مطالب‌زیر از جمله‌مضامین‌خاطرات‌هستند: قبولی‌در دانشگاه‌، خدمت‌در کردستان‌، تسلیم‌شدن‌عراقی‌ها در خرمشهر، اهمیت‌دادن‌به‌نظم‌و تمیزی‌، قطع‌شدن‌دست‌و خاطراتی‌از بیمارستان‌از زبان‌مجروحان‌دیگر، عملیات‌خیبر، عملیات‌فاو، اهمیت‌دادن‌و عشق‌به‌غواص‌ها، اهمیت‌دادن‌به‌فرماندهان‌خود، عقد توسط حضرت‌امام‌(ره‌)، اهمیت‌دادن‌به‌بسیجیان‌، حج‌و قبرستان‌بقیع‌، اهمیت‌دادن‌و رسیدگی‌به‌نیروهای‌مستقر در خط، بمباران‌شهرک‌محل‌استقرار لشکر و دور کردن‌جعبه‌های‌مهمات‌از مسیر آتش‌، بمباران‌شیمیایی‌، اهمیت‌دادن‌به‌نظرات‌فرماندهان رده‌های‌پایینتر در عملیات‌، تولد فرزند، روزهای‌قبل‌از شهادت‌، نحوه‌شهادت‌، و...

مولف این کتاب فاطمه غفاری است

هزار قله عشق (خاطراتی از سردار سرلشگر شهید حاج حسین خرازی)

چکیده: خاطرات‌، نشان‌دهنده‌ویژگی‌های‌اخلاقی‌، رفتاری‌و روش‌فرماندهی حاج‌حسین‌خرازی‌فرمانده‌لشکر چهارده‌امام‌حسین‌(علیه السلام) است‌. نویسنده‌در کتاب‌از شجاعت‌، ایمان‌و اعتقادات‌قلبی‌و وابستگی‌او به اولیاء اطهار (علیه السلام) سخن‌گفته‌است‌; از جمله‌اینکه‌:شهید خرازی‌در طلائیه‌زیر آتش‌سنگین‌دشمن‌، در میان‌بسیجیان‌و جلوتر از همه‌می‌جنگید. جبهه‌را قطعه‌ای‌از بهشت‌می‌دانست‌و حضور در آن‌را، حضور در محضر خدا. او می‌گفت‌: که‌نمی‌توانم‌بدون‌وضو در جبهه‌راه‌بروم‌; اگر وضو نداشته‌باشم‌احساس‌ناراحتی‌می‌کنم‌. شهید حاج‌حسین‌دائم‌البکاء بود و از روزی‌که‌عملیات‌کربلای‌چهار شروع‌شد، حالت‌استغاثه‌در او بیشتر شده‌بود. او به‌دنبال‌گم‌شده‌ای‌می‌گشت‌. روزی، صحبت‌به‌حضرت‌امام‌حسین‌(علیه السلام)، به‌شهادت‌و عشق‌به‌آن‌کشیده‌شد و او گفت‌که‌من‌در این‌عملیات‌شهید می‌شوم‌و .... نویسنده‌در پایان‌، نحوه‌شهادت‌و مراسم‌تشییع‌جنازه‌این‌شهید بزرگوار را شرح‌داده‌است‌.

مولف این کتاب هم  علی بنی لوحی است.

عقیق (خاطراتی از سردار سرلشگر شهید حاج حسین خرازی)

چکیده: کتاب‌عقیق، شرح‌زندگی‌سراسر حماسه‌و ایثار سردار رشید سپاه‌، شهید حاج‌حسین‌خرازی‌است‌که‌بر اساس‌اظهارات‌همسنگران‌او و سخنرانی‌های‌شهید تدوین‌شده‌است‌.  نویسنده‌کتاب‌جهت‌شناختن‌شخصیت‌شهید عازم‌پایگاه‌شهید ردانی‌پور در اهواز می‌شود و در آنجا با علاقه‌و عشق‌رزمندگان‌نسبت‌به‌شهید روبه‌رو می‌گردد. وی‌به‌جمع‌آوری‌مطالب‌و واقعیت‌های‌موجود می‌پردازد. همسنگران‌و همرزمان‌شهید از فعالیت‌های‌وی‌مانند: برنامه‌ریزی‌و طراحی‌نقشه‌های‌عملیاتی‌، بر عهده‌گرفتن‌فرماندهی‌این‌عملیات‌ها و عملیاتهایی‌که‌شهید در آن‌شرکت‌داشته‌(از جمله‌، عملیات‌طریق‌القدس‌، بیت‌المقدس‌، فتح‌المبین‌، محرم‌و والفجر مقدماتی‌) سخن‌می‌گویند. یاران‌شهید از روحیه‌و برخوردهای‌اسلامی‌او بسیار سخن گفته‌اند.

نصرت الله محمودزاده نویسنده کتاب عقیق است.

