باند یا حزب؟

دکتر محمدحسین فرهنگی عضو هیات رئیسه مجلس شورای اسلامی قبل از اینکه بخواهیم به جایگاه اقتصاد در احزاب کشور بپردازیم و بدانیم که اصولا فعالان حزبی به مقوله مدیریت اقتصادی کشور چگونه می‌نگرند باید جایگاه خود احزاب در کشور را مورد بررسی قرار دهیم. اول باید بدانیم احزاب تا چه اندازه در فضای سیاسی کشور موثر عمل می‌کنند و تا چه اندازه برای رشد و پیشرفت ایران دارای نقش هستند. اگر به این پرسش پاسخ مناسب دهیم آنگاه می‌توانیم این موضوع را مورد بررسی قرار دهیم که احزاب فعال در کشور با اقتصاد چگونه برخورد می‌کنند و این موضوع تا چه اندازه در مباحث و تحلیل‌هایشان جای دارد. می‌توان گفت نقش اقتصاد در احزاب قابل تفکیک از جایگاه احزاب در کشور نیست. حال پرسش اینجا است که چرا احزاب پایداری که دارای اندیشه سیاسی و اقتصادی روشنی باشند در کشور نداریم. در ایران مرسوم است احزابی که به وجود می‌آیند معمولا در چند هفته قبل از انتخابات از خواب زمستانی خود بیدار می‌شوند و با چاپ و پخش اعلامیه‌هایی از کاندیداهای مورد نظر خود در انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری حمایت می‌کنند اما بلافاصله پس از برگزاری انتخابات به حاشیه می‌روند تا اینکه در انتخابات بعدی ظهوری دوباره داشته باشند. حتی دیده می‌شود که برخی احزاب که در قالب نام‌های گوناگون و متعلق به جریان‌های سیاسی کشور به فعالیت می‌پردازند عمری بیش از چند هفته ندارند و عمدتا با مشخص شدن نتیجه آرا خود به خود از بین رفته و در سکوت منحل می‌شوند. در این‌وضعیت صحبت از اقتصاد یا مسائلی از این دست در احزاب رنگ می‌بازد و نمی‌توان گفت حزبی که در ظهور جریانی سیاسی به قدرت رسیده تشکیلات خود را به صورت منسجم حفظ کرده و با قدرت و تعهد بیشتری به کالبدشکافی عملکرد جریان حاکم می‌پردازد. بنابراین حلقه گم‌شده بحث جایگاه اقتصاد در نظام حزبی کشور، نبود پایداری مورد نیاز در خود احزاب است. احزاب یا طول عمر کمی دارند یا به رغم داشتن عمر چندین ساله خود منسجم و متشکل عمل نمی‌کنند و فقط نامی از آنان باقی مانده است. حال در شرایطی که احزاب نتوانسته‌اند جایگاه مناسبی در کشور برای خود به وجود آورند و عملکرد پایداری در عرصه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی داشته باشند آیا می‌توان به راحتی پاسخ مناسبی به پرسش جایگاه اقتصاد در احزاب داد؟

نبود نظام حزبی در کشور باعث شده تا آسیب جدی به بدنه سیاسی و اقتصادی کشور وارد شود. در برخی موارد به نظر می‌رسد ما بیش از آنکه دارای حزب در کشور باشیم با باندهای گوناگون قدرت و ثروت مواجهیم. زمانی که باند به جای حزب قرار می‌گیرد، فعالیت اقتصادی که حول آن شکل می‌گیرد بیشتر از آنکه یک فعالیت اقتصادی سالم باشد، به یک اقتصاد رانتی تبدیل می‌شود. طبیعتا در چنین فضایی فعالان حزبی که به فعالیت اقتصادی نیز مشغولند خود به خود درگیر اقتصاد رانتی می‌شوند که این موضوع در فضای کلان اقتصادی کشور اخلال ایجاد کرده و معمولا در هر دولتی افرادی نوکیسه ظهور پیدا می‌کنند و نام‌هایی پدید می‌آیند که منابع کشور را برای مجموعه خود مورد استفاده قرار داده و در جهت اهداف سیاسی و اقتصادی خود به کار می‌گیرند. زمانی که باند جای حزب واقعی را می‌گیرد بیش از اینکه گروه‌ها به دنبال مصالح عامه و نیت‌های خیرخواهانه و اجرایی چه در حوزه اقتصادی و چه در سایر حوزه‌ها باشند، به دنبال منافع خود هستند.

