حفاظ انکار
‌میترا‌فری‌نژاد فتحی‌(دریا‌حقی)
محقق، نویسنده، مربی خودشناسی
Farinezhad_mitra@yahoo.com
حفاظ انکار، حفاظی ضروری جهت محافظت از ما در مقابل تندباد حوادث است. هنگامی که اتفاق ناگواری برای ما می‏افتد، ابتدا و قبل از هر چیزی این حفاظ فعال می‏شود. چراها، چگونه‏ها، نبایدها، تلاش‏ها برای تغییر واقعیت و... همگی افکار و واکنش‏هایی هستند که در حفاظ انکار تولید می‏شوند. اگر حفاظ انکار نباشد، در اثر نبود ظرفیت مواجهه با حوادث ناگوار، آسیب سنگین روانی، ذهنی و متعاقبا جسمی به ما وارد می‏شود. پس به نوعی می‏توانیم بگوییم یکی از نرم‏افزارهای سیستم دفاع روانی ما «حفاظ انکار» است. این حفاظ تا زمانی‌که ما برای مواجه شدن با واقعیت آماده ‏شویم پابرجا می‏ماند و وقتی که آماده شویم، با واقعیت مواجه شده، سپس این حفاظ در ما تا مناسبت بعدی غیر فعال می‏شود؛ از حالا به بعد تلاش‏های بیهوده، چرا گفتن‏ها، «نباید....» گفتن‏ها پایان می‏یابد و کم‏کم آرامشی حاصل از پذیرش واقعیت بر ما، حاکم می‏گردد.
در تمام مدتی که در انکار به سر می‏بریم، آهسته آهسته آماده می‏شویم تا واقعیت را ببینیم، با آن مواجه شویم و آن را بپذیریم. اگر از همان ابتدا بدون این حفاظ با واقعیت مواجه شویم اصلا مشخص نیست که چه آسیبی به ما وارد می‏شود. پس در وهله اول می‏بینیم که حفاظ انکار خوب و ضروری است. انکار، بخشی از روند اندوه است. اما قسمت بد ماجرا این است که برخی افراد ممکن است تا ماه‏ها یا سال‏ها در انکار بمانند، در این صورت مزیت انکار به ضرر تبدیل می‏شود. هر چه زودتر یاد بگیریم که دیدن واقعیت بخش مهمی از روند بهبودی از غم و قطع وابستگی است، احتمال اینکه زودتر مرحله انکار را بگذرانیم بیشتر می‏شود. مرحله انکار غالبا با «مقاومت» همراه است. مقاومت در برابر واقعیت و آنچه رخ داده است. در این مرحله، شخص انکار کننده از هر وسیله‏ای استفاده می‏کند تا با واقعیت روبه‌رو نشود. سوال‏های زیادی را که با «چرا» و «چگونه» شروع می‏شود می‏پرسد؛ یا دائما در حال پرسش و تلاش در رابطه با اینکه «چطور می‏شود وضعیت را به قبل برگرداند» است. وی دائما در صدد کنترل شرایط، افراد و حوادث مربوط به حادثه است؛ از خود غافل می‏شود و تمام تمرکز و توجه خود را معطوف به بیرون از خود می‏کند. زمانی‌که در انکار به‌سر می‏بریم مثل این است که در خواب فرو رفته باشیم، اما هر خوابی لاجرم روزی پایان می‏پذیرد و باید بیدار شویم. در این مرحله، شاید، افراد واقعیت را اعتراف کنند یا بگویند که واقعیت را پذیرفته‏اند، اما حقیقت این است که هنوز در انکار به‌سر می‏برند. چگونه بفهمیم که فرد در انکار است؟ با مشاهده نشانه‏ های انکار که پیش‏تر گفته شد.

چگونه از انکار بیرون آییم؟
حقیقت این است که انکار یکی از مراحل اندوه و همچنین یکی از مراحل مربوط به قطع وابستگی است و تا دوره خود را طی نکند فرد از انکار بیرون نمی‏آید. افراد بعد از گذراندن دوره انکار پس از حادثه تلخ یا شرایط ناخوشایند وارد مراحل دیگر می‏شوند.

