جوک؛ گونه‌ای از ادبیات هزل‌آمیز
هزل یک لحظه به راه آسودن است؛ گویی که بازی‌های زبانی و آلاف و الوفی که به کمک لطیفه‌سازان دیروزی و جوک‌نویسان امروزی می‌آیند یک بهانه‌اند. بهانه‌ای برای چند ثانیه استراحت کردن و فقط خندیدن، اما تفاوت میان لطیفه‌های سنتی و جوک‌های مدرن چیست؟ آیا لطیفه‌های دیروزی لطافت داشتند و جوک‌های امروزی به روی هر واقعیت اجتماعی و سیاسی‌ای تیغ می‌کشند؟ برای اینکه ببینیم آیا خون به جوش آمده هزاران ایرانی جوک‌نویس و جوک‌پخش‌کن در شبکه‌های اجتماعی همان خون طناز ایرانی‌های قرون و اعصار گذشته است یا نه، سراغ «دکتر محمد شادروی‌منش» عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی و نویسنده مقالاتی همچون «شیوه‌ها و شگردهای طنز و مطایبه»، «خنده، بنیاد طنز و کمدی» و «طنز و هزل تعلیمی مولانا» رفتیم. مشروح گفت‌وگوی ما با دکتر شادروی منش را در ادامه می‌خوانید.

گفته می‌شود که جوک‌های امروزی شباهتی به لطیفه‌های قدیمی ندارند و خالی از نکات لطیف هستند. آیا شما هم موافق این هستید که جوک‌های امروزی لطیفه نیستند؟ببینید حتی معنای کلمه لطیفه هم عمیق‌تر از معنای جوک است. لطیفه ضرورتا خنده‌دار نیست؛ بلکه در آن لطفی وجود دارد. در تعریف لطیفه گفته شده «آن‌که بدون چگونگی دریافته شود.» در واقع نوعی رابطه عموم و خصوص مطلق میان لطیفه و جوک وجود دارد؛ یعنی جوک‌ها معمولا لطیفه هستند، ولی لطیفه‌ها ضرورتا جوک نیستند. ضمن اینکه خنده‌دار بودن گاهی هدفمند است و گاهی هدفی به جز خندیدن را دنبال نمی‌کند. از نظر جوک گاهی خودِ خنداندن ارزش است، اما از نظر لطیفه خنداندن به تنهایی ارزش نیست.
چه چیزی فضای جوک‌های امروزی را از لطیفه‌های قدیمی متمایز کرده‌است؟
اصولا ساختن و منتشر کردن لطیفه و جوک موقعیتی برای تلطیف فضاهای خشن است. در زندگی شهری امروز ما که فشارهای روانی و اجتماعی مختلف به شکل‌های گوناگون به افراد وارد می‌شود، لطیفه این فرصت را برای ما فراهم می‌کند که از فضای جدی جامعه دور شویم و تنش‌های درونی خودمان را تخلیه کنیم. از قدیم هم همین طور بوده‌است، اما امروزه امکان انتشار لطیفه‌ها و جوک‌ها بیشتر شده‌است.
اگر زمانی تنها روزنامه‌خوان‌ها می‌توانستند از لطیفه‌ها و جوک‌های جدید باخبر باشند، امروز هر کس که یک تلفن همراه داشته باشد می‌تواند به سادگی و در حجم عظیمی جوک‌ها را ارسال و دریافت کند. منظور من این است که لطیفه‌ها همیشه وجود داشته‌اند، اما امروز سهولت دستیابی و گسترش اجتماعی جوک آن را در نظر ما چشمگیر کرده‌است. جامی در شعری به این مساله اشاره می‌کند که زندگی روزمره ما مثل راه دشواری است که آن را طی می‌کنیم.
در این راه دشوار گاهی خسته می‌شویم و استراحت می‌کنیم. این چند لحظه استراحت کردن از نظر او شوخی کردن و لطیفه گفتن است. می‌گوید: «جِد بُود پا به سفر فرسودن/ هزل یک لحظه به راه آسودن.» به اعتقاد من این سخن جامی با تحلیل‌های برخی روان‌شناسان مثل فروید قابل سنجش است.
