ناتوانی آمریکا از فهم تغییر موازنه قدرت در خاورمیانه

«فیراس موداد» بنیان‌گذار Modad Geopolitics و تحلیلگر خاورمیانه در پایگاه هیل نوشت:  کشورهای عربی به دو دلیل آوارگان فلسطینی را نمی‌پذیرند. اول اینکه آنها اسرائیل امن نمی‌خواهند. آنها هنوز قصد دارند دولت یهود را از بین ببرند و می‌خواهند آن را در داخل مرزهای اشغال‌شده خود و حاوی میلیون‌ها فلسطینی خشمگین نگه دارند. دوم، آنها از پویایی قدرت جدید در منطقه بیمناکند، چون دیگر به نفع ایالات متحده نیست. رهبران عرب در سوریه، مصر، اردن و لبنان هرگز نمی‌‌‌خواستند گروه‌های مقاومت فلسطینی علیه اسرائیل دست به قیام بزنند، نه به دلیل نفرت از فلسطینی‌‌‌ها، بلکه به دلیل ترس از عواقب آن. توازن قوا به نفع آنها نبود. کشورهای عربی برای مقابله با اسرائیل بسیار ضعیف‌تر از آن بودند که اسرائیل در پاسخ به حملات فلسطینیان به آنها حمله کرد. بنابراین، حفظ شورش در داخل مرزهای فلسطین اجباری هوشمندانه‌تر بوده و باقی مانده است. این مستلزم نگه داشتن فلسطینی‌ها در جایی است که هستند.

کراکر همچنین فرض می‌‌‌کند که چون کشورهای عربی عواقب قیام فلسطینی را نمی‌‌‌خواهند، به دنبال این هستند که روابط خود را با اسرائیل عادی کنند. این یک درک نادرست از پویایی قدرت و ماهیت تضاد است. درگیری اسرائیل و فلسطین قبل از هر چیز یک جنگ مذهبی است که در آن رهبران عرب ضعف خود را در امور مادی و نظامی پذیرفته‌اند و به دنبال عادی‌سازی با اسرائیل بسیار قدرتمندتر و مورد حمایت غرب هستند. در مقابل، ایرانی‌‌‌ها، حماس، حزب‌‌‌الله، حوثی‌‌‌ها و دیگران رویکرد مذهبی‌‌‌تری را انتخاب کرده‌اند. آنها پذیرفته‌اند که ایالات متحده می‌تواند آنها را با حملات هوایی با فناوری پیشرفته تحت‌تاثیر قرار دهد. آنها تصمیم گرفتند به جای آن بر وارد کردن ضربات قاطع تمرکز کنند که نشان می‌دهد برخی از جنبه‌های کلیدی قدرت دشمن، مانند نیروی هوایی در واقع ناتوان است. از چنین حملات نمایشی برای نشان دادن اینکه می‌توانند بی‌‌‌حرکت بجنگند، روحیه دشمن را تضعیف کرده و او را به فکر فرو ‌‌‌برند که این حملات «چه فایده‌‌‌ای داشت؟» استفاده می‌‌‌شود.

چند نمونه

پس از بمباران ۳۴ روزه اسرائیل به لبنان در جنگ ۲۰۰۶، حزب‌الله تضمین کرد که ۲۴ ساعت قبل از شروع آتش‌بس، موشک‌های بیشتری را نسبت به‌روز گذشته به سمت اسرائیل شلیک کرده است. این موضوع این ایده را تقویت کرد که حملات اسرائیل شکست خورده و بازدارندگی پایدار را ایجاد کرد. در جنگ عربستان و یمن، پس از آنکه سعودی‌ها (با استفاده از جت‌ها، بمب‌ها، آموزش، لجستیک و اطلاعات آمریکا) یمن را به مدت ۷ سال بمباران کردند، حوثی‌ها در سال ۲۰۲۲ به انبارهای ذخیره سوخت عربستان سعودی در جده حمله کردند. این امر به سعودی‌ها نشان داد که نه می‌توانند پیروز شوند و نه مانع از حمله حوثی‌ها به دارایی‌های حیاتی آنها شوند. سپس سعودی‌ها جنگ را رها کردند و با حوثی‌ها آشتی کردند.