مراحل اندوه
به گفته الیزابت کابلر راس، روانپزشک و یکی از مشاهیر بزرگ مرگ‏شناسی جهان، «فرآیند اندوه دارای پنج مرحله است: انکار، خشم، مذاکره، اندوه و در آخر، پذیرش ». از نظر ما هر کدام از این مراحل شامل زیر مجموعه‏هایی از احساسات نیز هستند و زمانی این مراحل یک به یک طی می‏شوند که احساسات زیر مجموعه‏ای آن‏ها کاملا طی شوند. ترتیب این مراحل ممکن است طبق ترتیب ذکر شده نباشد، اما انکار، قطعا اولین مرحله است. ممکن است پس از انکار اندوه را تجربه کنیم و سپس خشم را، ممکن است پس از یک‌بار گذر از انکار، به انکار دوم مبتلا شویم، حالت‏های متفاوتی می‏تواند داشته باشد. در هر صورت، بهتر است مقاومت را کنار گذاشته و خود را آزاد بگذاریم تا این مراحل را آزادانه طی کنیم، تا روند اندوه در ما تمام شود وگرنه این اندوه به «اندوه مزمن» تبدیل خواهد شد.

خشم
خشم در مراحل اندوه و قطع وابستگی غالبا با انتقام‏جویی، حس حقارت و سرزنش همراه است. پس از اینکه فرد دوره انکار را طی می‏کند، مانند فردی است که از خواب بیدار شده و چشمش به واقعیت باز شده باشد. خشم در این روند سه جهت دارد: ۱- خشم از دیگری (ناشی از انکار نقش خود و عدم مسوولیت‏پذیری، حس قربانی بودن، سرزنش دیگری و حس انتقام‏جویی. در این مرحله برخی از افراد حتی از خانواده خود، چه دخیل باشند و چه نباشند، نیز خشمگین می‏شوند) ۲- خشم از خدا (گفتن جملاتی نظیر: خدایا چرا اینطور شد؟ چرا من بدبختم؟ چرا همه اتفاقات برای من می‏افتد؟ تو اصلا حواست به من نیست و...) ۳- خشم از خود (حسرت بابت انتخاب‏ها و رفتارها و گفته‏های اشتباه از دیدگاه خود فرد، سرزنش خود، خودتنبیهی). در این مرحله افراد ممکن است به حسرت نسبت به انتخاب اشتباه یا نسبت به گذشته دچار شوند و نوع دیگری از «چرا»‌ها را با مفهوم حسرت خلق کنند. در نهایت آنچه فرد خشمگین باید بپذیرد این است که:

۱- سرزنش فایده‏ای ندارد.
2- خودتنبیهی را کنار بگذارد و با خود مهربان باشد.
۳- در این حادثه او قطعا و صرفا براساس میزان آگاهی و درک خود عمل کرده است و بهترین کاری را که می‏دانسته انجام داده است.
4- خدا به او قدرت تفکر و انتخاب داده است و بدین‏ترتیب قرار نبوده که مسوولیت انتخاب و تفکر فرد را برعهده بگیرد.
۵- نیاز به قربانی بودن را رها کند.
6- همه چیز در درستی خود است و به درستی پیش می‏رود و هیچ اشتباهی در روند کار نیست.
۷- مقاومت یا انکار در برابر خشم فقط روند بهبودی را کند می‏کند.
8- مسوولیت شخصی خود را در قبال انتخاب و رفتار خود بپذیرد. زمانی‌که فرد مسوولیت خود را می‏پذیرد ناگهان خشم رنگ می‏بازد و فرد تسلیم می‏شود.

