مهدی قانونی- همه مسیرها به یک مقصد نمی رسند. راه های موازی هم که بارها و بارها شنیده ایم به هم نمی رسند. خطوط موازی اما در هزاره سوم راهشان را کج کرده اند و باز به مسیری مشخص نرسیده اند. ماجرای مارکتینگ در ایران به ویژه در ورزش به اندازه کافی پیچیده است و قواعد خاص خود را می طلبد و شاید نسخه هایی که در کتب دانشگاهی برای آن می پیچند، به کار مدیران و تصمیم گیرندگان نمی‌آید. چرا که قواعد حاکم بر اقتصاد ایران و بوروکراسی های اداری ایران در این قاعده ها تعریف و بازتعریف نمی شوند. نگرش علمی محور و تئوریک در سازمان ها به دلیل بروز همین قواعد نانوشته محکوم به شکست است و در کمتر سازمانی می شود ایده های تئوریک را به عمل نزدیک کرد و به همین دلیل گاه برخی از برنامه های مبتنی بر تئوری در کنج قفسه های نهادها باقی می ماند و البته در برخی از سازمان ها در جایگاه برنامه بالادستی به دلیل کارا نبودن، مشکلاتی را برای آن سازمان به وجود می‌آورد.

جبران خلیل جبران در کتاب ماندگار پیامبرش به نکته ای در این باب اشاره زیرکانه ای می کند که مردم از وضع قوانین شاد و مسرور می شوند و همان ها از شکستن قوانین خود نوشته، لذتی بیشتر می برند. مارکتینگ درایران و به ویژه در ورزش نیز با حکم این تئوری های کتاب نوشته محکوم به شکست است؛ چرا که نه حق کپی رایتی وجود دارد، نه حق پخشی و نه برنامه ریزی منسجمی برای دیده شدن دیگر ورزش ها در رسانه های گروهی. اختلاف ها و تفاوت ها در بین حتی تیم های فوتبال لیگ برتری که بعضا در جایگاه های مناسبی در لیگ برتر، جام حذفی فوتبال و حتی در لیگ قهرمانان آسیا قرار دارند، با تیم های سرخابی پایتخت به قدری زیاد است که نمی توان با قاعده های علمی آن را سنجید. همیشه با صحبت‌هایی نظیر اینکه استقلال و پرسپولیس تیم های پرطرفدار ایران هستند و هواداران بی شماری در جای جای کشور دارند، پخش بازی های این تیم ها را حتی در پایین ترین سطح از حساسیت در کنداکتور برنامه های تلویزیونی جای داده اند در حالی که مردم از تماشای دیدارهای حساس و جذاب دیگر تیم های لیگ برتری محروم خواهند بود.

بدون تردید اگر به عنوان مثال شبکه سوم سیما، دیدار تیم های ذوب آهن و سپاهان با حریفان را هر هفته به جای تیم های سرخابی پایتخت روی آنتن می برد، آن هنگام به خودی خود جایگاه هواداران و وضعیت این تیم ها در بین افکار عمومی تغییر می‌کرد. پس هنگامی که وضعیت در فوتبال که گل سرسبد ورزش هاست، شرایط نامتوازنی را در مقابل خود دارد، دیگر جایگاه دیگر رشته های ورزشی در دیده شدن و برنامه ریزی برای جذب اسپانسرها و بازاریابی کاملا مشخص و مشهود خواهد بود. نبود شبکه های مستقل خصوصی و ارتباط ها و سازوکارهای مناسب برای تعامل با شبکه های بین المللی ورزشی و مواردی از این قبیل شرایط ویژه ای را برای مواجهه دیگر رشته ها با این مقوله فراهم آورده است. این ها تنها گوشه کوچکی از آن چیزی است که نشان می دهد ورزش در ایران به ویژه در رشته های غیرفوتبالی، نه اینکه شرایط دریافت اسپانسرها را نداشته باشند، بلکه با قاعده های کتاب نوشته و علمی، نمی تواند رابطه منطقی بیابد و ورزش را با این تعریف به عنوان یک مقوله صرفا هزینه ای بازتعریف می کند تا از این رهگذر نتوان قاعده ای را برای آن ترسیم کرد.