به گزارش «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: آیا این یک حرف سرسری بود یا یک تعهد مصمم؟ آیا او معتقد است که می‌تواند کار‌‌‌های پس از جنگ را به گروهی از بازیگران منطقه‌‌‌ای و بین‌المللی واگذار کند که به نوعی مسوولیت بازسازی غزه و هر فرآیند اجرایی صلح را که ممکن است در پی آن باشد، بر عهده بگیرند؛ و آیا او کاملا درک می‌کند که اصطلاح «روز بعد» [که این روز‌‌‌ها درباره روز پس از پایان جنگ در غزه استفاده می‌شود]، احتمالا بیشتر به معنای «یک یا چند سال» پس از جنگ است؟هر پیشرفتی که در رابطه اعراب و اسرائیل به وجود آمده، مسبوق به خشونت، شورش و جنگ بوده است. در واقع، بحران شدید می‌تواند فرصت ایجاد کند، زیرا وضعیت موجود را می‌‌‌شکند و دردی را ایجاد می‌کند که مستلزم اقدام فوری می‌شود. اما برای رسیدن به چنین نتیجه‌ای، معمولا وجود یک واسطه خارجی که بتواند این درد و رنج حاصل را به یک سود و منفعت پیوند دهد ضروری است. اینکه آیا دولت بایدن مایل یا قادر به ایفای این نقش است یا نه، باید صبر کرد و دید.

اما حتی دستیابی به آینده‌‌‌ای امیدوارکننده‌تر، با چالش‌‌‌های جدی مواجه است، چه رسد به دگرگونی کامل وضعیت. علاوه بر این هر تلاشی برای تغییر وضعیت موجود به ۶ اکتبر، با مسائلی مواجه خواهد شد که عمدتا کنترل‌شان فراتر از توان و ظرفیت رئیس‌جمهور ایالات متحده است.بایدن با دو اجتماع به شدت آسیب دیده روبه‌رو خواهد شد که هر کدام به شیوه خود وارد دوره حسابرسی سیاسی طولانی‌مدت خواهند شد. این بار، اسرائیلی‌‌‌ها احتمالا با یک رهبر کاریزماتیک و تحول خواه که جسورانه به دنبال صلح است، به چالش کشیده نمی‌‌‌شوند. همچنین افکار عمومی در اسرائیل هنوز از وقایع ۷ اکتبر در هیجان است و اسرائیلی‌‌‌ها هیچ انگیزه‌‌‌ای برای امتیاز دادن و موافقت با تشکیل یک کشور فلسطینی ندارند.

برای فلسطینی‌ها، محاسبه بسیار سخت‌‌‌تر خواهد بود. ویرانی و مرگی که اسرائیل بر غزه تحمیل می‌کند، فلسطینیان غزه را عصبانی، فقیر و بدون رهبر می‌کند. اگر حماس باقی بماند یا یک گروه اسلام‌‌‌گرا جایش را بگیرد و بتواند علیه نیرو‌‌‌های اشغالگر اسرائیلی یا یک نیروی چندملیتی در غزه قیام کند، در آن صورت جنبش ملی فلسطین دوپاره خواهد شد؛ انشعاب بین حماس یا جانشین آن در غزه و تشکیلات خودگردان در کرانه باختری، با دو دیدگاه متفاوت از اینکه فلسطین باید کجا و چگونه باشد.به وضوح لازم است رهبری جدید با اصلاح رویه‌‌‌های موجود، جایگزین عباس پیر و تشکیلات فتح شود. اما این از کجا خواهد آمد؟ بار دیگر، صحبت از محبوب‌‌‌ترین رهبر فلسطینی، یعنی «مروان برغوثی» است که در حال حاضر در حال گذراندن پنج دوره حبس ابد در زندان اسرائیل است. نظرسنجی از فلسطینیان ساکن نوار غزه اندکی قبل از حمله ۷ اکتبر نشان داد ۳۲‌درصد از شرکت‌کنندگان، درصورت برگزاری انتخابات به برغوثی رای خواهند داد. اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس با ۲۴‌درصد آرا، و محمود عباس با ۱۲ درصد، گزینه‌‌‌های بعدی بودند.