فروید در کتابی با عنوان «لطیفه‌ها و رابطه آنها با ناخودآگاه» کارکرد لطیفه‌ها را مانند خواب و رویا، تشفی‌بخش بودن آنها می‌داند و می‌گوید لطیفه‌ها انسان را از تنش‌های روانی‌ای که به ناخودآگاه ضمیر او رانده شده رها می‌کنند؛ کارکردی شبیه سوپاپ اطمینان برای مخزن بخاری که در حال انفجار است.
آیا می‌توانید مضامین به کار رفته در لطیفه‌های ادبیات کلاسیک فارسی را دسته‌بندی کنید؟
اگر بخواهیم به آثار مطایبه‌آمیز گذشته نگاه کنیم، مضامین مختلفی را در آنها مشاهده می‌کنیم. برخی از آنها مشابهت بسیاری با جوک‌های امروزی دارند و شوخی‌هایی محض هستند و قصد آنها فقط خنداندن مخاطب است. بخش دیگری از این شوخی‌ها یا لطیفه‌ها را می‌توان در کتابی مانند «لطایف الطوائف» فخرالدین علی صفی دید که در آن تلاش شده‌است که بدون اینکه تعارضی با مسائل اخلاقی به وجود بیاید، مخاطب را بخنداند. اما بارزترین نمونه شوخی‌های صرف را می‌توان در آثار «بسحاق حلاج شیرازی» ـ‌که او را به اسم «بسحاق اطعمه» می‌شناسیم‌ـ دید.
اکثر سروده‌های او نقیضه‌هایی است که برای شعرهای مشهور پیش از خود ساخته‌است؛ برای مثال، بر بیش از 20 غزل حافظ نقیضه سروده‌است. او در «دیوان اطعمه» وزن و قافیه و گاهی عبارات شعری مشهور را اقتباس کرده و سپس در ستایش غذاها و خوراک‌های مختلف مضامینی ساخته‌است. او در مقدمه یکی از آثار خود به نام «سفره کنز الاشتها» می‌گوید از آنجا که در روزگار ما شوخی‌های سخیف بسیار شده من می‌خواهم با شوخی مباح به راه دیگری بروم و با مردم شوخی‌ای کنم که در حوزه اخلاق، هتّاک نباشد. به جز او می‌توان از دیوان مشابه دیگر؛ یعنی «دیوان البسه» نظام‌الدین محمود قاری نیز یاد کرد. البته هر دو این آثار علاوه‌بر جنبه‌های طنزآمیز، ارزش‌های اجتماعی دیگری دارند؛ چراکه به زندگی عامه مردم، پوشاک و خوراک آنها پرداخته‌اند؛ اما هدف اصلی آنها شوخی و خنداندن مردم بوده ‌است، اما گونه‌های دیگری از طنز و مطایبه وجود دارند که پدیدآورندگان آنها، آگاهانه به طرحشان پرداخته‌اند تا از آنها نتایج خاصی بگیرند. گاهی این نتایج صراحتا هم در پایان حکایتی که ذکر شده آمده‌است. نمونه این‌گونه شوخی‌ها را در آثار سنایی، عطار و بهتر از همه مولانا می‌توان دید. مولانا در طنزهای خود با استفاده از یک حکایت یا تعبیری خاص، زنگ بیدارباش را برای انسان‌های تمام اعصار به صدا در می‌آورد. بسیاری از آنها حکم «امثال سائر» را پیدا کرده‌اند: «در اگر نتوان نشست»؛ «خود پیداست از زانوی تو»؛ «گر تو بهتر می‌زنی بستان بزن!» گونه‌ای دیگر از لطیفه‌ها واجد ارزش‌های جامعه‌شناختی‌اند و ناظر به رابطه مردم با حکومت یا فرد با جامعه‌اند که بخشی از آنها را می‌توانید در آثار عبید زاکانی ببینید. برخی آثار طنزآمیز هم وجود دارند که لطیفه به معنای معمول آن نیستند و در بخشی از ادبیات ما منتشر شده‌اند؛ بهترین نمونه‌های آن را هم در غزلیات حافظ می‌توان دید.
