واقعیت این است که اقتصاد نفتی و تکیه بر صادرات مواد اولیه معدنی و پتروشیمی سبب شده تا صنایع تکمیلی نتوانند در جایگاه واقعی خود قرار بگیرند در حالی که سود آوری، افزایش تولید ناخالص داخلی و اشتغال‌زایی در صنایع تکمیلی ‌از اهمیت بالایی برخوردار است.

در سه دهه اخیر به دلیل گسترش نوع و تقاضای محصولات پتروشیمی، کشورهای آمریکای شمالی، اتحادیه اروپا و جنوب شرقی آسیا در صدد انتقال واحدهای بالادست پتروشیمی به کشورهای در حال توسعه به‌ویژه خاورمیانه برآمدند، زیرا این واحدها با وجود آلودگی و سرمایه‌بری بالا عموما ارزش افزوده کمتری دارند و ارزش افزوده بیشتر در واحدهایی نهفته است که به مصرف‌کننده نهایی نزدیک‌تر هستند؛ از سوی دیگر سخت شدن شرایط رقابت در بازارهای جهانی این محصولات، نزدیکی به منابع خوراک را ضروری ساخته است.

با انتقال واحدهای یادشده به کشورهای در حال توسعه به دلیل چالش‌های پیش روی این کشورها انتظارهای جدیدی از صنعت پتروشیمی مطرح شد. ایجاد اشتغال و پس از آن توسعه صنعتی، از جمله انتظارات کشورهای در حال توسعه از پتروشیمی بود.

در کشور ما نیز در سیاست‌های کلان یا تصمیم‌گیری‌های سیاسی، مهم‌ترین ارزش صنعت پتروشیمی در ایجاد اشتغال و توسعه صنعتی محیط پیرامون خلاصه می‌شود و از دیگر مزیت‌های رقابتی و نسبی این صنعت که از آن به عنوان زنجیره ارزش افزوده صنعت پتروشیمی نام برده می‌شود، تا حدود بسیاری غفلت شده است.

این در حالی است که در واحدهای بالادستی پتروشیمی، تناژ تولید بالا بوده و تنها در مقیاس بسیار بالاست که توجیه اقتصادی برای سرمایه‌گذاری و تولید وجود دارد.

در واحدهای پایین دستی اما، نقش فناوری، تکنولوژی و ماشین‌آلات، نوآوری  و نیروی انسانی متخصص در قیمت نهایی محصولات تخصصی بیشتر از محصولات پایه نمایان می‌شود. در این بخش گرچه تناژ تولید پایین است، اما به دلیل برخورداری از دانش فنی و تکنولوژی پیچیده‌تر، ارزش افزوده بالاتری نسبت به محصولات پایه و اولیه ایجاد می‌شود.

پر واضح است  با صادرات محصول خام مجتمع‌های پتروشیمی، فرصت تبدیل این محصولات توسط صنایع تکمیلی به محصولات نهایی با ارزش افزوده بالاتر از دست می‌رود و از سوی دیگر به دلیل عرضه ناکافی برخی مواد اولیه پتروشیمی در داخل کشور و رقابت‌های ناشی از آن  امکان رقابت در بازارهای منطقه از بین رفته و  محصل با کیفیت ایرانی توان رقابت قیمتی در منطقه را از دست میدهد و این یعنی ارزآوری کمتر برای کشور.

خسارت دیگر وقتی آشکار می‌شود که بدانیم، به ازای هر شغل در صنایع بالادست باید بیش از یک میلیون دلار سرمایه‌گذاری شود و این در حالی است که در صنایع تکمیلی نیاز به ٢١ هزار دلار به ازای هر شغل محاسبه می‌شود.

همچنین از نظر ارزش افزوده، در بخش بالادستی صنعت پتروشیمی به ازای فروش هر یک میلیون تن مواد اولیه به صورت متوسط چیزی نزدیک به ٣٠٠ میلیون دلار ارز به دست می‌آید در حالی که در صنایع تکمیلی به ازای هر یک میلیون تن محصول نهایی ۶۷۰ میلیون دلار ارزآوری صورت می‌گیرد. به تعبیر دیگر نرخ بازگشت سرمایه در صنایع تکمیلی ٣٠ تا ٣۵ درصد است.

به هر حال، تحقق ارزش‌های مورد نظر در صنعت پتروشیمی (کسب ارزش افزوده، ایجاد اشتغال و توسعه صنعتی) در کنار نیاز به توسعه متوازن این صنعت، ارتباط مستقیم با توسعه مطلوب صنایع میان دستی و پایین دستی پتروشیمی و درنهایت، تکمیل زنجیره ارزش این صنعت دارد، اما نسبت رشد این دسته از صنایع به صنایع بالادستی پتروشیمی بسیار کم و غیر قابل مقایسه است، زیرا توسعه صنایع تکمیلی که از آن به عنوان صنایع پائین دستی یاد می‌شود، دچار مشکلات و موانع متعدد است.

امید آن است که سیاست‌گذاری‌های آتی کشور بر توسعه صنایع تکمیلی و نقش ان در اشتغال و ارزش افزوه در کشور تمرکز بیشتری داشته و این صنعت را به جایگاه واقعی اش برسانند تا شاهد رشد و شکوفایی هر چه بیشتر تولید در کشور باشیم.