اظهارنظر هفته گذشته نتانیاهو مبنی بر اینکه اسرائیل ممکن است برای «مدتی نامعین» در غزه بماند و همچنین این سوال که چه کسی در نهایت غزه را اداره خواهد کرد، وضعیت را پیچیده‌‌‌تر می‌کند. منطقی‌‌‌ترین و عملی‌‌‌ترین راه‌حل، یک حکومت فلسطینی است که با انتخابات مشروعیت می‌‌‌یابد. همان‌طور که در دیدار اخیر آنتونی بلینکن، وزیر خارجه ایالات متحده با محمود عباس مشهود بود، دولت بایدن به وضوح به تشکیلات خودگردان به عنوان یک عنصر کلیدی در حکومت آینده غزه فکر می‌کند.

توانمندسازی تشکیلات خودگردان، اگر اصلا امکان‌پذیر باشد، مستلزم این است که علاوه بر برگزاری انتخابات، تلاشی واقعی برای پایان دادن به اشغال اسرائیل، احتمالا بر اساس راه‌حل دو دولتی، انجام شود. همچنین برای اعتبار بخشیدن به تشکیلات خودگردان، باید اقداماتی نظیر محدود کردن شهرک‌سازی اسرائیل در کرانه باختری انجام شود که در حال حاضر و با وجود دولت فعلی اسرائیل؛ چنین اقدامی بعید به نظر می‌‌‌رسد. بزرگ‌ترین سوال این است که آیا بایدن، آن هم در حالی که انتخابات ریاست جمهوری در پیش است، ظرفیت لازم برای انجام چنین تلاش عظیمی را دارد؟ یا این کار به احتمال زیاد وظیفه دولت دوم بایدن خواهد بود؟ البته اگر بایدن دولت دومی داشته باشد. در هر صورت، تا زمانی که دولت قصد نداشته باشد در سال آینده در مورد پایه‌‌‌گذاری واقعیت‌‌‌های جدید در غزه و کرانه باختری با جدیت عمل کند، خیلی چیز‌‌‌ها تغییر نمی‌‌‌کند. اگر در واشنگتن درمورد سیاست خارجی اجماعی وجود داشته باشد، این اجماع در مورد دنبال کردن سیاست‌‌‌های سخت علیه چین و ایران است، به‌خصوص که جنگ اسرائیل و حماس، ایالات متحده را به احتمال درگیری با تهران بسیار نزدیک کرده است.

دنبال کردن صلح در خاورمیانه برای افراد ضعیف یا کسانی که آمادگی صرف انرژی و زمان را ندارند، مناسب نیست. بسیاری از تلاش‌‌‌ها را می‌توان به یک وزیر خارجه و یک فرستاده ویژه واگذار کرد. اما به هر حال این امر مستلزم تمرکز زیادی از سوی رئیس‌جمهور است.

همچنین نمی‌توان سیاست‌‌‌های داخلی را که می‌تواند از اعتبار سیاسی رئیس‌جمهور بکاهد، نادیده گرفت. آن سیاست‌‌‌های داخلی در مورد مساله اسرائیل و فلسطین، در واقع پر از مشکلات است. بایدن با گره زدن ایالات متحده به وضعیت اسرائیل در ۷ اکتبر و کمپین حاصل از آن برای ریشه کن کردن حماس در غزه، مسوولیت مستقیم سرنوشت درگیری اسرائیل و فلسطین را بر عهده دارد. بایدن علنا خود را متعهد به تغییر اساسی در وضعیت موجود کرده است. اگر قرار است این اتفاق بیفتد، قبل از هر چیز باید رهبران اسرائیلی و فلسطینی به این هدف متعهد باشند؛ و حتی اگر بایدن این کار را انجام دهد، خطرات بزرگی پیش رو خواهد بود. همان‌طور که بار‌‌‌ها در مورد تلاش‌‌‌های ایالات متحده برای دستیابی به صلح سخن گفته شده، شانس موفقیت اندک است. کناره‌گیری یا دنبال کردن یک سیاست نمایشی، در پی وحشتی که شاهد آن بودیم، اعتبار شخصی رئیس‌جمهور و همچنین آمریکا را در منطقه و جهان تضعیف خواهد کرد.