با توجه به شناختی که شما نسبت به جوک‌های امروزی دارید، چه مضامینی در گذشته وجود داشته‌اند که امروز کمتر مد نظر قرار می‌گیرند؟
قبل از اینکه به این پرسش شما پاسخ دهم باید به این نکته اشاره کنم که ما نباید فراموش کنیم لطیفه‌های ما از صافی تاریخ عبور کرده‌اند که به دست ما رسیده‌اند؛ بنابراین ما می‌توانیم بگوییم هزاران مطایبه و شوخی دیگر در تاریخ فرهنگ ایران و زبان فارسی وجود داشته‌اند که شبیه همین جوک‌های امروزی بوده‌اند؛ اما چون ارزش اجتماعی و فرهنگی چندانی نداشته یا وابسته به یک مساله روز بوده‌اند، فراموش شده‌اند و به دست ما نرسیده‌اند. ممکن است جوک‌های امروزی هم 10 سال دیگر فراموش شوند. البته در روزگار ما جوک‌هایی وجود دارند که به لحاظ محتوایی با برخی لطیفه‌های ادبیات کلاسیک کشورمان برابری می‌کنند.
در پاسخ به پرسش شما باید بگویم که امروز مردم آگاهی‌های سیاسی و اجتماعی بیشتری پیدا کرده‌اند و مطالبات آنها نسبت به جامعه و حکومت متفاوت شده و همین منجر به تفاوت بعضی از لطیفه‌های امروزی با لطیفه‌های کلاسیک شده‌است. بهتر است بگوییم امروز چه مضامینی وجود دارد که در گذشته وجود نداشته است. ادوار مختلف البته مسائل ویژه خود را هم دارند.
برخی از جوک‌های امروزی بازی با کلمات هستند. این بازی‌های زبانی چه جایگاهی در لطیفه‌های ادبیات کلاسیک داشته‌اند؟
همین طور است، برخی لطیفه‌ها تنها شوخی محض هستند و بازی زبانی؛ برای مثال، در آنها از ایهام موجود در اسم افراد استفاده می‌شود. البته این نوع لطیفه‌ها هم در تحلیل‌های روان‌شناسانه به جای خود اهمیت دارند. گاهی اگر با اسم یک شخص بازی زبانی صورت می‌گیرد، هدف اعتراض به اوست. گاهی این لطیفه‌ها را طبقات محکوم می‌سازند برای اینکه به طبقه حاکم انتقاد کنند. من فکر می‌کنم درست است که لطیفه‌هایی هم تنها با هدف خنداندن ساخته می‌شوند، اما لطیفه‌هایی که به نوعی تابوهای جامعه را می‌شکنند نمود بیشتری پیدا می‌کنند. در زمینه بازی‌های زبانی این نکته را هم بگوییم که چندمعنایی‌ها یا ایهام‌ها و جناس‌ها از جمله امکاناتی است که زبان فارسی در اختیار لطیفه‌ها و مطایبه‌ها قرار داده‌است. البته انواع دیگری از بازی با کلمات نیز وجود دارند که از آنها استفاده می‌شود. در ادبیات ما نیز طبیعی است که از این قابلیت بهره برده باشند و اتفاقا بسیار زیاد نیز استفاده شده است. وقتی ما لطیفه‌های ادبی را با جوک‌های امروز مقایسه می‌کنیم، در حقیقت از جهتی به راه خطا می‌رویم؛ زیرا آنچه به جا مانده است، همه داشته‌ها نیست؛ بلکه زبده آنهاست. بی‌ارزش‌هایش نمانده است؛ بنابراین اکنون نیز باید زبده آثار امروز را با آنها بسنجیم. البته ممکن است امروز جوک‌هایی که اساس آنها فقط بازی زبانی است در کنار جوک‌هایی که متضمن انتقاد سیاسی و اجتماعی نیز هستند چندان به چشم نیایند یا به سرعت فراموش شوند.
