دشواری عبور از آقا رشید

گاهی ممکن بود دوست دیگری فراموش کند و همین صحبت‌های ایشان استرس تیم را کم می‌کرد. من خودم خیلی چیزها را از او یاد گرفتم و با دیگران هم در این کار دوست شدیم، همدیگر را شناختیم و از هم یاد گرفتیم. به طور کلی در این سریال که حدود یک سال و ۴ ماه طول کشید مثل یک خانواده خوب بودیم و زمانی که کار سریال تمام شد همه ناراحت بودند و دوست داشتند ادامه یابد.

او ادامه داد: در این سریال نقشی را به نام عموجلال بازی می‌کردم ولی در یکی از سکانس‌ها که از این شخصیت فاصله گرفتم و به شخصیت رشید نزدیک شدم، سریع آقای صحت کات داد و گفتند عزیزم اینجا شخصیتی که شما بازی می‌کنید عموجلال است. من می‌دانم که پتانسیل قوی داری و می‌توانی نقش‌های دیگری هم بازی کنی و به همین دلیل اینجا نقش عموجلال را به شما دادم که شبیه نقش رشید نیست. عموجلال شخصیتی است که عاشق موسیقی و بچه‌هایش است و کلی زجر کشیده تا به اینجا رسیده. خلاصه هرجا که از نقش عموجلال بیرون می‌آمدم و رشید می‌شدم سریع کات می‌دادند و می‌گفتند عزیزم رشید نشو!

او همچنین افزود: در دوران تحصیلم روزها کار می‌کردم و شب‌ها درس می‌خواندم. بعضی اوقات هم به پدرم کمک می‌کردم. پدرم یک مغازه سوپرمارکت داشت که من در کنارش کار می‌کردم و با این کار آشنایی داشتم اما سمساری هم برایم جالب بود و به من می‌آمد که یک سمسار باشم. قبلا در سمساری کار کرده‌ام. مادر همسرم قبلا سمساری داشت و اجناسش را پدر همسرم می‌خرید. مدتی مادر همسرم مریض شد و من برایش کار می‌کردم و به همین دلیل با کار سمساری و فروش لوازم دست‌دوم آشنایی داشتم.

ghodratollah-izadi-biographya-com-1 copy