 خورشید شلمچه (خاطراتی از علمدار جبهه ها حاج حسین خرازی)

چکیده: شهید حاج‌حسین‌خرازی‌، فرمانده‌لشکر چهارده‌امام‌حسین‌(علیه السلام)، در سال‌۱۳۳۶ متولد شد و در سال‌۱۳۶۵ در عملیات‌کربلای‌پنج‌در شلمچه‌به‌شهادت‌رسید. این‌کتاب‌شامل‌۵۵ خاطره‌درباره‌او است‌. از جمله‌موضوع‌خاطرات‌می‌توان‌به‌موارد زیر اشاره‌کرد: توکل‌بر قرآن‌در عملیات‌پاکسازی‌سنندج‌، شهیدان‌خاکریز سوم‌در عملیات‌فرمانده‌کل‌قوا، نبرد در شمال‌کرخه‌، اولین‌خاکریز چزابه‌، علاقه‌وی‌به‌احمد فروغی‌و شهادت‌احمد، حماسه‌گردان‌امیرالمومنین‌(علیه السلام)، خاطره‌شهدای‌مدرسه‌سوسنگرد، صداقت‌و اخلاص‌، شناسایی‌تپه‌های‌بلتا با شهید مهدی‌زین‌الدین‌، دعای‌کمیل‌در تنگه‌صعده‌، گردان‌هشتم‌عین‌خوش‌و خاطراتی‌از سایر سرداران‌و شهیدان‌با شهید خرازی‌. بیانات‌حضرت‌آیت‌ا خامنه‌ای‌درباره‌شهادت‌وی‌، عکسهایی‌از شهید همراه‌سایر سرداران‌سپاه‌و رزمندگان‌و نیز عکسهای‌تشییع‌جنازه‌شهید در کتاب‌به‌چاپ‌رسیده‌است‌.

علی بنی لوحی همچنین مولف کتاب است.

طنین همت ( زندگانی سردار شهید محمدابراهیم همت)

این کتاب به بیان زندگی نامه‌ی شهید "محمد ابراهیم همت" و فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی او اختصاص دارد. در بخش دیگری از کتاب گفته‌های همرزمان و دوستان شهید درباره‌ی وی به طبع رسیده است و توسط ابراهیم رستمی نوشته شده است.

خورشید خیبر  ( خاطراتی از زندگی سردار شهید محمدابراهیم همت)

 شهید "محمدابراهیم همت" در ۱۲ فروردین ۱۳۳۴ در شهررضا" به دنیا آمد. پس از پیروزی انقلاب، "کمیته‌ی انقلاب اسلامی" و هسته‌ی اولیه‌ی "سپاه" شهر را تشکیل داد و پس از شروع جنگ به صحنه‌ی کارزار وارد شد و طی سالیان حضور در جبهه‌های نبرد، خدمات شایان توجهی از خویش برجای گذاشت و افتخارها آفرید. وی سرانجام در عملیات خیبر، در جزیره‌ی مجنون و در ۱۷ اسفند ۱۳۶۲، با ترکشی که بر پیکرش نشست شهد شهادت نوشید. کتاب حاضر مجموعه‌ای است از خاطرات وی که در بخش‌های به روایت دیگران، به روایت همسر، و زندگی‌نامه تنظیم شده است.

در ادامه بخشی از کتاب یادگاران را می خوانید

بچه‌های جنگ از احمد کاظمی زیاد دیده شنیده‌اند. او یکی از فرماندهان بزرگ جنگ بود. همیشه در خطرناک‌ترین موقعیت‌ها حاضر بود. گاهی حتی‌جلوتر از نیرو هایش. کارهای ماندگار و چشم‌گیر این مرد شکست ناپذیر، از فرماندهی جبهه فیاضیه تا نیروی زمینی سپاه ، آن‌قدر زیاد است که شرحشان می‌شود،مثنوی هفتاد من کاغذ. ارادت‌ها و توسل‌های شهید به ائمه اطهار به‌خصوص حضرت فاطمه زهرا «سلام الله علیها» که درپیروزی عملیات ها خود را نشان می‌داد و خیلی از این روایت‌ها بعد از شهادتشان واگویه شد. نمونه ای از این ارادت ها را با هم از نظر می گذرانیم.«در عملیات بیت المقدس بدجوری مجروح شد. ترکش خورده بود به سرش. با اصرار بردیمش اورژانس. می‌گفت کسی نفهمه زخمی شدم، همینجا  مداوایم کنید. دکتر آمد و گفت: «زخمش عمیقه، باید بخیه بشه.» بستریش کردند از بس خونریزی داشت بیهوش شد. یک مدت گذشت یک دفعه از جا پرید . گفت : پاشو بریم خط. قسمش دادم.گفتم: آخه تو که بیهوش بودی چی شد یهو از جا پریدی؟ گفت:« بهت میگم به شرطی که تا وقتی زنده ام به کسی چیزی نگی. وقتی توی اتاق خوابیده بودم دیدم خانم فاطمه زهرا «سلام الله» آمدند داخل. فرمودند : چیه چراخوابیدی؟ عرض کردم سرم مجروح شده نمی تونم ادامه بدم. حضرت دستی به سرم کشیدند و فرمودند:« بلند شو. بلند شو… چیزی نیست. بلند شو برو به کارهایت برس. به خاطر همین است که هر جا حاج احمد کاظمی می‌رفت حسینیه حضرت زهرا(س) ساخته است.»کسی نمی‌توانست راحت به احمد فرمان بدهد. فرماند هان سپاه آبادان از او  گله داشتند. می‌گفتند چرا مثل دیگران، راحت هر دستوری بدهند نمی‌پذیرد. می‌خواهد اول قانع شود بعد بپذیرد. به دشمن هم مسلط بود. بچه‌های سپاه آبادان، یک محور نه‌چندان مهم عملیاتی را سپردند به نجف‌آبادی‌ها. احمد زیر بار نرفت. گفت «محور فیاضیه را بدهید ما، تا نفس دشمن‌رو بگیریم»