درست وسط "برباد رفته" خوابش برد!

دایی اصغر، خواهر ندارد اما دایی است دیگر! اگر دل و دماغ داشته باشد حسابی همه را سر کیف می آورد! یک روز که آمده بود باغ، دور از چشم حاج خانم دست به جیب شد و عین مرحوم کلارک گیبل پیپش را روشن کرد. البته دایی اصغر هم کم از گیبل نداشت با اون سبیل نازک سفیدش، فیلم هم زیاد دیده بود، می گفت اون روزها سینما زیاد می رفتیم، گاهی یک بلیت و دو فیلم بود. همه فیلم فارسی ها را دیده بود، وسترن اسپاگتی هم الی ماشالله، می گفت: سنه چهل و یک یا چهل و دو توی همین سینما ایران فیلم بن هور را هم دیدم. از همه سینماهای اصفهان خاطره داشت، پرسیدم تئاتر چی دایی؟

یک پک محکم به پیپ زد و گفت: اصفهان بود و تئاتر، اصفهان بود و سینما، حالا نگو کی بگو. سال ۴۰ خورشیدی پسرعموی مرحوم ارحام صدر، سینما ایران را می سازد و می شود محلی برای فیلم و تاتر، دایی اصغر که پیشتر سینما نقش جهان می رفته، پاتوقش بعد دبیرستان می شود سینما ایران. یک ریال تخمه سیاه، کیف توی خورجین دوچرخه، بلیت هم دو ریال، از دم دبیرستان سعدی رکاب می‌زده به عشق آخرین فیلم روی پرده، تازه تئاترهای مرحوم ارحام صدر جای خودش؛ اگر خان بابا مجوز می داد و اجازه ؛ یعنی خودش را دور از چشم مادربزرگ باید می بردیم. دایی اصغر اسم تک تک سینماها را یادش بود، همایون،حافظ، نقش جهان و.... از همه هفده سینمای اصفهان امروز فقط ۶ سینما باقی مانده، فلسطین بازسازی شده، ساحل به گفته مدیر کل ارشاد قراراست بازسازی شود، و بقیه هم تا روزگار چه بخواهد!

قصه تخریب نصفه نیمه سینما ایران را که دایی اصغر شنید، دستی به سبیل گیبلی اش کشید و گفت: من هم خونه تلویزیون دارم اما سینما یک چیز دیگس،خراب کنن که چی بشه، مگه میشه؟» ظاهرا اشاره او به عدم امکان تغییر کاربری سینماها بود که اداره کل ارشاد خود را موظف به حفظ آن می داند. حوزه هنری سه سال است که دستور از مقام معظم رهبری دارد تا سینماهای زیر نظر بنیاد شهید، مستضعفان و ستاد اجرایی فرمان امام(ره) را در اختیار بگیرد اما هنوز موفق نشده هر۶ تا را در اختیار داشته باشد. برای دایی اصغر گفتم صندلی‌ها سالن را کندند و ریختند آن وسط، اگر حکم توقف از طرف دادستان نرسیده بود، خرابش می‌کردند و حالا مثل زمین کناری اش یک چاله هولناک داشت. قصه سینماها به همین جا ختم نمی شود، جمعیت چهارصد هزارنفری اصفهان، حالا از دو میلیون هم فراتر رفته، فیلم هم زیاد ساخته می شود و دانشجوی تئاتر و هنرهای نمایشی کم ندارد. اگر روزی توجیه این بود که گیشه فروش ندارد، امروز خوب می فروشد و دیگر مثل روزگار دایی اصغر لازم نیست دو فیلم با یک بلیت باشد.

تازه فقط سینما که نیست، به هوای فیلم دیدن، پدر و مادر دست بچه ها را می گیرند، می آورند چهارباغ که قرار است پیاده رو هم بشود، ممکن است از این همه مغازه و پاساژ خریدی کنند، در غذاخوری و رستوران هایش شامی یا ناهاری بخورند. این همه جوان علاقه مند به هنر هفتم، فقط سینما که نمی روند، کافه هم می روند، کتاب می خرند، دوست و آشنایانشان هم که می آیند می توانند در کنار تماشای فیلم روز بر پرده، سری به موزه ها و ابنیه تاریخی بزنند و اقتصاد هنر را به بازار خوراک و پوشاک و به صنعت و تولید کارگاه و کارخانه بچسبانند. با تورق مجلات فیلم، آمار فروش فیلم های هالیوود و بالیوود را روی پرده سینماها خواهید خواند، این یعنی سینما از نظر تجاری هم قدرت بالایی دارد، کسی آن را تعطیل نمی کند تا به جایش برج و پاساژ بسازد. هرجا توسعه پیدا کرده، مکان و کاربری هر چیزی را هم مشخص کرده، اینجا هم همین طور! کاربری فرهنگی چون و چرا ندارد آن هم وقتی تقاضای جامعه برای آن هر روز بیشتر می شود. همیشه البته بخشی از تولیدات سینمایی مخاطب خاص دارد، آنها هم جایی برای نمایش می خواهند، و این همان کاری است حوزه هنری می گوید به دنبال آن است.

بالاخره نباید از خاطر برد، شهری که می خواهد خلاق باشد و جامعه آن از نظر فرهنگی توسعه پیدا کند نیاز به هنر در صورت های مختلف دارد، هنر نمایش هم از آن جمله است، روزی در این شهر مرحوم ارحام صدر برای هفته ها نمایشی را بر صحنه می برد که بسیاری برای دیدنش از شهرهای دیگر مثل فامیل های همین دایی اصغر، لذت سیاحت کردن را می آزمودند. دایی اصغر خاطرش می آید که بچه های عمه بزرگ که تهران بودند، عیدها مهمان بودند منزل خان بابا و رضا موتوری را همین جا با هم برای پنجمین بار دیده بودند. البته فقط خبر تخریب و تغییر کاربری نیست، قراراست در شرق اصفهان یک پردیس سینمایی ساخته شود یا سیتی سنتر وقتی تکمیل بشود، چندین سینما داشته باشد، این ها همان بذرهای امیدی هستند دایی اصغر به آن ها دل بسته تا باز هم با هم برویم یک فیلم جذاب ببینیم. یادم نرود! دیشب بر باد رفته را برای چندمین بار همراه دایی اصغر دیدیم، پیرمرد وسط فیلم خوابش برد و من غرق تعجب خیره بودم به خرو پف دایی اصغر و تکان خوردن پره های سبیلی که رویش هیچ کسی نقاره نزد. با خودم گفتم اگر گیبل هفتاد را رد می کرد حتما این شکلی می شد.