جای خالی وطن!
فائزه محمدی مسوولان و فعالان گردشگری همگی به این اذعان دارند که حضور موثر و فعال در نمایشگاه‌های گردشگری و صنایع دستی می‌تواند مردم دنیا را با فرهنگ و هنر و فضاهای گردشگری در ایران آشنا کند. نمایشگاه صنایع دستی میلان ایتالیا، مکانی برای نمایش هنر و تبادل فرهنگی و همچنین زمانی برای تامل و درنگ و نگاهی به جایگاه هنر ایران‌زمین در بین سایر کشورهای جهان بود؛ نمایشگاهی با حضور ۱۱۳ کشور و در هشت سالن مجزا. طبعا در جست‌وجوی نام وطن و غرفه آشنای آن هستیم.
بنابراین، بی‌اعتنا به سالن‌های ابتدایی نمایشگاه، یک راست سراغ سالن ۱۰ می‌رویم؛ جایی که روی نقشه آن نام ایران در کنار نام کشورهایی مانند افغانستان و سوریه نگاشته‌شده‌است و در سالنی که ۲۴ کشور دیگر نیزبرای نمایش هنر و فرهنگ خود حضور یافته‌اند.
از ابتدای ورود به سالن ۱۰ که سالن ملل نامیده شده، چشممان را تیز می‌کنیم به دنبال همان نام آشنا. پیش می‌رویم و منتظرنمایش باشکوهی از هنردست مردمان سرزمین‌مان هستیم. اولین غرفه‌ای که در ابتدای ورود به این سالن مشاهده می‌کنیم، غرفه کشور تبت است و بعدی نپال؛ دو کشور با غرفه‌هایی که به شایستگی با حال و هوای خاص این کشورها و صنایع دستی از جنس بامبو، سنگ و صدف‌های بسیار بزرگ تزیین شده‌اند؛ با فضایی نیمه‌تاریک و شمع‌هایی روشن، شبیه معابد بوداییان.
از چین و تایلند و ویتنام و عروسک‌های کوچک چوبی و قوری‌های زیبای چینی که بگذریم، ساری‌های هندی را می‌بینیم که از در و دیوار غرفه هند به بیرون سرک کشیده‌اند و صد البته پارچه‌هایی دست‌دوزی‌شده‌ای که در کنار سایر هنرهای دستی این کشور مانند کنده‌کاری روی عاج خودنمایی می‌کند. در مسیرمان هم نگاهی به شمشیرهای ژاپنی می‌اندازیم که در اندازه‌های مختلف و قیمت‌هایی متفاوت چیده شده‌اند که ناخودآگاه لحظاتی از فیلم‌های سامورایی و مراسم هاراگیری را برای شما تداعی می‌کنند. شمشیرهایی که گذشته از خشونتشان به زیبایی تمام تزیین شده‌اند و اکثر بازدیدکنندگان را به توقف و تماشا وا می‌دارند.
به دنبال غرفه ایران در میلان
به سرعت از کنار سایرغرفه‌ها می‌گذریم و یک‌راست به سراغ غرفه ایران می‌رویم. غرفه کوچکی می‌بینیم که چند نفر در آن فارسی حرف می‌زنند و فروشنده‌ای که به چند بازدید‌کننده ایتالیایی خرما تعارف می‌کند، فضایی که به سبک نمایشگاه کتاب، بدون هیچ فضا‌سازی خاصی که در شأن هنر ایران و هنرمندانش باشد، چیده شده است. تعدادی قلمدان و سفره قلمکار، چند بسته زعفران و چند بسته خرما تمام آن چیزی است که در غرفه ایران به چشم می‌خورد. بماند که خرمای ایران طرفداران زیادی دارد و طعمش مورد علاقه ایتالیایی‌ها است و رضایت از طعم آن در چهره‌شان پیداست، اما این چیزی نیست که برای تماشای آن آمده‌ایم.
از خودمان می‌پرسیم فقط همین؟ عظمت صنایع دستی ایران زمین تنها باید در یک غرفه کوچک و با این وضعیت نشان داده شود؟ دست بردار نیستیم در راهروهای دیگر مشغول گشت‌زنی می‌شویم تا راهرویی را می‌یابیم با دوستانی همزبان، که اکثرا فروشندگان فرش‌های ایرانی و مقیم میلان هستند. خدا را شکر که لااقل هنر دست هنرمندان تبریز، قم، کاشان، همدان و بیجار جایی برای خود در نمایشگاه باز کرده است و به طرز خیره‌کننده‌ای برتری خود را نسبت به سایر هنرهای عرضه شده در نمایشگاه به رخ می‌کشد. از غرفه‌های فرش فروشی هم که بگذریم هنر دیگری از ایران برای هنرنمایی به اینجا نیامده است و این امر به هر غرفه دیگری که پا می‌گذاریم بیش از پیش آزاردهنده و جای خالی‌شان برای ما که از نزدیک با این هنرها آشنایی داریم به طرز غریبی نمایان است.
