جامعه ورزش ایران در سوگ قهرمان سنگین وزن کشتی نشست
خیمه سنگین مرگ روی علیرضا سلیمانی
روزگذشته کشتی ایران یکی از قهرمانهای به یادماندنی خود را از دست داد. مرگ این بار روی سر کسی خیمه زد که خاطره ساز یک نسل بود. علیرضا سلیمانی که مدتها بیمار بود، ساعت ۶ صبح دیروز و به علت ایست قلبی در سن ۵۹ سالگی دارفانی را وداع گفت. او متولد بهمن ۱۳۳۴ در تهران بود. وی اولین قهرمان کشتی ایران در سالهای پس از انقلاب بود که در سال ۱۹۸۹ در سوئیس مدال طلا گرفت. اوج دوران ورزشی سلیمانی در دهه ۱۳۶۰ بود که ایران کمتر در رقابتهای بینالمللی حاضر میشد، به همین دلیل سلیمانی در ۲ المپیک ۱۹۸۰ و ۱۹۸۴ بهدلیل عدم شرکت ایران و در المپیک ۱۹۸۸ بهدلیل مشکل ویزا حضور نداشت.
روزگذشته کشتی ایران یکی از قهرمانهای به یادماندنی خود را از دست داد. مرگ این بار روی سر کسی خیمه زد که خاطره ساز یک نسل بود. علیرضا سلیمانی که مدتها بیمار بود، ساعت ۶ صبح دیروز و به علت ایست قلبی در سن ۵۹ سالگی دارفانی را وداع گفت. او متولد بهمن ۱۳۳۴ در تهران بود. وی اولین قهرمان کشتی ایران در سالهای پس از انقلاب بود که در سال ۱۹۸۹ در سوئیس مدال طلا گرفت. اوج دوران ورزشی سلیمانی در دهه ۱۳۶۰ بود که ایران کمتر در رقابتهای بینالمللی حاضر میشد، به همین دلیل سلیمانی در ۲ المپیک ۱۹۸۰ و ۱۹۸۴ بهدلیل عدم شرکت ایران و در المپیک ۱۹۸۸ بهدلیل مشکل ویزا حضور نداشت.
در المپیک ۱۹۷۶ مونترال با ۲۰ سال سن در وزن ۹۷ کیلو رقابت کرد که با دو باخت و یک برد حذف شد. او در المپیک ۱۹۹۲ بارسلون هم در سن ۳۶ سالگی شرکت داشت و پرچمدار کاروان ورزشی ایران هم بود، ابتدا ۳ پیروزی با ضربه فنی را به نام خود ثبت کرد اما در رقابت چهارم در یک دیدار بسیار نزدیک که ۱۰ دقیقه و ۱۹ ثانیه طول کشید ۲ بر یک از محمود دمیر ترک شکست خورد و در بازی پنجم با مساوی برابر کشتیگیر کانادا به مقام ششم رسید.
این کشتیگیر با اخلاق کشورمان، در سال ۱۹۸۹ و در مسابقات جهانی کشتی آزاد موفق شد، با پیروزی ارزشمند مقابل بروس بومگارتنر آمریکایی به مدال طلای آن رقابتها دست یابد و تنها کشتیگیر آزادکار کشورمان لقب بگیرد که طلای سنگین وزن جهان را به خود اختصاص داده است.
سلیمانی همچنین یک رقیب و حریف تمرینی جدی و باتجربهتر به نام رضا سوختهسرایی داشت که همواره رقابت سختی برای قرارگرفتن در ترکیب تیم ملی داشتند. یکی از نقاط عطف دوران ورزش این دو، بازیهای آسیایی سئول ۱۹۸۶ بود که سوختهسرایی تصمیم گرفت در کشتی فرنگی شرکت کند تا سلیمانی در ترکیب تیم آزاد قرار گیرد و هر دو نیز مدال طلای بازیهای آسیایی را کسب کردند.
سوختهسرایی: برادرم را از دست دادم
در همین رابطه، رضا سوختهسرایی با حضور در منزل مرحوم علیرضا سلیمانی، درگذشت پهلوان بزرگ ورزش ایران را تسلیت گفت.
رضا سوختهسرایی که سالها رقیب و دوستی نزدیک برای علیرضا سلیمانی بوده است، اظهار کرد: ما سالیان سال با هم بودهایم. نه تنها در میدان بلکه بیرون از میدان کشتی کنار هم قرار داشتیم. همین دو شب قبل با او صحبت کردم که حالش خوب بود.او ادامه داد: ما نذر داشتیم و در روز ولادت حضرت علی(ع) به مشهد رفتیم. در قوچان نیز مراسم کشتی با چوخه بود که در آنجا نیز شرکت کردیم و مورد تجلیل قرار گرفتیم. در این سفر در مشهد هم در زورخانه امام رضا(ع) سلیمانی به ورزش باستانی پرداخت که حالش نیز خوب بود. در واقع خبر فوت او برای من باور نکردنی است.
سوختهسرایی ادامه داد: ما در خوشی و ناخوشی کنار هم بودیم و هر موقع دلم میگرفت با سلیمانی درد دل میکردم. خاطرات بسیار زیادی با هم داریم و آن قدر زیاد است که قابل گفتن نیست. اگر کشتی ایران قهرمان بزرگی را از دست داده، من برادرم را از دست دادهام و از مرگ او بسیار ناراحت هستم.
علی پروین: حسرت رفاقتشان را میخوردم
پیشکسوت فوتبال کشورمان درباره مرگ این ورزشکار گفت: خاطرات سلیمانی هیچ وقت از بین نمیرود؛ چون مانند یک شیر حریفان را در خاک میکوبید.
علی پروین در گفتوگو با خبرگزاری فارس افزود: همین روز جمعه بود که در گود زورخانه سلیمانی را دیدم. بسیار خندان، شاداب و مثل همیشه خوشرو بود، اما وقتی امروز خبر رفتن او را شنیدم انگار دنیا دور سرم چرخید.
وی افزود: این خواست خداست آدم یک روز میآید و یک روز هم میرود، اما سوال من اینجاست که ما برای امثال سلیمانیها در این ورزش چه کار کردیم.
پروین گفت: هیچ وقت رفاقت سوختهسرایی و سلیمانی را فراموش نمیکنم. آنها از دو برادر نزدیکتر به یکدیگر بودند. یک روز روی تخت بیمارستان هر دو نفر را کنار همدیگر دیدم و گفتم خدایا به این میگویند رفاقت و برادری در ورزش، حتی دیدم آنها لباس بیمارستان همرنگ پوشیده بودند و واقعا حسرت خوردم. وی خاطرنشان کرد: خدا سلیمانی را بیامرزد من افتخار همسفری با او را نداشتم اما وقتی کشتیهایش را میدیدم که مثل شیر حریفانش را به خاک میمالید واقعا لذت میبردم. ما باید امثال این افراد را تا موقعی که بینمان هستند روی چشممان بگذاریم. مثل ناصر حجازی که زمانی که رفت همه گریه کردند و گفتند ناصر کجا رفتی.
ارسال نظر