انکار دوم یا مذاکره
یکی دیگر از مراحل اندوه یا قطع وابستگی، «انکار دوم» یا به گفته الیزابت کابلر راس، «مذاکره» است. در این مرحله غالبا فرد مرحله انکار اول و خشم را گذرانده است. حالا، پس از یک‌بار مواجه شدن با واقعیت و گذراندن خشم و رسیدن به آرامشی نسبی، با نوعی دیگر از انکار مواجه می‏شود. در این مرحله فرد دوباره تلاش می‏کند تا وضعیت را تغییر دهد و فکر می‏کند که می‏تواند با تغییر خود واقعیت را تغییر دهد و به گذشته برگرداند. یکی از رایج‏ترین جملات در این مرحله جملاتی هستند که با «اگر» شروع می‏شود؛ «اگر......... باشم، .......... می‏شود». آنچه که افراد در این مرحله باید بدانند: «گذشته، درگذشته است و بازگشت ندارد. تنها راه نجات، پذیرفتن این حادثه به همان شکل واقعی خود است. این اتفاق درست‏ترین حالت ممکن بود که باید پیش می‏آمد. آرام بگیر و واقعیت را بپذیر.» اما با این وجود افراد نباید خود را تحت فشار قرار دهند. بگذارید تا این مرحله نیز طی شود. ممکن است دوباره دچار خشم شوید، این‌بار خشم از اشتباهات و ناتوانی خود در تغییر واقعیت؛ هیچ ایرادی ندارد، خشم خود را ببینید و بپذیرید اما در آن نمانید، این نیز تمام خواهد شد.

اندوه
غم و اندوه یکی دیگر از طبیعی‏ترین احساسات آدمی است که در اثر «از دست دادن یا فقدان» به‌وجود می‏آید. اگر اندوهگین نشویم نمی‏توانیم بفهمیم که از چه چیزهایی خوشمان نمی‏آید، چه چیزهایی آزاردهنده هستند و به ما آسیب می‏زنند و به سرکوب اتوماتیک‏ دچار می‏شویم. زمانی که دچار غم می‏شویم باید اجازه دهیم که این احساس در ما باشد و از ما بگذرد. اگر در مقابل مرحله اندوه مقاومت کنیم و آن را به‌طور کامل طی نکنیم به اندوه مزمن، استرس مزمن، خشم مزمن، افسردگی، سرکوب، تنش‏های قلبی، دردهای عصبی و... دچار می‏شویم.

پذیرش
پذیرش آخرین مرحله اندوه و یکی از مراحل قطع وابستگی است. زمانی‌که تمام احساسات خود را به‌طور کامل طی کرده‏ایم و در نهایت به این حقیقت رسیده‏ایم که هیچ چاره‌ای نیست جز «پذیرش واقعیت». پذیرش به معنای دوست داشتن واقعیت نیست، پذیرش صرفا به معنای دیدن و قبول واقعیت موجود است. در این مرحله دیگر دست به تلاش بیهوده برای تغییر شرایط نمی‏زنیم، از خیال‌بافی دست برمی‏داریم، خشم را کنار می‏گذاریم و مسوولیت می‏پذیریم، انکار را رها می‏کنیم. پذیرش به معنی ناامیدی نیست، پذیرش فقط به معنی قبول واقعیت حال حاضر است. زمانی که واقعیت را می‏پذیریم انگار بندهایی از وجود ما رها می‏شوند، آزادتر و آرام‏تر می‏شویم، تسلط ما بر خود و بر امور بیشتر می‏شود، زندگی رنگ تازگی به خود می‏گیرد، مراقبت از خود معنی می‏یابد، اهداف پررنگ‏تر می‏شوند و به راه زندگی ادامه خواهیم داد. امید بر آن داریم تا با شناختن خود، پذیرفتن خود، آزاد گذاشتن خود در احساسات، به رسمیت شناختن درون خود با تمام نرم‏افزارهایش و اجازه «حضور و بودن» دادن به خود به مرحله بالاتری از سلامتی و کمال برسیم.

مژده به مخاطبان گرامی:
از تاریخ پنجم بهمن‌ماه به مدت ده جلسه در تهران کارگا‏ه‌های آموزشی زنان و مردان در رابطه با عنوان «زن، مرد، رابطه» برگزار خواهد شد، برای ثبت نام می‏توانید با تماس با نویسنده مقالات از طریق ایمیل ذکر شده اقدام نمایید: Farinezhad_mitra@yahoo.com