بی‌دریغ، بی‌توفیق و بی‌مزد

کلبه عمو تم (تام) در شهریور ۱۳۳۵ قریب به پنجاه و یک سال پیش یعنی نیم قرن قبل در ایران و با ترجمه منیر مهران (جزنی) معرفی شد و از همان سال تا به امروز این رمان تاثیرگذار قرن بارها به زبان فارسی چاپ و منتشر شده است و هم نسلان من خواندن این کتاب را وظیفه خود می‌دانستند. نسلی که بینوایان ویکتور هوگو، جنگ و صلح تولستوی، مادر ماکسیم گورکی، دن کیشوت سروانتس و ده‌ها کتاب دیگر را می‌خواند تا بلکه از طریق شناخت هر چه بیشتر، خود را در بسط عدل و آزادی و برابری سهیم کند.

بدین ترتیب کلبه عمو تم یکی از خاطرات مشترک هم نسل ما و نسل بعد از ما است.

بنابراین انتخاب چنین آثاری برای به روی صحنه آمدن به نوعی سهیم کردن جوانان امروز با آثاری است که امروز مخاطبان کمتری دارد و اجرای صحنه‌ای آنها انگیزه‌ای خواهد شد که دیگر بار این آثار ارزشمند در تقویت بنیان اندیشه اجتماعی نسلی که بیشتر گرفتار کتاب‌های هیجان‌انگیز کم عمق است، موثر شوند.

این تجربه در مورد بینوایان با موفقیت بسیار انجام گرفت و این سعادت نصیب من شد که به‌رغم ناروایی‌ها، تهمت‌ها و انگ‌های غیر منصفانه هزاران تماشاگر را نه تنها به جهان تئاتر جذب کنم؛ بلکه امکانی فراهم بیاورم که با این پدیده ادبی ماندگار آشنا شده و از نو به سراغ رمان شگفت‌انگیز ویکتور هوگو رفته و خود را از سرچشمه یک اندیشه عمیق سیراب کنند.

از همان زمان اعلام کرده بودم که کوششم این خواهد بود که با رصد کردن این نوع، دایره تنگ مخاطبان تئاتر را وسیع‌تر کنم و بر شمار خوانندگان بزرگ بیافزایم.بنابراین کلبه عمو تم هریت بیچر استو گزینه بعدی من بود.

اما هر بار از من سوال می‌شد مگر هنوز بردگی و تبعیض نژادی وجود دارد که تماشاگران با این انگیزه غمخواری و همدلی برای بردگان را کسب کنند به تماشای اثر بنشینند و به‌رغم عقیده‌ام گاهی تردید می کردم که مبادا گفته این قبیل اشخاص درست باشد به قولی موضوعی نخ‌نما و از میان رفته را آماده اجرا کنم. اما توفان کاترینا نشان داد که هنوز در جامعه آمریکا نژادپرستان حاکمند و بر خلاف ادعایشان سیل زدگان و بی‌خانمان‌های توفان مهیب کاترینا را به امان خدا واگذاشته و حتی از پخش اخبار مربوط به آن نیز ممانعت می‌کردند و این امر سبب شد که کانال‌های تلویزیونی ویژه سیاه‌پوستان مبارز و معترض به نژاد پرستی آغاز به کار کرد.همین طور در اوج تمرین‌های نمایش کلبه عمو تم در خبرها خواندم و شنیدم که چهار برده سیاه پوست آمریکایی در فلوریدا از چنگ اربابانشان گریختند پس یک بار دیگر ایمان آوردم که موضوع رمان مشهور خانم استو به قول معروف تاریخ مصرف ندارد و هنوز که هنوز است سندی آشکار برای محکوم کردن این حرکت ضد بشری است.

حرکتی که دیروز و امروز نه تنها در آمریکا، با استعانت از تحریف کتاب‌های مقدس صورت می‌گیرد تا بر ثروت و قدرت بی‌خدایان افزوده شده و دنیا را به کام خود کنند. و اگر این بار نیز بتوانم همچون بینوایان بر شمار تماشاگران تئاتر و بر شمار خوانندگان آثار ادبی گرانقدر بیفزایم مزدم را گرفته‌ام و خستگی سالیان سال کار را بر روی متن بی‌بدیلی چون رمان کلبه عمو تم از یاد خواهم برد و برای تبدیل دیگر آثار انگیزه‌ای به مراتب قوی‌تر پیدا خواهم کرد.

از خدا می‌خواهم که چنین شود و تلاش ستودنی تمامی اعضای گروه تئاتر آیرین که بی‌دریغ، بی‌توقع و بی‌مزد و منت جانانه کوشیده‌اند به نتیجه مطلوب دست یابد.

بهروز غریب‌پور