در چنین فضایی آیا می‌توان به آن امید داشت که در یک حزب مسائل اساسی اقتصاد کشور مورد بررسی قرار گیرد و از درون آن راهکار یا نسخه‌ای برای حل مشکلات تجویز شود؟

جایگاه اقتصاد در احزاب را از دو منظر می‌توان مورد بررسی قرار داد. یکی از منظر تئوری و نظری و دیگری از منظر تحلیل رفتارهای جاری. از دیدگاه نظری اگر احزاب نه به‌صرف کسب قدرت بلکه با هدف ارائه مجموعه‌ای از خدمات به کشور شکل گیرند و مواضع روشن و شفافی در خصوص حل مسائل گوناگون اقتصادی کشور داشته باشند، آنگاه می‌توانند هنگامی که به قدرت می‌رسند به فعالیت‌های اقتصادی غیررانتی خود نیز ادامه دهند، چرا که در حزب آموخته‌اند وقت رسیدن به قدرت چه رفتاری داشته باشند و باید‌ها و نبایدها و در یک کلام خطوط قرمز اقتصادی‌شان چه باشد. در این صورت فعالان حزبی در کنار فعالیت‌های سیاسی خود می‌توانند فعالیت‌های اقتصادی نیز داشته باشند و صرفا بر استفاده از موقعیت‌ها و رانت‌ها متمرکز نشوند. از منظر تحلیلی هم می‌توان به این نکته اشاره کرد که در کشور ما حزب به معنای واقعی وجود ندارد و همان‌گونه که اشاره شد باندهای مختلف قدرت وجود دارند. نهادی هم که پس از برگزاری انتخابات به عنوان قوه مجریه یا قوه مقننه شکل می‌گیرد عمدتا تابع جریان‌های سیاسی هستند و از قوانین درون‌حزبی خود تبعیت نمی‌کنند، چون اصولا در حزب این مسائل را نیاموخته‌اند. در واقع اراده‌های اقتصادی و سیاسی به صورتی سازمان‌یافته در شکل‌گیری قوه‌های مقننه و مجریه نقش موثر ندارند، بلکه خود نامزدها هستند که با استفاده از شیوه و روش خود وارد صحنه می‌شوند و سعی در جذب آرای گوناگون دارند.

البته بد نیست از این فرصت استفاده کنم و عملکرد جریان اصولگرایی را در سه دوره‌ای که مجلس را در دست داشته‌اند در بخش اقتصاد بیان کنم. در این مدت نمایندگان اصولگرا توانسته‌اند به زمینه‌ای برای تاثیرگذاری واقعی در زندگی و معیشت طبقات محروم جامعه دست یابند. به طوری که در این مدت تا جایی که امکان داشته پوشش‌های حمایتی را برای زندگی بهتر و دارای رفاه بیشتر در نقاط محروم در نظر گرفته‌اند و دولت‌ها را متوجه این کرده‌اند تا به چنین مناطقی توجه بیشتری داشته باشد. همچنین تلاش‌هایی برای به جریان انداختن سرمایه نظام بانکی به نفع بنگاه‌های اقتصادی صورت گرفته تا تولید کشور جان بگیرد و اشتغال‌زایی در پی آن پدید آید. البته در این میان یا شرایط داخلی و خارجی فرصت تاثیرگذاری بیشتر نداده یا به دلیل آنکه مبانی تئوریک قابل اعتمادی نداشتند در بعضی زمینه‌ها ناموفق بوده‌اند.