جنگ جهانی دوم، ناجی اقتصاد آمریکا

مونا مشهدی رجبی- سقوط بازار سهام آمریکا نقطه آغاز فروپاشی اقتصادی آمریکا بود و طی سه سال بعد یعنی در فاصله سال ۱۹۲۹ میلادی تا سال ۱۹۳۲ میلادی وضعیت اقتصادی هر روز بدتر و وخیم‌تر می‌شد. در سال ۱۹۳۲ میلادی شمار زیادی از کارخانه‌ها و کارگاه‌های تولیدی آمریکا تعطیل شدند، زیرا برای تولیدات آنها تقاضایی وجود نداشت. در این سال حجم تولید آمریکا نصف تولید این کشور در سال‌های آخر دهه ۱۹۲۰ میلادی بود. تعطیلی این کارخانه‌ها مشکل بزرگ بیکاری را نیز به همراه آورد. طبق آمارهای موجود در سال ۱۹۳۲ میلادی نرخ بیکاری در آمریکا ۹/۲۴ درصد بود که بیشتر از ۲۱ درصد نسبت به سال ۱۹۲۹ افزایش داشته است. در این سال‌ها ۱۵ میلیون آمریکایی در اثر تعطیلی کارخانه‌ها بیکار شدند و شمار زیادی از آنها تا سال‌های پایانی دهه بیکار باقی ماندند. افرادی که در این دهه توانستند شغل خود را حفظ کنند با کاهش بی سابقه دستمزدها روبه‌رو شدند و برخی نیز توانستند کارهای پاره وقت با دستمزدهای اندک پیدا کنند.در این سال‌ها وضعیت بانک‌ها نیز بسیار وخیم بود. شمار زیادی از بانک‌ها به دلیل سرمایه‌گذاری در بازار سهام زیان‌های بزرگ را متحمل شدند و دیگر بانک‌ها نیز به دلیل پرداخت وام به افراد و صنعتگرانی که در شرایط فعلی توان مالی بازپرداخت نداشتند در آستانه ورشکستگی قرار گرفتند. در فاصله زمستان سال ۱۹۳۲ تا سال ۱۹۳۳میلادی نظام بانکی به مرحله فروپاشی رسید و در مارس سال ۱۹۳۳ میلادی بیشتر از ۵ هزار بانک کاملا تعطیل شدند. این تعطیلی سبب شد تا پس انداز میلیون‌ها نفر از بین برود. در این سال‌ها وضعیت کشاورزان نیز بدتر شد و محصولات زیادی از بین رفت.

پاسخ اولیه دولت به رکود

هوور، رییس جمهوری وقت آمریکا بر این باور بود که تلاش برای حفظ اعتماد مردم به بازار سبب می‌شود تا این مشکل موقتی اقتصاد با سرعت بیشتری حل شود و مردم به سرمایه‌گذاری و آغاز فعالیت‌های اقتصادی ادامه دهند. از نظر وی این اصلی ترین راه حل رکود بود، اما این راه اصلا نتیجه‌بخش نبود؛ زیرا در سال ۱۹۳۲ میلادی با وجود تلاش‌های وی میزان سرمایه‌گذاری در آمریکا به کمتر از ۵ درصد سرمایه‌گذاری‌های انجام شده در این کشور در سال ۱۹۲۹ میلادی رسید.در این سال‌ها هوور برای ایجاد تعادل بیشتر در بودجه دولتی و حفظ تعادل اقتصادی اقدام به افزایش مالیات‌ها و کاهش هزینه‌های دولتی کرد. اما این کار در شرایطی که اقتصاد آمریکا در آستانه فروپاشی قرار داشت تنها سبب شد تا تقاضای مصرفی مردم باز هم کاهش یابد.تغییر تعرفه‌های گمرکی و محدود کردن تعاملات تجاری آمریکا با کشورهای جهان یکی دیگر از سیاست‌های مخربی بود که اقتصاد را به سمت ویرانی کشانید. در این سال‌ها ارزش تجارت جهانی بیشتر از ۵۰ درصد تنزل یافت. در سال‌های آغازین رکود رهبران کشورهای دیگر نیز همچون آمریکا اقدام به افزایش تعرفه‌های گمرکی، افزایش مالیات و دیگر فعالیت‌های محدود کننده تجارت کردند. از این طریق ضعف اقتصادی آمریکا به اروپا نیز منتقل شد. گفته می‌شود در این سال‌ها شمار بیکاران در آلمان نیز رشد کرد. در این شرایط شمار زیادی از مردم آلمان به سمت هیتلر و نظرات وی جذب شدند. وی به مردم اطمینان داد که برای آزادی و رشد اقتصادی این سرزمین و تقویت ارتش کشور تلاش کند.

