موضوعات بنیادین در تاریخ اقتصاد

مترجم: فاطمه باباخانی

آیا تاریخ جدا از زندگی افراد است؟ یک رشته خشک است؟ یا مطالعه آن موجب بر انگیختن نیروهای اجتماعی می‌شود؟ تاریخ اقتصادی چیست؟ این پرسشی که شش تاریخدان به آن پاسخ داده‌اند. در اولین بخش از این مجموعه پاسخ‌ها، نظر تی‌.اس بارکر استاد دانشگاه لندن را در این خصوص نقل می‌کنیم.

پاسخ به پرسشی درباره تاریخ اقتصادی بر این مبنا که «آنچه ما امروز داریم تولید گذشته است» یک پاسخ ساده‌انگارانه به این پرسش است. تعداد کمی از مردم به این جمله که تاریخ اقتصادی مشابه تاریخ اجتماعی است، شک کرده‌اند. از نظر این گروه فرصت‌های اقتصادی در خلأ رخ نمی‌دهند بلکه با عامل انسانی در ارتباط هستند. در دوره‌های اولیه اندیشمندانی نظیر الین پاور و ار. اچ. تونی در مطالعه و پژوهش درباره تاریخ اقتصادی بیشتر روی انقلاب‌های صنعتی تمرکز کردند. در جلسات عمومی که در خصوص تاریخ برگزار می‌شد، معمولا این موضوع به شکل ضمنی مورد بحث قرار می‌گرفت. در این جلسات، دانشجویان به نوشته‌های هاموند و جی. اچ. کول توجه زیادی نشان می‌دادند؛ آنها کسانی بودند که درباره مضرات سرمایه‌گذاری نامحدود نظریه‌هایی را ارائه کرده بودند. گسترش چنین موضوعات و مباحثاتی مواد و مصالح لازم را برای دولت رفاه فراهم کرد. علاوه بر این در آن دوران دیگرانی نظیر کلاپمن و اشتن صنعتی شدن را به شیوه‌های دیگر تفسیر می‌کردند. چنین رویکردی موجب شد تا بحث در این زمینه بالا بگیرد و با پایان یافتن جنگ روند آن تسریع شود. در این زمان بود که دپارتمان‌های دانشگاهی شکل گرفته و تحقیقات شروع به شکل‌گیری کردند. چنین روندی آغازی بر جدایی از زمینه‌های علوم و شکل‌گیری رشته‌های تازه بود. به همراه رشد جمعیت، مسائلی چون تجارت، اقتصاد، شهرها و کسب‌وکار افراد، به شکل دقیق‌تری مورد بررسی قرار گرفتند و گروه‌های خاص و مجلات تخصصی در رابطه با آن پدیدار شدند. بسیاری از این گرایش‌های جدید در رده‌های تحصیلی بالاتر از کارشناسی دانشجو می‌پذیرفتند. به این ترتیب فضای بیشتری برای تحقیق در آنها به وجود آمد و موضوعاتی که کمتر مورد توجه بودند، در دستور کار دولت‌ها قرار گرفتند.

در طول دهه ۱۹۶۰ در حالی که شرایط زندگی سخت تر می‌شد، نمونه‌ای از تاریخ اقتصاد در ایالات متحده شروع به شیوع و گسترش کرد در این دوران تاریخ‌اقتصاد معمولا به عنوان تاریخ اقتصادسنجی تدریس شد. این نمونه برای تاریخدانان اقتصادی در بریتانیا که به عنوان اقتصاددان آموزش می‌دیدند، جذابیت داشت، اما برای کسانی که زمینه تاریخی داشتند مورد قبول نبود. گروه اول با تازه واردهایی مواجه شدند که اهمیت کمی برای اطمینان بخشی منابع عددی قائل بودند و این منابع را پایه و اساس کارهای خود قرار نمی‌دادند.

تاریخ اقتصادی جدید به دنبال کم کردن حوزه‌های پژوهشی گسترده خود بود. کسانی که گرایش به زمینه‌های اجتماعی داشتند و در عین حال به مقوله‌های اقتصادی نیز علاقه‌مند بودند، به سمت تاریخی با زمینه سیاسی گرایش پیدا کردند که همزمان جذابیت‌های پژوهش‌های تاریخدانان اقتصادی را نیز به همراه خود داشت. علاوه بر این با تغییرات حال و هوای اقتصاد و پژوهش‌های موضوعی بیشتر نظیر مطالعات اجتماعی در مدارس و دانشگاه‌های اقتصاد و حقوق، تاریخ اقتصاد نیز سهم خود را در این زمینه جدی گرفت.

تاریخ اقتصادی می‌تواند به گذشته- به عنوان زمینه موضوعی خود- اما در شاخه‌هایی که دیگر شاخه‌های تاریخ به آن نپرداخته‌اند، مربوط باشد. این شاخه نه‌تنها آموزش‌های ذهنی خوبی را برای دیگر انواع گرایش‌های تاریخ فراهم می‌کند، بلکه همچنین فهم عمیق‌تری از زمان حال و مشکلات آن ارائه می‌دهد- چنین رویکردی موجب می‌شود تا فارغ‌التحصیلان این رشته دچار ضررهای ناشی از بازار کار نشوند- تاریخدانان اقتصادی می‌پذیرند که امروز نیز به مانند گذشته موضوعات بنیادین اقتصاد نظیر جنبش‌های حقوق و دستمزد، نرخ و سطوح بیکاری، صادرات و واردات، بسیار مهم هستند و بخش‌های مختلف جامعه از آنها متاثر می‌شوند. آنها با نشان دادن تاثیر این مقوله بر زندگی اجتماعی نشان می‌دهند که تاریخ اجتماعی به شکل منطقی روی پایه‌های بنیادین اقتصادی بنا نهاده شده است. چنین رویکردی این امر را امکان‌پذیر کرده که رشته‌های جدید مرتبط با چنین موضوعاتی به عنوان مجالی برای تاثیرات متعدد شکل بگیرد. بنیان‌های اقتصادی همچنین نقطه شروع مفیدی را برای هر مطالعه‌ای درباره جنبش‌های اجتماعی نظیر جنبش زنان فراهم می‌کند. حتی تاریخدانان سیاسی بسیاری از یافته‌های تاریخدانان اقتصادی را مفید می‌دانند و معتقدند بسیاری از یافته‌های تاریخدانان اقتصادی در موضوعات مرتبط با پژوهش‌های آنها به کار می‌آید.

در موقعیت کنونی ما بیش از آنکه توجه خود را به موضوعی نظیر انقلاب‌های صنعتی معطوف کنیم، عملکرد فاجعه‌بار انگلیس بعد از ۱۹۴۵ را مورد توجه قرار می‌دهیم. چنین رویکردی در چشم‌اندازهای تاریخی طولانی‌تر و در مرحله‌ای که جامعه از آن عملکرد فاجعه بار فاصله گرفته بود نیز دیده می‌شود. به این شکل که عملکرد انگلیس در مقابل سایر کشورهای اروپایی، ایالات متحده و کشورهای مشترک‌المنافع که دارای یک اقتصاد تنگاتنگ بین‌المللی هستند در یک سرفصل مورد مقایسه قرار می‌گیرد.

در نهایت می‌توان گفت تاریخ یک بخش است که شاخه‌های مختلف از نظر خود به آن نزدیک می‌شوند. تاریخ اقتصادی ادعا دارد که رویکردش از سایر رویکردها اساسی تر است. اما برای ایجاد جذابیت بیشتر، باید همچنان به منافع کنونی ارجاع دهد، همانطور که پیش‌تر در تاریخ به این کار دست زد و موفق شد.