خود افتخار می‌کنند. با ذکر این مثال‌‌ها، امیدوارم به کارآفرینان باانگیزه نشان دهم که شانس نوعی نیروی جادویی آسمانی نیست. این اتفاقات در خلأ نیفتادند. همچنین بر سر آنها فرود نیامد. زمانی که شانس پدیدار شد، در حقیقت فرصتی برای بهره‌‌جویی بود و البته آنها از این فرصت نهایت استفاده را بردند. استراتژی هرب برای ساوت‌‌وست، یک گمانه‌‌زنی بی‌‌جهت نبود. شرکت هواپیمایی او به صورت تصادفی مسیر پدید آمده در پی تغییر مقررات و رفتار مشتریان را طی نکرد.

او نسبت به شانسی که در پیش رویش نمودار شد، ذهنی باز داشت. او فرصت موجود را به خوبی شناخت و یک استراتژی برای بهره‌‌برداری کامل از آن تدوین کرد.

همین موضوع برای سایر کارآفرینانی که درباره‌‌شان صحبت کردیم، صحت دارد.

کوین سیستروم، یک نظریه ساده درباره شانس داد. او نظرش را در پاسخ به آخرین پرسشی که در مصاحبه از او و هم‌‌بنیان‌‌گذارش مایک کریگر داشتم، بیان کرد: «تمام جهان بر مبنای شانس می‌‌چرخد. سوال این است که با آن چه می‌کنید.»

من فکر می‌کنم حق با او است. فکر می‌کنم همه به اشکال مختلف و در زمان‌های گوناگونی از زندگی‌‌شان، با شانس مواجه شده‌‌اند. اما آنچه در آن شرایط انجام می‌دهند،

تعیین می‌کند که موفق خواهند شد، شکست خواهند خورد یا حتی اقدامی نمی‌کنند.