شبهجزیره اسرارآمیز (قسمت بیست و چهارم)
ترجمه: محمدحسین باقی
پایتخت کرهشمالی یکی از ناشناختهترین مکانها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کرهشمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارشها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کرهشمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر میشود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس میسازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان دادهمیشود (یا اصلا نشان داده نمیشود).
ترجمه: محمدحسین باقی
پایتخت کرهشمالی یکی از ناشناختهترین مکانها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کرهشمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارشها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کرهشمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر میشود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس میسازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان دادهمیشود (یا اصلا نشان داده نمیشود). به همین ترتیب، در درون کشور، پیونگ یانگ از سوی رسانههای دولتی بهعنوان پایتخت انقلاب نشان داده میشود؛ بنابراین، بسیاری از ساکنان این کشور تصور اندکی از واقعیت هستی و زندگی روزانه در پایتخت دارند. در این سلسله مقالات که ترجمهای است از کتاب «کره شمالی: دولت پارانویا» به قلم پاول فرنچ تمام زوایای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و ایدئولوژیک کرهشمالی بررسی شده است. شاید اطلاعات ارائه شده در این بخش، کمتر به چشم خوانندگان فارسی زبان آمدهباشد. این سلسله مقالات که ترجمه فصلهایی از کتاب مذکور است میتواند اطلاعاتی غنی از هر آنچه در کرهشمالی میگذرد به خواننده ارائه دهد.
دهههای آغازین شکلگیری کره شمالی شاهد رشد کیش شخصیت کیم ایلسونگ بود: ابتدا برای تضمین قدرت، سپس برای برانگیختن مردم و در نهایت برای تسلط بر کشور. این کیش سپس به شکل موثری در جوچه تقدیس شد. هماکنون این کیش به بخشی جداییناپذیر از جامعه کره شمالی تبدیل شده که پایان آن بهگونهای که خروشچف با استالین، یا دنگ با مائو انجام داد غیرممکن است؛ وقوع چنین امری به سرعت میتواند کل کشور را با فروپاشی و بقای رژیم را با خطر مواجه سازد. در حالی که خروشچف توانست استالین زدایی کند و چین توانست در تصمیمات مائو تجدیدنظر کند (فرمول ۷۰ درصد خوب، ۳۰ درصد بد) اما مقیاس و ماهیت کیش شخصیت در کره شمالی، با تفکر سفت و سخت جوچهای، چنین مسیری را بسیار دشوار میسازد. در بسیاری جهات، کره شمالی تاسیس، توسعه، سیاستها، اصلاح اقتصادی، سبک مذاکراتی، روابط خارجی و جامعه اشمخلوق کیم ایلسونگ و کیم جونگایل است. کیش شخصیت لنین، استالین و مائو آن چنان قدرتمند بود که آنها فراسوی مرزهای ملی خود رفته و الهام بخش میلیونها نفر بودند؛ کیش شخصیت در مقیاس جهانی برای سایر رهبران سوسیالیستی مانند فیدل کاسترو و چهگوارا اندک بود. سایر کیشها در جهان سوسیالیستی بیشتر در حد «ملی» مانده: «استالین کوچک» تیتو، چائوشسکو و انورخوجه. با این حال، کیش شخصیت «کیمها»، با اندک پیروانی در خارج، عمدتا در سطح ملی و داخلی باقی مانده، با وجود این واقعیت که به مراتب قویتر از هر کیش قبلی دیگری است.
جایگاه کیش کیم ایلسونگ زمانی شکل گرفت که او هنوز یک رهبر چریکی در جنگ علیه قدرت استعماری ژاپن و در طی جنگ کره و فرمانده نیروهای شمال بود. کیم آشکارا از دوران فعالیت خود در اتحاد شوروی استالین (و از سنتهای استبدادی در چین و کره باستان) آموخته بود که چگونه قدرت کیش شخصیت میتواند برای بسیج تودهها مورد استفاده قرار گیرد. در واقع، اتحاد جماهیر شوروی هم با انتخاب او بهعنوان رهبر مورد نظر خود در کره شمالی، سهم خود را در بهوجود آمدن افسانهها و اسطورهها پیرامون کیم ایفا کردند. در حالی که استالین در همراستایی با میراث لنین در جایگاه دوم اهمیت قرار داشت، اما مائو (زیرا او هیچ سَلَفی بهعنوان رهبر انقلاب چین نداشت) شاید الگوی قابلتقلید بهتری برای کره شمالی بود. همچون مائو، پیروزی نظامی آشکار کیم و نقش او بهعنوان سازماندهنده مبارزه ضداستعماری و رهبر چریکی به ایجاد میراث اسطورهای «جنگ مردم» به رهبری یک چهره بسیار قهرمان کمک کرد.
کیش کیم ایلسونگ آنقدر کامل شد که همه رهبران انقلابی و رهبران چریکی دیگر و مردان و زنان دیگری که حزب کارگران کره را تشکیل دادند در تاریخ رسمی کره شمالی در بهترین حالت حاشیهنشین یا در بدترین حالت تسویه و اعدام شدند. کیم در تاریخ رسمی کره شمالی پیش از آزادی این کشور و در طی مبارزات چریکی بهعنوان «تنها چهره» جایگاه خود را حفظ کرد. هیچ همسنگ رسمیای برای تروتسکی یا بوخارین در اتحاد جماهیر شوروی یا لین بیائو در چین، وجود ندارد، هیچ کدام از این همکاران سابق و نزدیک حاضر نشدند آن نیروهای ارتجاعی پنهانی راکه کیم آنها را شکست داد نشان دهند. بسیاری دیگر از کیشها به این چهرهها نیاز داشتند: برای مثال، انور خوجه شخصی مانند محمد شهو را داشت. در همان حال، در اسناد رسمی کره شمالی هیچ کس باقی نماند که در تاریخ بهعنوان متحد وفادار کیم شناخته شود؛ همان طور که چوئن لای برای مائو و «چه» برای فیدل بود. حتی هیچ چهره دون رتبهتری مانند کسانی که موفق شدند در اتحاد شوروی از تسویهها جان به در برند همچون «لازار کاگانوویچ» [در کره شمالی] وجود ندارد. در کره شمالی به هیچ کس غیر از کیم ایلسونگ اجازه داده نمیشود که از هر چیزی کسب اعتبار کند. وقتی مخالفانیا رقبایکیم در سال اولیه تشکیل کره شمالی تسویه شدند، بر خلاف شوروی یا کشورهای اروپای شرقی، دادگاههای نمایشی آنها عمومی نبود؛ چراکه میتوانست تاثیری منفی بر افکار عمومی در کره جنوبی داشته باشد. از این رو، کیش شخصیت کیم ایلسونگ کامل است؛ کیم جونگایل و کیم جونگاون هم مجبور به زندگی در این چارچوب شدهاند.
ارسال نظر