امکانات زبان فارسی در مقایسه با سایر زبان‌ها برای ساخت جوک‌هایی که اساس آنها بازی زبانی است چگونه است؟
یادتان باشد که ساختن جوک در هر زبانی ممکن است، اما در جایی که بازی‌های زبانی و چندمعنایی‌ها برای ساختن لطیفه به افراد کمک می‌کنند زبان فارسی امکانات قابل توجهی دارد. زبان فارسی محمل اندیشه ایرانیان بوده و کفه این زبان عموما به سمت شعر سنگینی می‌کرده‌است، به‌گونه‌ای که حتی فیلسوفان ما هم شعر گفته‌اند و آثار فلسفی یا شبه‌فلسفی خود را در قالب شعر آورده‌اند. این افراد نیازمند بوده‌اند که به تناسب وزن شعر از مترادف‌های متعدد استفاده کنند؛ گاهی نیز از ویژگی ترکیب‌پذیری زبان فارسی استفاده کرده و لغات تازه‌ای متناسب با نیازهای خود ایجاد کرده‌اند. این لغات تازه به‌تدریج امکانات بلاغی زبان را برای شوخی‌های زبانی بسیار گسترده کردند؛ بنابراین من معتقدم زبان فارسی از این جهت غنای بسیاری دارد. اگر بخواهیم سندی ارائه کنیم در اثبات اینکه طنز و لطیفه در بین ملت ما در طول تاریخ اجتماعی این کشور اهمیت دارد، خوب است به کتابی مثل «امثال و حکم» دهخدا توجه کنیم. حجم عظیمی از امثال آمده در این کتابِ چهارجلدی معانی طنزآمیز دارند و این نشان می‌دهد که طنز و لطیفه‌ در فرهنگ عامه مردم این سرزمین چه جایگاه ممتازی داشته‌است. بخشی از این طنزها هم در جنبه‌های زبانی شکل گرفته‌اند.
آیا جوک‌های امروزی هم این قابلیت را دارند که جزو ادبیات ما به حساب بیایند؟
به نظر من بله؛ معتقدم که باید این جوک‌ها را گردآوری کنیم و آنهایی را که به سطح طنز نزدیک شده‌اند بررسی کنیم. همان‎‌طور که گفتیم همه این جوک‌ها طنز و واجد ارزش‌های فرهنگی ویژه نیستند و برای اینکه طنز به حساب بیایند، باید معنای انتقادی داشته باشند، آن هم نه در جهت تخریب، بلکه با هدف اصلاح. مرحوم یحیی آرین‌پور در کتاب «از صبا تا نیما» می‌گوید که در مقام تشبیه، طنز را می‌توان به چاقوی جراحی تشبیه کرد، نه کارد سلاخی. طنز با این هدف برش را ایجاد می‌کند که عفونت‌ها را بیرون بکشد و زخم را التیام بخشد. این جوک‌ها خواه ناخواه بخشی از ادبیات امروز (دست‌کم ادبیات شفاهی) هستند؛ اما اینکه بخشی از ادبیات فردا هم باشند، تاریخ قضاوت خواهد کرد.
با این حساب باید جوک‌های غیرانتقادی را دور بریزیم؟
این‌طور نیست؛ به نظر من نهادهایی مردمی که فعالیت فرهنگی می‌کنند باید همه این لطیفه‌ها یا به تعبیر شما جوک‌ها را جمع‌آوری کنند. این لطیفه‌ها بخشی از حیات اجتماعی مردم این سرزمین است و علاوه‌بر اینکه باید به لحاظ جامعه‌شناسی بررسی شوند، لازم است ثبت شوند تا در تحلیل‌های آینده درباره تاریخ این دوره از آنها استفاده شود. البته بخشی از آنها را هم تاریخ به کنار خواهد راند؛ زمانه زرگر و نقّاد هوشیاری است.