سریما نازاریان

پاسخ به موردکاوی هفته گذشته

«راب» مدیر عامل growing places از زمان پیوستن به سازمان، تغییرات مثبت بسیاری در شرکت ایجاد کرده و خلاقیت او موقعیت سازمان را بهبود بخشیده است. «اوان» که اکنون رییس هیات مدیره شرکت است و پیش از راب مدیر عامل بود همواره از راب حمایت کرده و حتی استخدام راب به اصرار او انجام شده. با وجود این ویژگی‌های مثبت، راب اخلاق تندی دارد و گفته‌های او اغلب موجب آزردگی افراد می‌شود. در کنفرانس اخیری که هیات مدیره با اعضای سازمان داشت، راب گفته بود که معلم‌های استخدامی‌سازمان باید تنبلی را کنار گذاشته و کمی‌بیشتر از قبل کار کنند. در پی آن ۵۰ نفر از باتجربه‌ترین معلمان نیز تهدید کرده‌اند که در صورتی که راب از آنها عذر‌خواهی نکند استعفا خواهند داد. سوال پایانی موردکاوی این بود: آیا وان باید سعی کند اعضا را متقاعد به نگه داشتن راب کند، یا او هم باید در مقابل راب که یک مدیر عامل خلاق و در عین حال بی‌ادب است، بایستد. در زیر پاسخ کارشناسان را به این پرسش می‌خوانیم.

نظرات خوب بیان نشده راب ممکن است حاوی برخی رویکرد‌های ارزشمند در مورد استراتژی سازمانی باشند که باید از این میان استخراج شده و مورد استفاده قرار بگیرند.

مورد راب مورد زیاد غیرمعمولی نیست. اگر همه مدیران ترکیبی از نقاط قوت و ضعف نبودند، در این صورت مشاوران مدیران همه بیکار می‌شدند. اولین قدم حل کردن این مورد این است که ببینیم آیا راب توانایی درک نقاط ضعف خودش را دارد یا نه؟ این ارزیابی ممکن است شامل برخی آزمون و خطاها باشد. همان زمان که یک مشاور یا همکار ممکن است به این نتیجه برسد که راب هرگز مشکل را نخواهد پذیرفت، همکار دیگری ممکن است توانایی نفوذ در سپر دفاعی راب را داشته باشد و به او کمک کند که ببیند مشکلاتی برای حل کردن وجود دارند.

اگر معلوم شود که راب می‌تواند از این موقعیت جان سالم به در ببرد، چند رویکرد وجود دارند که همگی هم چیزهایی بیشتر از تغییر رفتار راب را نیاز دارند. تجربه نشان داده است که همه مدیران درجه اول در دنیای تجارت یا سیاست، به شرکای قابل اعتمادی نیاز دارند که قادر باشند نقاط ضعف آنها را بپوشانند و توانمندی‌های آنها را بزرگ‌تر کنند. در مورد راب، چنین شرکایی نه تنها باید وظیفه ساکت کردن او را در موارد لزوم بر عهده بگیرند که باید با پوشاندن نقطه ضعف او، در جاهایی که صحبت کردن سرنوشت‌ساز است، خودشان مسوولیت حرف زدن را برعهده بگیرند.

ما معمولا برای مشکلاتی که سازمان را هم درگیر خود می‌کنند، به دنبال راه حل‌های تکنیکی می‌گردیم. برای مثال سعی می‌کنیم مشاوری را استخدام کنیم که مشکل را حل کند؛ درست مثل اینکه مدیر ما یک نرم‌افزار مشکل‌دار است. خیلی کم اتفاق می‌افتد که سازمان‌ها بتوانند مدیرانی مناسب برای همه شرایط پیدا کنند؛ ولی مشاوران این توانایی را دارند که به مدیران در کم کردن مشکلاتشان در رهبری سازمانی که در دست دارند، کمک کنند.

اوان باید بداند مشکلی که به وجود آمده است، نشان می‌دهد که راب توانسته است یکی از مشکلات ریشه‌ای سازمان را به خوبی شناسایی کند؛ ولی نتوانسته است آن را به خوبی حل کند. بله، درست است. راب در ارتباطاتش با بقیه مشکل دارد؛ ولی نظرات راب که به خوبی ارائه نمی‌شوند، ممکن است دیدگاه‌های بسیار ارزشمندی در استراتژی سازمان داشته باشند. دیدگاه‌هایی که باید مورد آزمایش قرار بگیرند.

برای مثال، این شوخی نصفه نیمه او مبنی بر اینکه معلمان باید کار خودشان را بهتر انجام دهند، شاید او در واقع دارد یکی از ضعف‌های فرهنگ سازمانی را به نمایش می‌گذارد. اگر هدف سازمان در واقع حذف کردن مشکلاتی است که به دلیل عملکرد راب به وقوع پیوسته است، در این صورت ممکن است برخی دلایل مشکلات سازمان نادیده گرفته شوند و در ادامه توانایی کمک کردن به راب برای مدیریت مشکلات ریشه‌ای سازمان به صورت کارآ، زیر سوال خواهد رفت.

همین امر در مورد حرف راب درباره شیر و نوشابه هم صدق می‌کند. مسلما چنین حرفی بسیاری را ناراحت می‌کند و برای این شرایط به خوبی آماده نشده است (اگرچه ممکن است شما بپرسید که یعنی افراد این قدر فاقد شوخ طبعی هستند؟) ولی فریاد‌های ناراحتی زنان همه نشان دهنده احساسات متناقض آنها در مورد توانایی‌شان در شیر دادن به فرزندان در دنیای پر سرعت امروزی است. چیزی که در نظر نه چندان به‌جای راب پنهان شده است، این است که شاید سرویس جدیدی در این میان لازم باشد. سرویسی که فارغ از درآمدزا بودن یا نبودن آن، سازمان‌های در حال رشد باید ارائه کنند. کلاس‌ها یا گروه‌های بحثی که در آن والدین باتجربه، تجارب خود را با والدین بی تجربه به اشتراک می‌گذارند و والدین جوان‌تر توانایی پرسیدن سوال‌های خودشان در مورد نگرانی‌ها و مشکلاتشان را می‌یابند. حتی شاید سوالاتی از این قبیل که تا چه زمانی باید به بچه‌ها شیر داده شود و از چه زمانی آنها می‌توانند از غذاهای دیگر تغذیه شوند یا اینکه تا چه زمانی باید به بچه‌ها اجازه داد که در تخت خواب شما بخوابند.

راب باید روی توانایی‌های ارتباطی‌اش کار کند؛ ولی یک مذاکره کننده بسیار توانا که توانایی‌های ارتباط پر سیاست با دیگران را دارد، ممکن است همه مسائل سازمانی را به هم بزند و حتی برخی مشکلات جدید هم به وجود بیاورد. یک مشاور خوب نه تنها به راب کمک می‌کند که ضعف‌هایش را مدیریت کند، بلکه به او این توانایی را می‌دهد که برخی دیدگاه‌های خود را که در حرف‌های نیشدارش نهفته است، استخراج کند و آنها را به ایده‌هایی در مورد محصولات و خدمات جدید تبدیل کند.

کسی که در این میان واقعا به کمک نیاز دارد، اوان است تا بتواند با قدرت با راب برخورد کند و او را مجبور به پذیرفتن مشکلات مذاکره‌ای‌اش بکند؛ چرا که به نظر می‌رسد که اوان خودش ملایم‌تر از این است که با راب برخورد تندی بکند.

منبع: HBR