در این سال‌ها وضعیت اقتصادی کشورهای انگلیس و فرانسه بهتر بود زیرا دولت از طریق دارایی‌های خود و تخصیص بیمه بیکاری به افراد، بخشی از بار این مشکل اقتصادی را به دوش می‌کشید. در سال ۱۹۳۲ میلادی، تئودور روزولت، رییس جمهور آمریکا، در انتخابات ریاست جمهوری این کشور پیروز شد. او برنامه نیو دیل

«New Deal» را پیشنهاد کرد که با کمک آن تا اندازه زیادی مشکل بیکاری و بازار سهام را حل کرد. طبق این برنامه عرضه کالاها کاهش یافت تا هماهنگ با تقاضا شود.

جنگ جهانی دوم، راه‌حل مشکل

در سال ۱۹۳۹ میلادی با وجود تلاش‌های بسیار سردمداران آمریکا و به کارگیری روش‌های مختلف اقتصادی هنوز هم بیشتر از ۱۵ میلیون بیکار در آمریکا وجود داشت و مردم در شرایط بسیار سختی زندگی می‌کردند.

در این زمان بود که جنگ جهانی دوم به سرکردگی هیتلر و مشارکت آمریکا آغاز شد. از زمانی که این جنگ آغاز شد آمریکا تامین سلاح مورد نیاز تمام کشورهای درگیر جنگ را بر عهده گرفت و در این میان بیشترین سهم را به کشور مهاجم یعنی آلمان اختصاص داد.در این دوران آمریکا شمار زیادی از کارخانه‌های تعطیل شده را دوباره راه‌اندازی کرد تا مواد غذایی و پوشاک مورد نیاز افراد درگیر جنگ را تامین کند و برای میلیون‌ها نفری که بیکار شده بودند فرصت شغلی ایجاد نماید. از طرف دیگر با راه‌اندازی کارخانه‌هایی برای تولید سلاح و تجهیزات دفاعی صنعتی دیگر را در کشور فعال کرد. صنعتی که علاوه بر ایجاد شغل و حل کردن مشکل بیکاری می‌توانست سودآوری زیادی داشته باشد و جانی تازه به اقتصاد دهد.با ایجاد فرصت شغلی و افزایش درآمدها به دلیل رشد اقتصادی تقاضا در آمریکا بیشتر شد و صنایع و کارخانه‌های مختلف تولید خود را افزایش دادند. رشد تولید به دنبال رشد تقاضا در کنار افزایش صادرات و درآمدهای صادراتی تمام بخش‌های اقتصاد را به مسیر عادی حرکت باز گرداند و جانی تازه به اقتصاد در حال مرگ آمریکا دمید.

به این ترتیب آمریکا که در دهه ۱۹۳۰ میلادی برای تامین نیازهای اولیه مردمش نیز با مشکل مواجه بود بعد از جنگ جهانی نه تنها حجم زیادی از کالاهای خود را به بازار اروپا صادر می‌کرد و درآمد کلانی از این بخش به‌دست می‌آورد بلکه برای بیکاران فرصت شغلی ایجاد کرد و صنعتی را در خود پرورش داد که ضامنی برای بقای کشور بود.