در جنگ کنونی اسرائیل و غزه، پس از بیش از ۱۳۰ روز بمباران، حماس و جهاد اسلامی برای سه روز متوالی موشک‌هایی را به سمت عسقلان شلیک کردند و به اسرائیل نشان دادند که در صورت نیاز می‌توانند ۱۳۰ روز دیگر بجنگند. پس از چند موج حملات آمریکا و انگلیس علیه حوثی‌ها، این گروه حملات خود را تشدید کرد و اقدام به غرق کردن یک کشتی انگلیسی کردند. این بیهودگی حملات هوایی قبلی را نشان داد - و حملات هوایی بیشتر، مانند کمپین هوایی عربستان سعودی که توسط ایالات متحده انجام می‌شود، با شکست مواجه خواهند شد.

به نظر می‌رسد که کراکر، یک چهره بسیار مورد احترام، از اینکه گروه‌های مورد حمایت ایران توازن قدرت را در منطقه تغییر داده‌اند، بی‌اطلاع است. متحدان عرب آمریکا نظاره‌گر این بوده‌اند که چگونه ایران کانال سوئز را بسته است، و چگونه ایالات متحده نتوانسته خطوط قرمز فرضی خود را در مورد امنیت انرژی و آزادی ناوبری به طور موثر اجرا کند. و به برخی نتایج رسیده‌اند:  سلاح‌های آمریکایی می‌توانند اولین ضربه قدرتمند را وارد کنند. اما ایالات متحده دیگر نمی‌تواند یک ضربه تمام‌کننده وارد کند یا در یک درگیری طولانی پیروز شود.

در مقابل، ایران و متحدانش مرتبا نشان می‌‌‌دهند که می‌توانند به جنگ ادامه دهند و ضربات قاطعی وارد کنند. آنها، مانند مردم عرب از نظر مذهبی متعهد به نابودی اسرائیل هستند. به این ترتیب، کمک به اسرائیلی‌‌‌ها برای پیروزی با پذیرش پناهندگان فلسطینی، که اعراب می‌‌‌دانند اسرائیل هرگز اجازه بازگشت به آنها را نخواهد داد، به نفع رهبران عرب نیست. در عوض، بهترین شرط آنها این است که از نظر لفظی و تجاری در سمت خوب آمریکا بمانند، اما بی‌سروصدا روابط خود را با ایران و دیگر دشمنان ایالات متحده بهبود بخشند و برای پایان دادن به عادی‌سازی روابط خود با اسرائیل آماده شوند.

به همین دلیل است که سعودی‌ها تحت نظارت چین با ایران آشتی کردند و امارات به روسیه و ایران کمک می‌کند تا از تحریم‌های ایالات متحده فرار کنند. توازن قوا که قبلا کشورهای عربی را مجبور می‌کرد از جنگ با اسرائیل و دشمنی با ایالات متحده اجتناب کنند، تغییر کرده است. اکنون موازنه قوا حکم می‌کند که اعراب از پیروزی اسرائیل جلوگیری کنند و از دشمنی با ایران و مردم خود اجتناب کنند.

اما توازن قوا به اندازه کافی تغییر نکرده است که رهبران عرب بتوانند از ایالات متحده جدا شوند، به همین دلیل است که سعودی‌ها هنوز با آمریکایی‌ها در مورد عادی‌سازی صحبت می‌کنند. برای هر ناظر زیرکی باید روشن باشد که وقتی سعودی‌ها می‌گویند که بر تشکیل کشور فلسطین قبل از عادی‌سازی اصرار دارند، همه «ان‌شاءالله» (تایید آن) را به گردن آمریکایی‌ها می‌اندازند. آنها می‌‌‌دانند که برای اسرائیلی‌‌‌ها، یک کشور فلسطینی کشوری است که تشکیل نمی‌شود. هدف از این شرط راضی کردن تشکیلات ایالات متحده و انداختن سرزنش به گردن اسرائیل است.

به نظر می‌رسد کراکر هیچ یک از اینها را درک نمی‌کند. او مانند سایر اعضای تشکیلات، نتوانست درس‌‌‌های دو دهه شکست آمریکا را در منطقه‌‌‌ای که در آن تخصص دارد هضم کند. کراکر حق دارد نسبت به رهبران عرب بدبین باشد. او همچنین باید نسبت به رهبری آمریکا بدبین باشد.