برنامه‌ای برای گذشته

اول اینکه برنامه‌ریزی‌های توسعه‌ای کوتاه‌مدت از نوع برنامه‌های پنج‌ساله کنار گذاشته شده و برنامه‌ریزی‌های بلندمدت که اهداف و ایده‌های بلندپروازانه و البته واقع‌بینانه‌ای را در افق‌های طولانی با توجه به پیش‌بینی روندها و تحولات آینده دنبال می‌کنند، محور قرار گرفته است. دوم اینکه برنامه‌های بلندمدت توسعه‌ای بر مبنای شاخص‌های کیفی طراحی می‌شوند و شاخص‌های کمی از نوع آنچه در برنامه‌های توسعه‌ای ایران وجود دارد، به حداقل رسیده است. سوم اینکه معمولا برنامه‌های توسعه‌ای بلندمدت کیفی، موضوعی و خاص هستند و کمتر ماهیت عمومی و کلی دارند. این برنامه‌ها عموما دانش‌محور، صلح‌جویانه و در راستای صیانت از محیط‌زیست هستند. بنابراین باید اذعان کرد که در جهان در حال توسعه امروزی، دولت‌های کنونی نه برای حال بلکه برای دو، سه‌دهه آینده برنامه‌ریزی و سیاستگذاری می‌کنند و اقدامات اجرایی آنها در حال حاضر عمدتا از یک‌سو بر مبنای سیاستگذاری و برنامه‌ریزی‌هایی است که دولت‌های قبل رقم زده‌اند و از سوی دیگر زمینه‌سازی برای اجرای برنامه‌های آینده است.

۲. برنامه‌ریزی توسعه در ایران عملا دچار توقف و رکود است. تاکنون ۶برنامه توسعه‌ در ایران مصوب شده و به‌اصطلاح به مرحله اجرا درآمده است . به‌جز سه‌برنامه نخست و به طور خاص برنامه سوم توسعه که موفق‌ترین برنامه توسعه‌ کشور بود، بقیه برنامه‌ها و به‌ویژه سه‌برنامه اخیر در حد شعار باقی ماند و در عمل به دلایل مختلف از جمله بی‌اعتقادی دولت‌ها و مجالس به اسناد توسعه دولت‌های قبلی و همچنین فراهم نبودن شرایط اجرای اهداف تعیین‌شده در برنامه‌ها به سبب فشارهای خارجی و تحریم‌های اقتصادی و بحران‌های داخلی، برنامه‌های توسعه به بایگانی سپرده شد. به‌جرات می‌توان گفت از سال ۱۳۸۴، چیزی به نام برنامه توسعه در کشور اجرا نشده و صرفا در این مدت کشور فقط هزینه تدوین سه‌برنامه را پرداخت کرده است.

پایه این دیوار کج را دولت نهم با اتخاذ رویکرد تقابلی و خصومت‌آمیز با برنامه چهارم توسعه گذاشت. دولت نهم و شخص رئیس‌جمهور محمود احمدی‌نژاد میانه خوبی با برنامه و برنامه‌ریزی نداشت و در گام اول، برنامه چهارم را بایگانی و در گام دوم ساختار برنامه‌ریزی کشور را منحل کرد. این مساله ضربه مهمی به نظام برنامه‌ریزی کشور بود. این شرایط در حالی بود که سند چشم‌انداز ۲۰ساله کشور مصوب و با برنامه چهارم توسعه وارد فاز عملیاتی شده بود که با رویکردهای خاص دولت نهم عملا پایه‌گذاری سند چشم‌انداز ۲۰ساله صورت نگرفت و نتیجه آن شد که دوسال مانده به پایان سند ۲۰ساله، تقریبا همه اهداف آن نه‌تنها محقق نشده، بلکه در بسیاری از شاخص‌های کمی و کیفی، شرایط به‌نسبت ابتدای سند (۱۳۸۴) وخیم‌تر است.

رشد اقتصادی، بهره‌وری، اشتغال، درجه فساد، کسب‌وکار، محیط‌زیست، منابع آب، صنعت نفت و گاز و مهم‌تر از همه سرمایه اجتماعی در پایین‌ترین نرخ و حتی منفی قرار دارد. هدف اصلی سند یعنی کشور اول منطقه‌شدن هم به رویا پیوسته و ایران حتی از کشورهای کوچک منطقه هم در برخی از شاخص‌ها عقب افتاده است. تحریم‌های اقتصادی یک‌دهه گذشته نیز عملا ماشین برنامه‌ریزی توسعه‌ای ایران را از حرکت واداشت و اجازه نداد اقتصاد ایران در شرایط عادی به حیات خود ادامه دهد.

۳. برنامه هفتم توسعه که اخیرا توسط دولت تهیه و به‌زودی برای تصویب به مجلس ارائه می‌شود، عموما بر بستری از ناکامی‌ها و عقب‌ماندگی‌های سه‌برنامه اخیر توسعه، شکل گرفته است. تعمق و تامل در محتوای لایحه برنامه توسعه هفتم که با تاخیر یک‌ساله تدوین و ارائه شده، از دو واقعیت تلخ حکایت دارد. واقعیت اول اینکه با فرض فراهم بودن همه شرایط و مطلوبیت اوضاع اقتصادی، درهای برنامه‌ریزی توسعه همچنان بر همان پاشنه‌های گذشته می‌چرخد و در حالی که دوران برنامه‌ریزهای کمی‌محور و سنتی گذشته، نظام برنامه‌ریزی ایران همچنان مانند ۵۰سال گذشته عمل می‌کند. دورانی که در نوع خود بسیار مطلوب بود و کشورهای نوظهور اقتصادی کنونی محصول آن هستند. اما این نظام  برنامه‌ریزی، چنان‌که در بند اول این نوشتار بیان شد، کارکرد خود را از دست داده است.

واقعیت دوم اینکه محتوا، ماهیت و اهداف برنامه هفتم برخلاف رویه‌ها و رویکردهای جدید برنامه‌ریزی توسعه‌ای، نگاه به گذشته دارد. در واقع، برنامه هفتم برنامه‌ای برای گذشته است. این برنامه تلاش دارد عقب‌ماندگی‌ها و ناکامی‌های حداقل یک‌دهه گذشته را جبران کند؛ دهه‌ای که از منظر توسعه‌ برای کشورها، ارزشی به مراتب بیش از ۱۰سال داشته؛ اما ایران در آن درجا زده و چه‌بسا به عقب رفته است. شاید با این شرایط، متولیان برنامه هفتم چاره‌ای جز این نداشتند که به این شکل رفتار کنند و در پوسته برنامه‌ریزی سنتی همچنان قرار داشته باشند.

به‌هر حال باید ماشین توسعه و اقتصادایران با تعمیر و بازسازی ابتدا روشن شود تا به سوی آینده حرکت کند و برنامه هفتم هم ماموریتی جز تعمیر، بازسازی و روشن کردن ماشین اقتصاد ندارد. اما سوال این است که با توجه به عدم‌تغییر شرایط سیاسی و تداوم وضعیت سیاسی و اداری کشور در ابعاد داخلی و خارجی، آیا برنامه توسعه هفتم در ماموریت خود (جبران عقب‌ماندگی‌های گذشته) موفق خواهد بود و به سرنوشت دیگر برنامه‌ها دچار نخواهد شد و آیا با این شرایط برنامه هفتم می‌تواند ماشین توسعه ایران را تعمیر و آماده حرکت کند؟