وقتی می‌بینیم برخی کشورها مانند پرو با ژاکت‌ها و شنل‌های بافتنی‌شان آمده‌اند و آفریقایی‌ها ماسک‌های چوبی‌شان را از در و دیوار غرفه‌های متعدد آویخته‌اند، وقتی شاهد آن هستیم که آمریکایی‌ها گیتارهای کوچک کارخانه‌ای را به عنوان هنر دستی و تزئینی عرضه کرده‌اند و سرخپوستان شاخ گاو را به عنوان صنایع‌دستی می‌فروشند و کلاه‌های چرمی مدل کابوها را که روزگاری بر سردشمنانشان بود با آب و تاب عرضه می‌کنند، جای خالی خاتم شیراز و میناکاری اصفهان و سفال همدان و سایر هنرهای دستی کشورمان خود را به رخ می‌کشد. حیف است در نمایشگاهی با این عظمت و تعداد بالای بازدیدکننده، برنامه‌ریزی درستی برای حضور هنرمندان کشورمان صورت نگرفته ‌است. در حالی که با برنامه‌ریزی‌ای مدون، به راحتی ممکن بود که تعداد بیشتری از صنایع دستی کشور با حضور هنرمندان سازنده شان در این نمایشگاه حضور یافته و علاوه بر تبادل هنر و فرهنگ، بازاریابی خوبی نیز برای یافتن بازارهایی جدید برای صنایع دستی کشور صورت گیرد.
اینجا بوی غذای ایرانی نمی‌پیچد
ناگفته نماند این فرصت‌ها در حالی به راحتی از دست می‌رود که کشورهایی که حتی صنایع دستی خاصی برای عرضه نداشته‌اند، در سالنی مجزا که به غذاهای محلی اختصاص داده شده است و بیشتر هم شامل کشورهای اروپایی می‌شود، رستوران‌هایی به سبک کشور خود برپا کرده و غذاهای محلی خود را طبخ و تبلیغ می‌کنند؛ در فضایی آمیخته با موسیقی‌های بومی و بوهایی که در سراسر فضا به هم آمیخته است. اینجا نیز جای سفره‌خانه‌های سنتی ما خالی است. در همین بین در یکی از راهروها دختر بچه‌ای را می‌بینم که با شعف فراوان گلدان گلی کوچکی را که تازه از روی چرخ سفالگری برداشته شده روی دست حمل می‌کند.نمی‌دانم چرا اما برای لحظه‌ای گمان کردم حتما اینجا نشانی از هنرمندی از دیارهمدان و شهر لالجین را خواهم یافت، اما چیزی که می‌بینم با تصورم متفاوت است؛هنرمندی ایتالیایی که یک چرخ سفالگری را در وسط سالن گذاشته، در حضور بازدیدکنندگان گلدان‌های کوچک سفالی درست می‌کند و با افتخار نام خود را بر آنها می‌نگارد و به تماشاگران عرضه می‌کند.
ونیز همچون میلان...
نشان دیگری از ایران نیست که حتی نظاره‌اش یاد وطن را زنده کند؛ همان‌طور که در ونیز همه سالنی با نام ایران و هنرمندان‌اش وجود نداشت و آنجا نیز نتیجه جست‌وجوهای ما، جز بهت و ناباوری از عدم حضور ایران در بزرگ‌ترین گردهمایی هنری جهان چیزی در پی نداشت. در دوسالانه ونیز نیز بسیار گشتیم چون در نقشه سالن‌ها نام امارات بود و نام ایران نه. ما با ناباوری تمام، تمام سالن‌ها را تک به تک گشتیم و در نهایت آنچه یافتیم آثار چند هنرمند ایرانی بود که آنها هم نه از طرف دولت و با برنامه ریزی از سوی سازمان میراث فرهنگی و سایر متولیان امر، که با هزینه شخصی و به طور مستقل در دوسالانه هنرهای تجسمی ونیز حضور پیدا کرده بودند؛ که صد البته نه کافی بود و نه می‌توانست نامی در خور ایران به جهانیان عرضه کند. بماند که مسوولان امر نیز نبود بودجه و گرانی ارز را دلیل این امر ذکر کرده بودند که به هیچ عنوان قابل قبول نبود.
دوسالانه ونیز که گذشت؛ نمایشگاه صنایع دستی میلان نیز تمام شد و ده‌ها موقعیت فرهنگی و اقتصادی دیگر نیز در حال از دست رفتن است. شاید بد نباشد علاوه بر وزارتخانه‌های مسوول و سازمان صنایع دستی، رایزنان فرهنگی ایران در کشورهای مختلف نیز توجه ویژه‌ای به این امر داشته و تلاش کنند تا لااقل در حد امکان زمینه حضور فرهنگی و هنری کشور در عرصه‌های بین‌المللی را فراهم کنند، چرا که جای خالی هنر ایران در دنیا و در نمایشگاه‌های بین‌المللی بسیار نمایان است.